سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، چند روز قبل زن و شوهر میانسالی سراسیمه به اداره پلیس رفتند و گفتند پسر جوانشان که به تازگی از کشور آلمان به ایران آمده در شب عروسیاش به طور ناگهانی ناپدید شده است.
زن میانسال در توضیح ماجرا گفت: پسرم احسان، مقیم آلمان است و سالهاست که در آن کشور زندگی و کار میکند. همیشه آرزو داشتم او را در لباس دامادی ببینم و عروسم را خودم انتخاب کنم، اما پسرم همیشه با پیشنهادم مخالفت میکرد تا اینکه در نهایت او را راضی کردم و قرار شد دختر مناسبی برای او در تهران انتخاب کنم. چند ماهی به خواستگاری دختران زیادی رفتم و عکسهای آنها را از طریق شبکههای اجتماعی برای پسرم میفرستادم، اما احسان هیچ کدام را قبول نمیکرد تا اینکه به خواستگاری دختری به نام درسا رفتم و خوشبختانه پسرم با دیدن عکسش قبول کرد و به ایران آمد. پس از مراسم خواستگاری قرار شد امشب مراسم عروسیاش را برگزار کنیم و بعد دو نفری برای زندگی به آلمان بروند. عصر احسان خودرواش را گل زد و به آرایشگاه رفت تا عروس را به تالار بیاورد. در حالی که ما و مهمانها منتظر عروس و داماد بودیم خبری از آنها نشد و عروس هم با ما تماس گرفت و گفت احسان هنوز به دنبالش نیامده است. الان چند ساعت از رفتن او گذشته است و تلفن همراهش نیز خاموش است. ما همه نگرانیم که اتفاق بدی برای تازه داماد نیافتاده باشد.
پس از طرح شکایت تیمی از مأموران تحقیقات خود را برای پیدا کردن تازه داماد آغاز کردند تا اینکه ساعتی بعد مادر داماد دوباره با اداره پلیس تماس گرفت و گفت پسرش به تلفن همراه عروس پیام داده و گفته چند مرد ناشناس او را ربوده و برای آزادیاش ۵هزاریورو پول درخواست کردهاند. با طرح این ادعا مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل یا عاملان آدمربایی ادامه دادند، اما هیچ ردی از تازه داماد و آدمربایان پیدا نکردند. از طرفی مأموران در تحقیقات خود دریافتند این حادثه آدمربایی نیست و این فرضیه برای مأموران قوت گرفت که تازه داماد به دلایلی ادعای آدمربایی را طراحی کرده و برای مدتی در مکانی مخفی شدهاست. در حالی که سه روز از حادثه گذشته بود به مأموران خبر رسید که تازه داماد به خانهشان برگشته است.
اعتراف آدمربایی ساختگی
تازه داماد ابتدا در ادعایی گفت که شب عروسیاش از سوی چند مرد ناشناس ربوده و مورد شکنجه قرار داده شدهاست، اما وقتی آدمربایان متوجه شدهاند که او را اشتباهی ربودهاند پس از سه روز آزادش میکنند. اما مأموران که متوجه تناقضگویی تازه داماد شده بودند از وی به صورت فنی تحقیق کردند که در نهایت احسان به آدمربایی ساختگی برای فرار از عروسی اعتراف کرد.
وی گفت: چند سالی است در کشور آلمان زندگی میکنم.
معمولاً سالی یکبار برای دیدن مادر و پدرم به ایران میآیم. چندماهی است که مادرم اصرار دارد ازدواج کنم، اما من موقعیت ازدواج نداشتم و با پیشنهاد مادرم مخالفت میکردم. مدتی قبل مادرم به خاطر بیماری در بیمارستان بستری شد. وقتی تلفنی با او حرف زدم گریه کرد و گفت دوست دارد قبل از مرگش دامادی من را ببیند. مادرم خیلی اصرار کرد و من هم به خاطر اینکه او خوشحال شود قبول کردم تا برای من به خواستگاری برود. ابتدا فکر کردم میتوانم به بهانههای مختلف امروز و فردا کنم، اما مادرم دست بردار نبود و هر روز برای من به خواستگاری میرفت و عکس دختران مورد نظرش را برای من میفرستاد. چند ماهی گذشت تا اینکه دوباره مادرم حالش بد شد و گفت به خاطر اینکه من ازدواج نمیکنم حالش بد میشود. به همین خاطر به ایران آمدم که دوباره به خواستگاری دختر دیگری رفت و قرار ازدواج گذاشت. تا شب عروسی سعی کردم با آوردن بهانهای عروسی را بهم بزنم، اما موفق نشدم. شب عروسی خیلی پشیمان شده بودم که موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و او پیشنهاد آدم ربایی ساختگی را مطرح کرد و من هم قبول کردم. آن شب به ویلای او در شمال کشور رفتم و به عروس که در آرایشگاه منتظر من بود پیام دادم که ربوده شده ام. من با این ترفند عروسی را بهم زدم، اما فکر نمیکردم دستم پیش پلیس رو شود.