سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، اختلافات مالی و ارثی اگر از طریق قانون پیگیری نشود، گاهی به حادثههای تلخ و مرگباری ختم میشود که جبران آن برای همیشه غیرممکن است. در جریان یکی از این پروندهها مردی که دوسال قبل دایی همسرش را به خاطر ارثیه به قتل رساندهبود، چند روز قبل دستگیر شد. این حادثه ساعت۲۳:۳۰بیست و یکم آذرسال۹۶ به مأموران کلانتری ۱۶۰خزانه اطلاع داده شد. بررسیهای پلیس در بیمارستان نشان داد مرد ۴۰سالهای به نام فرامرز با خواهرزادههایش به خاطر ارثیه درگیری خونینی را رقم زده است که در جریان آن داماد خانواده به نام سعید ۲۶ساله به هواخواهی همسر و برادران همسرش وارد درگیری شده و با چاقو فرامرز را به شدت زخمی و راهی بیمارستان کردهاست. همچنین مشخص شد پس از اینکه مرد زخمی در بیمارستان به کام مرگ میرود سعید و همسرش از محل فرار میکنند. بررسیهای بعدی مأموران حکایت از این داشت قاتل و همسرش پس از حادثه به صورت غیرقانونی از کشور خارج شدهاند. در حالی که دوسال از حادثه گذشتهبود، مأموران دریافتند قاتل و همسرش ۱۵اردیبهشتماه از کشور مالزی به ایران برگشته و زندگی مخفیانهای را در تهران آغاز کردهاند.
بدین ترتیب مأموران روز شنبه ۲۹تیرماه دومتهم را دستگیر کردند. آنها صبح دیروز در دادسرای امور جنایی تهران مقابل قاضی زمانی، بازپرس ویژه قتل حادثه را شرح دادند. سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی پایتخت گفت: تحقیقات از متهمان در اداره دهم پلیسآگاهی ادامه دارد.
گفتگو با هسمر قاتل
خودت را معرفی کن؟
پروانه هستم ۱۹ ساله.
چرا دستگیر شدی؟
شوهرم متهم است که داییام را به قتل رسانده است و من همراه شوهرم پس از حادثه فرار کردم و الان هم با او دستگیر شدم.
چه اختلافی با داییات داشتید؟
خانهای که من و برادرانم در آن زندگی میکردیم، داییام از آن ارث میبرد. او اصرار داشت خانه را بفروشیم و سهم او را بدهیم که با برادرانم درگیر شد.
از شب حادثه بگو؟
من تازه عقد کردهبودم و معمولاً خانه پدر شوهرم بودم. آن شب به خاطر تعمیرات خانهشان به خانه خودمان آمدم. داییام همراه برادرم مشروب میخورد که یکی دیگر از برادرانم وارد خانه شد. او با داییام به خاطر ارثیه درگیر شد که دقایقی بعد داییام از خانهمان رفت. شب دوباره به خانه برگشت و دم در خانه بود که دوباره برادرانم آمدند و با هم درگیر شدند. من به همسرم زنگ زدم و او هم به خانه ما آمد که به هواخواهی برادرانم وارد درگیری شد و این اتفاق افتاد.
بعد چه شد؟
پس از حادثه من و شوهرم به ترکیه فرار کردیم و یکسال و چند ماه در استانبول به صورت مخفیانه زندگی کردیم و در نهایت با پاسپورت جعلی به کشور مالزی رفتیم که در فرودگاه دستگیر شدیم و پس از چهارماه زندانی در کشور مالزی ما را دیپورت کردند و به ایران برگشتیم.
الان به خانه ارثی رسیدید؟
نه، آن را فروختیم و مبلغ ۲۳۰میلیون تومان به اولیایدم پرداخت کردیم و رضایت گرفتیم.
چرا گریه میکنی؟
من فردا جشن تولدم است. دوست داشتم همراه شوهرم تولدم را جشن بگیرم، اما دو روز قبل از تولدم دستگیر شدم و الان هم که دستبند به دستانم زده شدهاست.