سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: یکی از آسیبهایی که امروزه در زندگی مخصوصاً بین زوجهای جوان بعد از شروع زندگیشان ایجاد میشود و باید مورد توجه قرار گیرد، نگرانی و رنجش حاصل از بیصداقتی مخصوصاً در گفتار یکی از زوجین است. غالباً زنان در این مورد از شوهران خود گلایه دارند. وقتی مردی برای یک امری به همسر خود قولی میدهد، باید در برابر آن متعهد و پایبند باشد و آن را انجام دهد.
تقریباً اولین قولهایی که زوجین قبل از تشکیل زندگی به یکدیگر میدهند، در قالب جلسات شناخت و بررسی یکدیگر است. از مسائل مهمی که در تشکیل یک زندگی موفق باید مورد توجه قرار گیرد، شناخت زوجین از هم قبل از ورود به مبحث ازدواج است که امروزه در قالب تحقیقات از طریق خانوادهها و با نظارت آنان صورت میگیرد. در این جلسات بین دختر و پسری که میخواهند با هم ازدواج کنند، مطالب و قولهایی رد و بدل میشود که لازم است در آینده هر دو طرف به همه آن پایبند باشند. در صورت پایبند نبودن یکی از آنها، نبود صداقت در همان شروع زندگی خود را نشان میدهد. متأسفانه بعضی از زنان و مردان وقتی موفق به جلب توجه فرد مورد نظر خود شدند، تعهدات خود را فراموش میکنند و همین باعث ضربه روحی به همسرشان میشود.
یکی از دلایل اینکه ما به قولهایمان پایبند نیستیم، دخالت پدر و مادر و اطرافیان در زندگی و تحمیل سبک زندگی خاص به فرزندان است. البته بر کسی پوشیده نیست که یکی از رموز مهم موفقیت افراد در زندگی احترام به پدر و مادر به عنوان ولینعمتهای ما در زندگی است، اما آنچه مهم است، نحوه تعامل با پدر و مادر در زندگی است. در عین حالی که فرزندان باید مواظب رفتارهای خود باشند پدر و مادرها هم باید بدانند زندگی مشترک فرزندانشان را برای رسیدن به مقاصد خود و تبعیت از سبک زندگی خود تحتالشعاع قرار ندهند.
بعضی از پدران و مادران بعد از ازدواج دخالتهایی در روند زندگی فرزندان خود میکنند که همین امر باعث رنجش و فاصله گرفتن فرزندان از آنان میشود. البته باید این را بدانیم این رفتار اشتباه بعضی از پدران و مادران نباید باعث دوری فرزندان از آنها شود. باید والدینمان را مورد احترام قرار داده و با اخلاق خوش و شایسته توجیهشان کنیم. بعضی والدین مخصوصاً مادران وابستگی بیش از حد به فرزندان دارند و فکر میکنند همسر فرزندشان مانعی بر سر آنهاست و به خیال اینکه بینشان فاصله نیفتد در مقابل همسر فرزندشان به خودشیرینیهای مکرر میپردازند، اما غافل از این هستند که دارند حس حسادت عروسشان را زیاد میکنند. در حالی که مادر میتواند محبتهای خود به فرزند را در کانال عقلانی و احساسی بهخوبی مدیریت کند و در عین احترام به فرزند خود همسر او را هم مورد تفقد قرار دهد و او را رقیب خود نداند.
بعضی اوقات رفتارهای همسر باعث میشود مادر نسبت به کم شدن محبت فرزند خود نگران شود. از همین رو تلاش میکند با مخالفت با عروس خود، پسرش را طرف خود بکشاند و از طرفی فرزند او هم نمیتواند این موضوع را مدیریت کند و برای اینکه زندگی خودش به هم نخورد مجبور میشود از همسر خود حمایت و مادر را کمتر مورد توجه قرار دهد. عروس باید رفتارهای خود را با مادرشوهرش اخلاقی و محبتآمیز کند و داماد هم دقت کند در عین احترام به همسر خود اشتباهات او را تذکر داده و سعی کند بین هر دو -همسر و مادر- محبت ایجاد کند نه اینکه یکی را برای رسیدن به دیگری سرکوب کند.
تفکرات اشتباه بعضی پدر و مادرها باعث کمرنگ شدن محبتها میشود. پدری در مورد عروس خود اینطور میگفت که ایشان نقش دختر را باید برای ما بازی میکند و همین تفکر را به فرزند خود منتقل کرده بود. همین باعث شده بود که فرزند او فکر کند باید همسرش هر آنچه یک دختر برای پدر و مادر انجام میدهد را انجام دهد. حتی این کار تا جایی پیش میرود که گاهی فکر میکنند آنها از پدر و مادر دلسوزترند. دایه دلسوزتر از مادر!
همین امر و تکرار مکرر آن باعث میشود عروس خانواده فکر کند پدر و مادرشوهرش در حق او کوتاهی کرده و دلسوز واقعی او نیستند. این مهم باعث کممحبتی یا بیمحبتی فرزند به پدر و مادر میشود. پدر و مادر هرچه باشند باید مورد محبت قرار گیرند. عروس خانه در هر حالتی باید نسبت به پدر و مادر شوهر خود کمال احترام را داشته باشد و داماد هم باید همینطور باشد. نباید پدر و مادرها از داماد یا عروس خود توقعی بیجا داشته باشند و آنان را تحت فشار قرار دهند. اگر این اتفاق افتاد، به قیمت یک تفکر اشتباه زندگی به کام فرزندانمان تلخ میشود.
اگر بخواهیم خدای متعال خیر و برکت را بر زندگی ما نازل کند و رفتارهای ما الهی شود و کسی از دست ما نرنجد و از کسی نرنجیم، باید قصد و نیت خود را الهی کنیم و درصدد حرکت صادقانه از درون خود باشیم. وقتی زن و شوهر در زندگی نیت و قصد خود را الهی کنند، بهراحتی مسائل زندگی را برای خود حل و در اختلافاتی که در زندگی پیش میآید، مراعات حال یکدیگر را میکنند و در پس آن، هرکدام از دیگری در امان و آرامش خواهد بود.
علت اینکه بعضی از زن و شوهرها از هم گلایه دارند و امنیت درونی برای خودشان نسبت به رفتارهایشان ایجاد نکردهاند و هر لحظه خوف و ترس اذیت و آزار را از هم دارند، به این خاطر است که در زندگی مشترک تصمیمگیریها را خالص نکرده و نیت و قصدشان را برای خداوند قرار ندادهاند.
به این ماجرا دقت کنید: «دائماً شوهرم مرا به نوع لباس مهمانی و حتی نشستن و صحبت دیگران و کوچکترین کارهای اینچنینی امر و نهی میکند. من هم طبق همان سنت خانوادگی همان حالت عادی و رفتارهای معمول خودم که سالها با آن زندگی میکردم و آرامش داشتم رفتار میکردم. حالا با یک امر و نهی رفتاری روبهرو شدهام. وقتی دقت کردم متوجه شدم دید شوهرم نسبت به زندگی و تعاملات اجتماعی و رفت و آمد با اقوام و خویشان اینچنین است که ما نباید جلوی آنان نقصی از خود نشان دهیم. از طرفی باید در شوهرداری کوتاهی نکنم، از طرفی دیگر نوعی ناخالصی در این کارها احساس میکنم. از این رو گاهی با هم بر سر این مسائل ساعتها بحث میکردیم، اما کمکم به این رفتارش عادت کردم، اما همچنان نمیتوانم آن که هستم، باشم...»
ما باید همسرمان را با همان روحیهای که دارد، بپذیریم و برای تغییر نباید ملاک و معیار را نگاه دیگران به زندگی قرار دهیم؛ چراکه انسان باید با نیت صادق برای خدا زندگی کند و برای رضایت دیگران نباید دل همسر خود را بیازارد. اگر در رفتار همسر هم نقصی مشاهده شد، باید با دوستی و صحبت این مسئله حل شود. نباید ملاک ما مردم باشند، چراکه کار ما هیچ اجری ندارد. البته زن و شوهر در کنار هم که قرار گرفتند، هرکدام مزیتها و نواقصی دارند. باید مزایا و صفات مثبت همیشه در ذهن و دید ما بزرگ باشد و نواقص با صبر و تحمل و به مرور زمان از بین برود.
بیشک تحمیل و فشار به همسر باعث دلزدگی و حس ناامنی و نگرانی در دل او میشود. باید از نظر مسائل اخلاقی و دینی خود را تقویت و به هشدارهای دین برای تربیت خود توجه کنیم، تا تربیت ما در مسیر خودش قرار گیرد. غالباً کسانی هستند که جلوی مردم مواظبت میکنند، اما در خفا با همسرشان بدخلقند. این رفتار نتیجه ندیدن خدا و دیدن مردم است.
*کارشناس مذهبی و پژوهشگر سبک زندگی