سرویس جامعه جوان آنلاین: دکتر باقر ساروخانی یکی از چهرههای پیشکسوت جامعهشناسی ایران است که مطالعات عمیق و گستردهای در زمینه آسیبهای اجتماعی از جمله طلاق داشته است. کتاب «طلاق» وی نیز جزو اولین تألیفات جامع در این زمینه است که در ایران منتشر شده و نگاهی علمی به این آسیب اجتماعی داشته است.
این کتاب هر چند سالها پیش منتشر شده، اما موضوعات آن همچنان قابل تأمل و بهروز بوده و برای مطالعه و بهویژه برای پژوهشگران حوزه آسیبهای اجتماعی مفید است. این کتاب توسط مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران منتشر شده و نسخه اینترنتی آن هماکنون از طریق سایتهای متعدد به راحتی قابل دریافت است.
این کتاب در پنج فصل تدوین شده است. در فصل نخست مفهوم طلاق و مهمترین روشهای علمی و پژوهشی شناخت آن بررسی شده است. در فصل دوم، طلاق در ایران و کشورهای غربی و صنعتی بررسی شده و ویژگی این پدیده در هر یک از جوامع و همچنین جامعه روستایی و شهری مورد بررسی قرار گرفته است.
در این فصل میخوانیم: هر جا رابطهای هست، قطع آن نیز امکان وقوع دارد. اگر چه هدف هر جامعه کوشش نه در راه امحای مطلق و کامل طلاق، بلکه در کاهش هر چه بیشتر در شمار آن است. البته موضوع مهم در شناخت طلاق در نظر گرفتن شرایط هر جامعه است. حجم و ابعاد طلاق در هر جامعه با جامعه دیگر متفاوت است و از سوی دیگر علل و عوامل طلاق در هر جامعه خاص، منحصر به فرد و متمایز است، بنابراین مقایسه آمار طلاق در کشورهای مختلف، بدون در نظر گرفتن شرایط هر جامعه، نمیتواند درست باشد. مثلاً در جامعهای که لذتگرایی و تمتع آنی و مادی حکمفرماست، روابط نیز سست و بیپایهاند. در چنین جامعهای، ازدواج، پیوندی مقدس نیست و طلاق نیز به تبع آن پدیدهای مذموم به شمار نمیرود؛ مثلاً در حوزه کارائیب امریکا، زندگی مستمر یک زوج تعجبآور است، اما در جوامعی، پیوند زوجیت، امری الهی و آسمانی به شمار میرود؛ بنابراین نمیتوان آمار طلاق، عوامل و راهکارهای آن در کشورهای مختلف را با کشوری خاص مقایسه کرد و باید هر کشور بر اساس فرهنگ و خصوصیات خود آن کشور در نظر گرفته شود.
در فصل سوم، نویسنده به عوامل و دلایل طلاق پرداخته است. به زعم نویسنده، از جمله عمیقترین علل طلاق، پیدایی بحران در ارزشهاست. طبق اظهار نظر افراد، مهمترین علل طلاق در ایران، نداشتن توافق و اخلاق، تنفر و کراهت، اختلافات خانوادگی، عقیم بودن و نازایی زن، ندادن نفقه، اختلاف سن، زندانی بودن زوج، سوءاخلاق و رفتار زوجین، بیکاری زوج، داشتن زنهای دیگر، اعتیاد، انحراف زوجه، عدم تمکین، فساد اخلاقی زوج، بیکاری و آزار بدنی عنوان شده است. از آنجا که این دلایل نمیتواند دلایل اساسی طلاق باشد و طلاق هم، تنها پدیدهای فردی نبوده و یک پدیده اجتماعی هم به حساب میآید و پدیدههای اجتماعی چندین عامل دارند، بنابراین طلاق نیز از این مجموعه مستثنی نیست. از سوی دیگر، هر یک از عوامل به تنهایی معنا ندارند؛ بلکه تنها در مجموعه یا شبکه معنا مییابند. تحقیق در زمینه طلاق، نیازمند بررسی عواملی، چون عوامل روانی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی و... است.
بررسی معلول هرگز نمیتواند برای ارائه راهکارهای پیشگیری از طلاق مؤثر واقع شود، بنابراین علاوه بر شناخت علل و عوامل چند بعدی طلاق، شدت و ضعف درجه اهمیت عوامل، باید تفکیک شوند. طلاق به عنوان پدیدهای که از جامعه تأثیر میپذیرد، لاجرم بر آن تأثیرگذار نیز هست. از این رو تأثیر و تأثراتی که طلاق و جامعه بر هم دارند، مهم و قابل پیگیری است.
طلاق و قشربندی اجتماعی نیز رابطه معناداری با هم دارند، مثلاً اشتغال افراد، طبقه اجتماعی هر فرد، وضعیت اقتصادی و درآمدی، بیتردید تأثیراتی را بر زندگی خانوادگی او خواهد داشت.
انواع کنترل اجتماعی، مباحثی است که در فصل چهارم به آن پرداخته شده است. از آنجا که قوانین، نمودار ارزشهای یک جامعه هستند، نقش و تحولات آن بر طلاق میتواند تعیینکننده باشد. طلاق در ادیان، عنوان بخش دیگری از فصل چهارم است.
در فصل پنجم پدیده طلاق در مجموعهای از عوامل مورد بررسی قرار گرفته است. عواملی که میتوانند بر طلاق تأثیرگذار باشند به چند دسته تقسیم شدهاند که هر یک از این دستهها دارای شاخههایی هستند. خانواده شامل اعضایی است که هر یک بر دیگری و بر کل ساختار خانواده تأثیرگذار است. رفتار مادر در رابطه با تأهل و تعدد احتمالی ازدواج، طلاق یا ایدهآل و اندیشه مادر در رابطه با طلاق (پذیرش یا نفی طلاق)، رفتار و عقاید پدر، خواهران و برادران بر اندیشه طلاق در یک خانواده تأثیرگذار است.
در همسرگزینی سه عنصر اساسی با ضرایب گوناگون مثل همتایی، تکمیل پیوند با سنین و آمیزش عقل و احساس، باید مورد توجه قرار گیرد. وضع و شرایط اجتماعی و فردی، محیط خرد اجتماعی نیز از عوامل تأثیرگذار بر طلاق به شمار میآیند.
در فصل پنجم، ویژگیهای طلاق، عوامل آن و رویکردهایی که در جوامع مختلف به طلاق وجود دارد، برشمرده شده است. هر جا که در شبکه ارزشهای اجتماعی، طلاق چندان نامطلوب نیست، یا آنکه کاملاً عادی و طبیعی تلقی میشود، شمار آن رو به فزونی میگذارد، تسری مییابد و همانند نوعی بیماری همهگیر اجتماعی درمیآید. در این جوامع، وجدان جمع که به نظر امیل دورکیم سرچشمه ارزشهاست دو موضع افراطی مییابد، نفی مفرط طلاق که بیشتر در میان کاتولیکها وجود دارد و پذیرش افراطی آن که در آن جدایی مانند یک بیماری همهگیر، کل جامعه را در آشوب و بیثباتی غرق میکند. به نظر نویسنده کتاب، تنها راه، اعتدال اسلامی است. در این جامعه، طلاق پدیدهای زشت و قبیح است. این نگاه هم طلاق را کاهش میدهد و هم جامعه را از انجام آن به عنوان آخرین راه بازنمیدارد.