سرویس اندیشه جوان آنلاین: در فرهنگ اسلامی، حجاب هم یک ارزش در کنار ارزشهای دیگر است؛ بدحجابی و بیحجابی نیز منکری در کنار دیگر گناهان. اما چرا متفاوت با آن برخورد میشود؟! برای پاسخ به این سؤال باید ماهیت این ارزش را از نظر دینی و فرهنگی شناخت. نیمنگاهی هم میتوان به تجربه رسمی و غیررسمی ۴۰ ساله انقلاب اسلامی در مواجهه با این ارزش داشت.
حجاب مسئلهای دست اول است از این جهت که نمادین است؛ نمادی است از ارزشهای عمیق دیگری به نام حیا و عفاف که در مرد و زن مشترک هستند. دستِ اول است، زیرا در کنشهای اجتماعی و ارتباطات میانفردی، خصوصاً در روابط بین زن و مرد، آثار و کارکردهایی دارد یا محرک عمل مینماید یا جلوی تحریک را میگیرد. از علائم اسلامی بودن یک کشور برای سایرین، حجاب زنان است؛ نماد مسلمانی یک فرد در جوامع غیرمسلمان نیز حجاب بانوان است. یک بانوی تازه مسلمان یونانی پس از سه سال که مسلمان میشود از سوی خانواده طرد شده است. پدر وی با سایر اعمال عبادی او مانند نماز و روزه مشکلی نداشته ولی نمیتوانسته با حجاب او کنار بیاید! گویی حجاب به تنهایی یک شعار و یک فریاد بلند است؛ به چیزهایی دعوت میکند و از چیزهایی باز میدارد. پس اثرگذاریاش در کنشهای اجتماعی، حتی از جنس نماز و روزه هم نیست و حساب دیگری باید برایش باز کرد. میتوان نتیجه گرفت که حساسیت اجتماعی پیرامون حجاب به اندازه ارزشهای دیگر نیست؛ متفاوت است و گاه ضریب چند برابر میخورد.
اما همین حساسیت اجتماعی بالا که باعث وزن زیاد توجه به آن میشود، گاه علیه خود حجاب عمل مینماید! اگر ملاحظاتی در مورد آن رعایت نشود: دین اسلام یک نگاه سیستماتیک و ذوابعاد دارد؛ به همین دلیل برای اثرگذاری، مواردی باید در کنار هم و با هم عمل نمایند. حجاب نیز اینگونه است و تکعاملی نیست. حیای زنانه در کنار غیرت مردانه معنا پیدا میکند. زنِ خیابانی هست، چون مردِ خیابانی وجود دارد! عفاف فقط شامل پوشش (حجاب) نمیشود بلکه نگاهکردن، سخن گفتن، راه رفتن و آرایش کردن را هم در بر میگیرد. چه بسیارند زنان چادریای که زیر چادر خود، آرایش و پوشش نامناسب دارند! اخیراً برخی زنان چادری در خیابانها سیگار میکشند! آنها میدانند که سیگار با چادر جمع نمیشود؛ بقیه هم تا این را دیدند فهمیدند که چادریهای فِیک هستند!
اگر ازدواجها بهنگام نباشد، اگر زندگیهای خانوادگی محکم و استوار نباشد، اگر مردان و زنان به روابط با نامحرم دقت ننمایند، اگر پدران و مادران، دختران و پسرانشان را با ارزشهای شرعی و عرفی آشنا نکنند، اگر مدارس برای تبیین و درونیسازی فرهنگ اسلامی ایرانی مایه نگذارند، اگر رسانهها ترویج صحیحی از فرهنگ اسلامی و پوشش مناسب و برخورد صحیح بین دو جنس مخالف نداشته باشند، نباید انتظار داشت که حجاب در جامعه رشد کند! پس حجاب یک موضوع مستقل نیست و درونِ شبکهای از موضوعات متعدد و متنوع قرار میگیرد؛ بدحجابی و بیحجابی نیز به خودی خود ایجاد نمیشود و علل مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی دارد. از این منظر که نگاه شود، نتیجه این است که حجاب نباید یک موضوع دست اول باشد و تا به بسیاری از مسائل دیگر توجه نشود حجاب در کشور به جایگاه درخور شأن جامعه اسلامی نمیرسد.
در نهایت باید دانست که حجاب هم از بالاترین اولویتهای فرهنگی به شمار میآید زیرا حساسیت اجتماعی پیرامون آن بالاست و از این حیث شایسته است یک روز را در سال به نام «روز عفاف و حجاب» نامگذاری کرد تا یادآور دشمنی عدهای با این ارزش باشد. از سوی دیگر هم باید توجه داشت که حجاب، تنها ارزش اسلامی نیست و باید آن را در کنار ارزشهای دیگر دید. با داشتن این دو نگاه، میتوان توصیههای رهبر انقلاب خطاب به روحانیون خراسان شمالی را بهتر فهمید: «… پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهای داشته باشد؛ بعضی از همینهایی که در استقبالِ امروز بودند…، خانمهایی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلّق به این جبهه است؛ جان، دلباخته به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند.... ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.» (۱۹/۷/۱۳۹۱) یا در دیدار با روحانیون در سال ۷۱ «این واجبِ به این عظمت را (امر به معروف و نهی از منکر) که قوام همه چیز به آن است، بیاورند در دایرهای محدود، در خیابانهای تهران؛ آن هم نسبت به چند نفر زنی که وضع حجابشان مثلاً درست نیست. این است معنای امر به معروف؟! این است معنای حضور نیروهای مؤمن در صحنههای گوناگون جامعه؟! قضیه، بالاتر از این حرفهاست.» (۷ /۵/ ۱۳۷۱)
*مهر