کد خبر: 962378
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۰
زنی که با استفاده از قرص‌های بیهوشی اقدام به سرقت طلای زنان خانه‌دار می‌کرد، برای دادگاه توضیح داد که چگونه اعتیاد زندگی آرام او را به کابوس تبدیل کرده‌است.
سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، اواخر‌سال‌۹۶ زنی به مأموران پلیس تهران خبر داد که مقدار زیادی از طلاهایش سرقت شده است. او توضیح‌داد: مدتی قبل در پارک با زنی آشنا شدم و مدتی که از دوستی‌مان گذشت روز گذشته او را به خانه‌ام دعوت کردم. وقتی به او گفتم که دچار سردرد شده‌ام به من قرصی تعارف کرد که بعد از خوردن آن بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که طلاهایم سرقت شده است. بعد از مطرح شدن شکایت بود که مشخص شد که شکایت‌های مشابهی به پلیس گزارش شده است که مأموران با بررسی شکایت‌های مطرح شده متهم را که زنی ۴۵‌ساله به نام شبنم بود، شناسایی و بازداشت کردند. پرونده متهم بعد از اقرار به جرمش برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و او روز گذشته مقابل قاضی قربان‌زاده محاکمه شد.
ابتدای جلسه چند نفر از شاکیان در جایگاه قرار گرفتند و شکایت خود را مطرح کردند. یکی از آن‌ها گفت: با شبنم در پارک آشنا شدم و اصرار داشت که به خانه‌مان بیاید که قبول نکردم. یک روز در پارک داشتیم حرف می‌زدیم که بیسکوییتی به من تعارف کرد که بعد از خوردن آن بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم خودم را در بیمارستان دیدم و متوجه شدم که طلاهایم هم سرقت شده‌است که برایش درخواست مجازات دارم.
سپس شبنم در جایگاه قرار گرفت و اتهامش را قبول کرد. او گفت: من زندگی خیلی خوبی داشتم. پدرم جواهر فروش بود و دو خواهر داشتم که یکی از آن‌ها استاد دانشگاه و دیگری گوینده بود. شوهرم هم مردی مهربان بود و مدام برای آرامش بیشتر من تلاش می‌کرد تا اینکه به صورت تفریحی شروع به مصرف مواد کردم. همین موضوع سبب شد تا زندگی‌ام تباه شود؛ چراکه برای رسیدن به مواد دست به هر کاری می‌زدم. در این مدت با دو مرد معتاد آشنا شدم که برایم شیشه تهیه می‌کردند. یک روز آن‌ها به من قرصی دادند و گفتند که متادون است که بعد از خوردن آن بیهوش شدم. آن‌ها من را به خانه‌شان بردند و از من فیلم گرفتند. آن روز وقتی به هوش آمدم حال بدی داشتم. به خانه‌ام که برگشتم به شوهرم به دروغ گفتم که در مهمانی دوستانه مشروب خورده‌ام. از آنجا به بعد تهدید‌های آن دو مرد با فیلم سیاه شروع شد و مجبور بودم به همه خواسته‌شان تن بدهم. حتی سرقت‌های طلای زنان را هم با تهدید آن‌ها انجام دادم تا اینکه بازداشت شدم و به زندان افتادم. شوهرم وقتی از ماجرا با خبر شد سکته کرد و فوت شد. وقتی هم که فوت شد من در زندان بودم و نتوانستم در مراسم ختم او شرکت کنم. حالا هم طلب بخشش دارم و می‌خواهم من را آزاد کنید تا سر خاک شوهرم بروم و از او طلب بخشش کنم.
هیئت قضایی بعد از شنیدن دفاعیات متهم وارد شور شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار