سرویس ورزش جوان آنلاین: نگاه نتیجهگرا، بدون شک بدترین معضلی است که ورزش ایران با آن دست به گریبان است. نگاهی که باعث میشود همواره فرصتهای طلایی برای ساخته شده یا محک زده شدن از جوانان گرفته شود. درست همان اتفاقی که در لیگ ملتهای والیبال شاهد آن بودیم.
معروف، مثل همیشه یکی از بهترینها بود. این را فدراسیون جهانی و مسئولان برگزاری مسابقات بارها اعلام کردند. موسوی همین طور و خیلی دیگر از ملیپوشان باتجربه والیبال ایران. اما این نسل طلایی تا چه زمانی میتواند پشت تور برای ایران اسپک و سرویس زده و در حمله و دفاع بدرخشد و نگاهها را به خود معطوف کند و دست آخر نیز با یک پله بالاتر و دو پیروزی بیشتر قبل از رسیدن به سکو به خانه بازگردد؟
صعود به نیمه نهایی اتفاق خوبی بود، اما اتفاق خوبتر بدون شک میتوانست عدم صعود به نیمهنهایی، اما فرصت دادن به نسل جوان والیبال ایران باشد. کاری که لهستان کرد و نتیجه آن را دید. لهستانی که در ارومیه به ایران میبازد، اما نه بازیکنانش بابت این شکست سرزنش میشوند و نه رسانههای آن کشور بر سر تیم خراب. شاید، چون آنها به چیزی بیش از کسب چند پیروزی میاندیشیدند که توانستند دست آخر نتیجه فرصتی که به جوانهای خود داده بودند را بگیرند. تیم ملی والیبال امروز شاید در بهترین شرایط باشد. چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ مهرهای و جایگاهی که با تلاش بسیار طی این چند سال در دنیا به دست آورده، اما این تیم دیر یا زود نیاز به تزریق نفرات دارد. معروفها و موسویها دیر یا زود به سن بازنشستگی میرسند و با وجود تمام توانمندیها و شایستگیهایی که دارند باید جای خود را به جوانترها بدهند. اما آیا بازیکن جوانی را برای پر کردن جای ستارههای فعلی تربیت کردهایم؟
آیندهسازی و ادامه دادن مسیر موفقیت نیازمند آیندهنگری است و آیندهنگری معنایی جز فراهم کردن زیرساختها نیست و زیرساختها تنها در فراهم بودن امکانات معنا نمیشود و بحث عمده آن تربیت جوانهایی است که باید برای ساختن آنها برنامه ریخت، زمان گذاشت و کار کرد تا فردا، درست زمانی که دنیا به والیبال ایران به دیده احترام و به چشم یک قدرت نگاه میکند، دستمان چنان خالی و در پوست گردو نباشد که از عرش به فرش بیاییم.
بازیکنسازی، اما نیازمند جوانگرایی است. نیازمند داشتن جرئت برای ریسک کردن است. نیازمند فرصت دادن به جوانها برای نشان دادن تواناییهایشان است و رقابتهایی، چون لیگ ملتهای والیبال یکی از بهترین فرصتهایی است که میبینیم خیلی از تیمها، چون لهستان، امریکا و... با همین چشم به آن نگاه میکنند، اما ایران، باتوجه به نتیجهگرا بودن به سادگی از کنار این فرصت طلایی میگذرد و باز هم با تکیه بر ستارههایش پیش میرود و سرمست از صعود به مرحله نهایی با دو باخت برابر لهستان و برزیل دست خالی بازمیگردد. حال آنکه این باختها میشد به پای جوانترهای تیم نوشته شود. جوانهایی که در پس هر باخت میتوانستند به تجربیات ارزشمندی برای آیندهای بهتر دست یابند. اما نه نگاه نتیجهگرای مردم و مسئولان این اجازه را به آنها داد و نه کولاکوویچ مربیای بود که بخواهد چنین ریسکی بکند و به همین سادگی یک فرصت طلایی برای محک جدی بازیکنان جوان والیبال در تورنمنتی با حضور تیمهای مطرح دنیا تبدیل شد به تلاشی برای رسیدن به سکویی که با ناکامی همراه شد و هیچ موفقیت درخور توجهی که بتوان به آن بالید به دنبال نداشت.
قرار نیست تلاش تیم ملی و تک تک نفرات آن را زیر سؤال ببریم. بدون شک ملیپوشان والیبال ایران تمام تلاش خود را برای رفتن روی سکو انجام دادند، اما آنها در واقع مغلوب نگاه آیندهنگری تیمهایی، چون لهستان و امریکا شدند. لهستان و امریکایی که قوای اصلی خود را برای رقابتهای مهمتری، چون المپیک ذخیره کردند و ترجیح دادند لیگ ملتها را به فرصتی برای بازیکنان جوان خود تبدیل کنند برای ساخته شدن تا چند سال دیگر که قرار است به تیم اصلی راه یابند، تجربه کافی از حضور در میادین بینالمللی و قرار گرفتن رودرروی تیمهای مطرح و نامدار را داشته باشند، اما نگاه نتیجهگرا و عدم ریسکپذیری کولاکوویچ از جوانهای تیم ملی والیبال این فرصت را ایران گرفت. فرصتی که به جوانترها داده نمیشود مگر مربی بزرگی، چون ولاسکو سکان هدایت این تیم را به دست بگیرد. مربی بزرگی که با مدیریت و جدیت در پی ساخت و ساز باشد نه دل خوش به چند پیروزی و بس. آن چیزی که در جام ملتهای والیبال امسال شاهد آن بودیم. رقابتهایی که باوجود تلاشهای قابل تقدیر تیم ملی، چیزی جز حسرت به جای نگذاشت. حسرت فرصتی که میتوانست محکی جدی برای جوانان و گامی بلند در راستای ساخت و ساز آنها باشد که نشد!