سرویس تاریخ جوان آنلاین: از اقدامات نیک مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سه دهه اخیر ضبط، تدوین و انتشار خاطرات رجال سیاسی و مذهبی معاصر است. این عناوین از کتابها - که هماکنون به ۷۰ جلد بالغ گشته- دستمایه مناسبی برای پژوهش و تاریخ نگاری محققان فراهم ساخته است. آنچه هم اینک در معرفی آن سخن میرود، یکی از همین طیف آثار است که خاطرات زندهیاد آیتالله حاج سیدمحمدتقی شاهرخی خرمآبادی را در خود دارد. ناشر در یادداشتی بر این کتاب درباره این اثر چنین آورده است:
«پیروزی انقلاب اسلامی ایران مدیون فداکاری علما و بزرگان است که با شروع نهضت امام خمینی به جرگه یاران ایشان پیوستند و در تمامی امور حامی و پشتیبان ایشان بودند. در زمان تبعید امام گروهی در داخل علیه رژیم فعالیت میکردند و شماری نیز در خارج از وطن بودند که فعالیت هر دو طیف گامبهگام نهضت را به پیروزی نزدیک کرد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی در راستای شناساندن هر چه بهتر این مبارزان به چاپ خاطرات این شخصیتها اقدام کرده است تا از لابهلای گفتههای آنان بتوان تصویری روشن از مراحل نهضت امام، جانفشانی یاران ایشان و در نهایت پیروزی انقلاب ترسیم کرد.
خاطرات آیتالله شاهرخی خرمآبادی به دلیل دارا بودن ویژگیهای خاص از اهمیت زیادی برخوردار است: توضیحات ایشان از محیط پرورش و تحصیل در حوزه و به خصوص مراجع عظام وقت، چگونگی پیوستن به نهضت امام خمینی بعد از سال ۱۳۴۲ و حتی حرکات و فعالیتهای وی برای مبارزه با رژیم بسیار جالب و شنیدنی است. خاطرات ایشان از دوران زندانی شدن در زندانهای رژیم و مباحثات وی با افرادی از طیف چپ حاوی نکات آموزنده و درس گرفتنی است. بنابراین، این کتاب تصویری روشن از نحوه مبارزه علما برای سرنگونی رژیم ارائه میدهد که مطالعه آن میتواند خواننده را به درک آن مجاهدات رهنمون سازد.»
آیتالله حاج سیدمحمدتقی شاهرخی خرمآبادی در آغاز این اثر، خویشتن را اینگونه معرفی کرده است:
«اینجانب سیدمحمدتقی شاهرخی فرزند مرحوم سیدعلینقی، از سادات شاهرخی که یکی از هفت قبیله سادات لرستان از نسل محمدبنعبداللهبنموسیبنجعفر (ع) است. محمدبنعبدالله موسیبنجعفر (ع) پس از شهادت حضرت رضا (ع) همراه عمویش سیداحمد شاهچراغ برای جمعآوری نیرو و نبرد با بنیعباس به طرف جنوب ایران حرکت کردند. در بین راه خبر شکست قطعی سادات به آنها رسید و آن دو از هم جدا شدند. سیداحمد شاهچراغ به طرف شیراز رفتند و اکنون مقبره ایشان در این شهر، زیارتگاه علاقهمندان به خاندان عترت و طهارت است و سیدمحمد از راه لرستان به سمت مدینه حرکت کردند. در محلی به نام دره سید، حاکم منطقه به نام «خلیل اطرش» یا «خلیلکر» از ایشان دعوت کرد تا برای هدایت مردم آن سامان در این محل اقامت گزیند و ایشان پذیرفتند. حاکم منطقه دخترش را به عقد ایشان درآورد و زمینی را که به دره سید معروف است به وی بخشید. دره سید زمینی است سرسبز و دارای درختان و چشمهسارها و چشمههای نمک و معادن گچ و آهن. آرامگاه ایشان و فرزندش سیدعلی در این سرزمین واقع است. فرزندان ایشان که هفت قبیله هستند در کل لرستان از بروجرد تا خرمآباد و پلدختر و نیز اندیمشک، دزفول، اهواز، قم و برخی شهرهای ایران پخش هستند و به نامهای شاهرخی، طاهری، خلفی، نادری، شهنشاهی، سبزواری، بهرامی و... معروفند.»
وی در بخش دیگری از خاطرات خویش، از احترام مردم لرستان به سادات نیز سخن به میان آورده است: «از ابتدا سادات از احترام ویژهای در میان مردم لرستان برخوردار بودند. لرستان یک منطقه عشایری است و گاهی اوقات طوایف مختلف آنجا با یکدیگر میجنگیدند و زد و خوردهای خونینی میان آنان رخ میداد. گاه چنان وضعیت بحرانی میشد که قوای دولتی نیز نمیتوانستند جنگ داخلی لرستان را خاموش کنند. در برخی موارد، مأمورانی از ارتش و ژاندارمری نزد سادات منطقه میآمدند و با پادرمیانی آنان مسئله حل و فصل میشد؛ بدین ترتیب که تنی چند از سادات مزبور وسط ماجرا میآمدند و وقتی دو طایفهای که با هم مخاصمه و تیراندازی میکردند، سادات را میدیدند، دست از جنگ میشستند.»