کد خبر: 958958
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۳
گفت‌وگوی «جوان» با کارگردان مستند تحسین‌شده «بانو»
مستند «بانو» به کارگردانی محمد حبیبی منصور اخیراً برای اکران‌های عمار در سراسر کشور آماده نمایش شده است. «بانو» داستان زندگی عصمت احمدیان مادر شهیدان فرجوانی را روایت می‌کند.
فرزین ماندگار
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: محمد حبیبی‌منصور نویسندگی و کارگردانی این اثر را بر عهده دارد و ثریا قاسمی هم کار روایتگری آن را انجام داده است؛ یک مستند ۸۲ دقیقه‌ای که به زندگی پرفراز و نشیب یکی از زنان تاثیرگذار اهواز و البته ایران می‌پردازد؛ زنی که خودش و اعضای خانواده او از جمله همسر و سه فرزندش هرکدام به نوعی با جنگ در ارتباط بوده‌اند. زندگی پس از جنگ و فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی عصمت احمدیان نیز بخش مهمی از زندگی اوست که در این مستند به آن پرداخته شده است. عصمت احمدیان سال گذشته در ردیف ۱۱ نامزد نهایی چهره مردمی سال ۹۷ قرار گرفت. همچنین مستند بانو در بخش ملت قهرمان جشنواره عمار برنده فانوس بهترین مستند شد. این اثر به زودی در طرح سینمامردم به نمایش درخواهد آمد.

بی‌مهری سینمای داستانی ما به قهرمانان ملی
کارگردان مستند بانو در گفت‌وگو با «جوان» درباره موضوع این مستند گفت: اول از همه من این را خدمت شما بگویم که اگر چنین سوژه‌ای دست فیلمسازان مطرح دنیا در کشور‌های به اصطلاح پیشرفته بود از او در آثارشان یک ابرقهرمان می‌ساختند و جهانی‌اش می‌کردند، چون قصه‌اش کاملاً جهانی است، آنقدر ظرفیت دارد که حساب ندارد. قصه زندگی ایشان پررنگ و جذاب است، اما متأسفانه سینمای داستانی ما به قصه‌های واقعی بی‌توجه است و اصلاً نمی‌فهمم چرا قصه‌هایی با این سطح از جذابیت را نمی‌بینند، یعنی اگر نگاه عقیدتی و دینی هم نداشته باشیم حتی اگر فقط صرفاً با عشق به سینما دنبال یک روایت جذاب باشیم، این قصه برای روایت سینمایی قصه بی‌نظیری است. موضوع مستند یک خانم است که زندگی پرفراز و نشیبی دارد. ما سعی کردیم در روایت درست جذابیت‌های زندگی این آدم را برای مخاطب منتقل کنیم. مجموعاً اگر بخواهم بگویم این آدم کیست، به نظرم تصویر واقعی یک قهرمان را می‌شود در خانم فرجوانی دید. در تعریفی که ما از قهرمان داریم همه نشانه‌ها در خانم احمدیان جمع شده است؛ آدمی‌که زندگی پرفراز و نشیبی دارد و زندگی‌اش پر از اتفاق و پر از حادثه است. در ۱۱سالگی ازدواج می‌کند و ورودش به زندگی با شوک روبه‌رو می‌شود و بعد با فکر اقتصادی که دارد در همان اوایل ازدواجش، با همان سن و سال کمی که دارد کار مرغداری انجام می‌دهد. در همان سال‌های قبل از انقلاب در سال ۱۳۴۲ که اصلاً رسم نبوده خانم‌ها رانندگی کنند ایشان گواهینامه می‌گیرد. شخصیت او در مدیریت اقتصادی و اجرایی‌اش به شدت جذاب است و این برای فیلمساز خیلی وسوسه‌کننده است که در مورد این موضوع کار کند و یک وجه دیگر شخصیت ایشان نگاه عقیدتی است که به نظر می‌آید به ایشان کمک می‌کند تا با این فراز و نشیب‌ها و افت و خیز‌ها زندگی را طی کند و به نقطه خوبی برساند. روز‌هایی که جنگ شروع می‌شود او صاحب شش فرزند است و به مرور درگیر جنگ می‌شود و کل خانواده در واقع با همه وجود درگیر جنگ می‌شوند. یکی از دوستان می‌گفت: انگار کل جنگ یک موشک بوده خورده وسط زندگی اینها.

باید روی نقاط مثبت جامعه دست گذاشت
به گفته وی در واقع شخصیت سوژه و روال زندگی ایشان برایم اهمیت داشت. در اصفهان زندگی می‌کند که به دلیل ازدواج همراه همسرش به اهواز می‌رود. ساختار اقتصادی که در اهواز شکل می‌دهد قطعاً می‌تواند یک الگو باشد آن هم در شرایط سخت، مرغداری می‌زند و خیاطی هم یاد می‌گیرد. در تنهایی و در غربت یک خیاط‌خانه راه می‌اندازد. در فشار و آن فضا و ازدواج با آن سن کم در ۱۱سالگی. پولادین بودن شخصیت این آدم در واقع باعث شد که ما بخواهیم این را برای جامعه تبدیل به یک مدل کنیم. انگیزه هم از آنجا ناشی می‌شد که عده‌ای در فضای رسانه و سینما دارند به جامعه صرفاً نقاط منفی جامعه را تزریق می‌کنند و حال فکری و روحی و روانی جامعه را خراب می‌کنند، جامعه به این چشمه‌های امید نیاز دارد. خود فیلم هم همین‌طور است، تم آن امید است، در واقع زندگی است که در وجود این خانم جاری است. ما سعی کردیم فیلم از حال و هوای شخصیت‌مان جدا نشود و به آن نزدیک شویم که خدا را شکر این طور هم شده است. از منتقدان و مردم که فیلم را می‌بینند واکنش‌های خوبی می‌گیریم و می‌بینیم که کار اثر خودش را داشته است. من خودم چند نقد خواندم از همه دوستان که لطف داشتند. هم مستند سینمایی و هم نویسنده بودند که دیدم بازخورد خیلی خوبی داشت؛ هم به لحاظ تخصصی و هم به لحاظ محتوایی و هم روایت و اجرا، البته تیم بسیار خوبی با ما همراه بود که من از همه‌شان تقدیر و تشکر می‌کنم.
کارگردان مستند برگزیده جشنواره عمار درباره اقتصاد مقاومتی می‌افزاید: بدون عوامل خوب نمی‌توانستیم کاری انجام دهیم؛ یک تیم بی‌نظیر که خودشان به کار علاقه‌مند بودند چه تدوین و چه تولید. در مجموع چیزی که در وجود خانم احمدیان است تأثیر قهرمان واقعی است در مقابل قهرمان‌های پلاستیکی و مصنوعی که امروز دارد به جامعه تزریق می‌شود. احساس می‌کنم حس خودم این است که تزریق این قهرمانان در جامعه باعث حرکت جامعه می‌شود. این‌ها مثل موتور محرک جامعه هستند و قهرمانان قلابی نیستند که موتور فرهنگی و فکری جامعه را می‌سوزانند، مثل روغن سوخته‌ای که وارد موتور شود و موتور یاتاقان می‌زند، اما اتفاقی که امروز در جامعه می‌افتد این است که ما داریم تصویر قهرمانان پلاستیکی به جامعه می‌دهیم که هیچ کمکی به ایجاد امید و حرکت و نشاط نخواهد کرد و این خانم دقیقاً مقابل این مدل قهرمان است؛ یک قهرمان واقعی که از دل مشکلات بیرون می‌آید و تبدیل به یک پدیده می‌شود، اما عجیب است که چرا قهرمانان وطنی ما این‌قدر مغفول هستند. من سال‌های پیش هم راجع به چند تا آدم این تیپی فیلم ساختم و آن‌ها هم همین‌طور هستند. برای من عجیب است که سینما به دنبال چه می‌گردد. مگر دنبال قهرمان نمی‌گردد این قهرمان، خیلی هم جذاب است. باز هم می‌گویم، فارغ از نگاه عقیدتی و فکری، آدم اگر دنبال قهرمان و روایت جذاب می‌گردد و نسبت به سینما عرق دارد این‌ها شخصیت‌های جذابی هستند.

۴۰ سال کسی سراغ ایشان نرفت
حبیبی‌منصور در ادامه عنوان می‌کند: حدود یک سال و ۹ ماه کار زمان برد، از پژوهش تا تولید و پخش. ۴۰سال از قصه پربار در انقلاب و زندگی این خانم قهرمان و ۳۰سال از جنگ می‌گذرد و هیچ‌کس نمی‌رود سراغ این آدم. حیف و مغفول بود و خدا را شکر که الان بابی باز شده و سعی ما این است که از دوستان سینمایی دعوت کنیم از فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها تا این قصه را به عنوان قصه‌ای با پتانسیل کار داستانی عرضه کنیم تا در واقع در اختیار تولید قرار بدهد و ان‌شاءالله تبدیل به یک کار داستانی خوب شود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار