سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: به نظر میرسد اهم تلاشها به خصوص پیرامون مبحث میراث و فرهنگ و صنایع ظریفه مختص این سرزمین در دولت تدبیر و امید گامهایی بوده که به عقب برداشته شده است زیرا برنامههای تدوینی و وسیع برای اصلاحات در عیوب عموماً بزرگنمایی میشوند که هر کس از گرد راه میرسد تنها به دلیل عضویت در این دایره محصور میتواند پستی به فراخور حال خود در گوشهای از آن داشته باشد که اگر جز این بود کوههای بلندی از معضلات موجود در مسیر راه ایجاد نمیگردید! قرنهای متمادیست این ملت نان بازوان ستبر خود را میخورند که رگها و عضلات آن با فرهنگ و تمدن در میراث ملموس و ناملموس گره خورده است. هر گوشه از این کشور را که زیر نظر میگرفتیم جایگاه صنعتی بدیع و ظریفهای از هنر ارزشمند دستساز بود که ماحصل آن نه تنها مصارف داخلی را تأمین مینمود بلکه به اقصی نقاط جهان از طریق جاده ابریشم و دریای خزر و خلیج همیشه فارس صادر میشد تا در مقابل آن نیازهای جامعه ایرانی تهاتر شود. وسعت صنایعدستی این سرزمین را تا دو قرن پیش به جرئت میتوان یکی از بیبدیلترین راهکارهای کسب درآمد در جهان دانست که شهره عام و خاص میبود، اما حضور نفت که به نوعی سرمایه فنا شدنی نسلهای آینده است و به امانت در اختیار ماست، اما بر اثر سهلانگاری به مرور زمان تحلیل میرود باعث شد تا بیش از ۳۰۰ صنعت دستساز و میراثی سرزمین کهن به نسیان و فراموشی سپرده شده و به انزوا کوچ کنند و هزاران هنرمند چیرهدست آن نیز روزهای پایانی زندگی خود را در غم هجران از دست دادن ارزشهای معنوی خود سپری نمایند و امروز است که وقتی با چالش رکود عرضه نفت روبهرو میشویم تازه به یادمان میآید که روزگاری نه چندان دور ثروتی بهتر و مطمئنتر از آن داشتیم که هنوز هم نمونههای آن در موزهها و ویترینهای علاقهمندان جهان جای دارد و سازندگان آن همیشه در عرش سیر کرده و در صدر مینشینند که حالا کپی آن هنرهای بیبدیل را که در چین و ماچین ساخته میشوند پشت ویترین گذاشته و به گردشگران ارائه دهند! از هر آنچه در طول ۲ هزار و ۵۰۰ سال فرهنگ کشور با نام هنر و صنعت ظریفه دستبهدست و از نسلی به نسل دیگر رسیده این روزها تنها معدودی در سر طاقچههای قدیمی باقیست و کارگاههایی که روزگاری پر از شور و شعف هنر و ابداعات آن بود به نهانخانههای غم و عزلت و محل جولان موشها و گربهها تبدیل شده است زیرا آخرین میخ بر این تابوت ساختهشده از تقلب در شرق کشورهای آسیا را طی شش سال گذشته بر آن کوبیدند تا دیگر کسی نتواند تصوری از کسب درآمد صنایعدستی در مخیله خود خطور دهد! و این روزها باز هم تنها تبلیغات گسترده است که در پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی برای صنایعدستی در جریان میباشد تا شهر همیشه هنرمندپرور را محو پایلوت بودن آن بنمایند که تنها پنجشنبهها را به صنایعدستی اختصاص دهند! درحالیکه باقی مانده دستاندرکاران آن این روزها قفسههای خود را به محصولات چینی، هندی و بنگلادشی اختصاص میدهند تا بتوانند هزینههای اجاره محل، مالیات، عوارض کسب شهرداری و معیشت مختصر خانواده را فراهم کنند زیرا اگر توریستی هم به اینسوی دنیا در غرب آسیا سفر کند از قشر فرصتطلبانی است که میداند با تفاوت برابری ارزها میتواند مدتی را تقریباً بهصورت رایگان میهمان این کشور باشد و صنایع ظریفه اصل را هم نمیشود از بدل تشخیص داد تا مشتری آن باشد. همانگونه که طی این سالها صنعت فرش دستباف نیز به خسران رفته است. آنچه این روزها سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی را به خود سرگرم نموده تا به ظاهر از قافله افتتاحهای زنجیرهای و تبلیغاتی دولت غافل نماند نه بحث میراث فرهنگی یا گردشگری است که فاقد علاقهمندان مشتاق از سراسر کشور باشد بلکه صنایعدستی است که به مرور زمان به حاشیه رفته و امروز تنها نامی از آن باقی مانده است تا در تاریخ ثبت و ضبط شود که «از دل برود هر آنچه از دیده برفت». حالا مدیرکل این مجموعه در پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی که باید معین چالش صادرات نفت کشور باشد و از این طریق درآمدهای ازدسترفته را حاصل کند از خواب شش ساله بیدار میشود و طرح «پنجشنبهها با صنایعدستی» را به منظور انجام هدف رونق تولیدوارانه! خرید صنایعدستی را به عموم مردمی پیشنهاد میکند که به دلیل رکود اقتصادی معیشتشان نیز با چالش کمبود روبهرو میباشد. غافل از اینکه برای توسعه فرهنگ عمومی در حمایت از صنایعدستی باید زیرساختهای از بین رفته را بازسازی نمود تا ضمن ترغیب استادان این حرفه که همگی دوران کهولت را در انزوا میگذرانند به آموزش نسلهای جدید که دغدغه کار دارند بپردازند و آنگاه به دنبال کسب بازارهای جهانی ازدسترفته به منظور عرضه تولیدات باشند که حداقل سهمی از درآمد نفت را به دست آورند. انجام این مهم با برگزاری کنفرانس، سمینار و مصاحبه عملی نخواهد شد زیرا «به عمل کار برآید به سخنرانی نیست». آنچه باید بیش از همه مدنظر قرار گیرد کارآمد کردن مضاعف صنایعدستی است تا از آنها به جای محصولات صنعتی در داخل و خارج بهرهبرداری گردد نه اینکه نمادی در دکورها و طاقچههای بلند قدیمی باشند. ارائه ایدههای تازه توسط مدیر این مرکز به منظور تقویت ارزشهای فرهنگی و رونق تولید و اشتغالزایی آن هم در قالب طرحهای متنوع سناریویی تکراری است که طی این سالها نه تنها نتوانسته مثمرثمر بماند بلکه بازارهای جهانی متعلق به ایران را در زمینه فرش دستباف و قلمزنی و نقرهسازی و این روزها پارچههای قلمکار که از بنگلادش قفسهها را پرکرده است را یکییکی از دست میدهد! میدان امام خمینی (ره) اصفهان روزگاری پایگاه جهانی و بورس صادرات صنایعدستی متنوع این دیار به سراسر دنیا بود، اما امروز نهتنها این نقش کمرنگ شده بلکه همچنان مرکز عرضه محصولاتی در این زمینه میباشد که از چین، هند، پاکستان و بنگلادش به اینسو روان است. بنابراین ایجاد ۶۷ فروشگاه صنایعدستی که نشان اعتماد دریافت کردهاند نمیتواند به تنهایی نقش پررنگی در احیای جهانی هنرهای ظریفه کشور داشته باشد و این امر بهواقع یک جهاد تازه را در اینباره میطلبد تا بتوان به روزهای طلایی گذشته بازگشت تا سیاحان خارجی به مجرد ورود به کشور خود را به اصفهان و این میدان و کاروانسراها و کوچهپسکوچههای آن برسانند و هنر را زیردست هنرمند و قبل از اتمام کار پیشخرید نمایند. این طرحهای ویترینی که به نوعی جنبه مسکن را دارند و معمولاً نزدیکیهای هر انتخاباتی رونمایی میشوند را رها کنیم و اجازه دهیم باز هم همان بخش خصوصی اختیار صنعت پدران خود را داشته باشند و برای آینده آن تصمیم بگیرند و دولت همچنان در جایگاه حمایت باقی بماند. مردم این شهر هر کدام به نوبه خود با یک یا چند نفر از کسانی که دستی بر این آتش دارند آشنا هستند و میتوانند نیازها را به صنایع ظریفه مرتفع کنند تا شما به رایزنیهای خود در خارج از کشور برسید که ضمن تغییر کاربری این صنایع از ویترینی به مصرفی، زمینه صادرات گسترده آنها فراهم شود. به نظر میرسد در این باره هم جای بسیج و نیروهای خاتمالانبیا (ص) خالی است تا همانگونه که مشکلات عدیده در چندین و چند ارگان دولتی را مرتفع کردند دستی به سر و روی آن در سرزمین کشیده که حیات دوباره یافته و نه در ویترینهای میدان امام خمینی (ره) اصفهان بلکه در فروشگاههای برند سراسر جهان جلوهنمایی کنند و فرش ایرانی باز هم دیوارهای کاخ گونه اروپا را تزئین نماید!
*روزنامهنگار پیشکسوت