سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کدام روش تربیتی در مواجهه با یک فرزند پرخاشگر و ناسازگار مؤثر میباشد؟ برای اینکه نگذاریم عضو ناسازگار کام بقیه اعضای خانواده را تلخ کند، چه رفتاری پیش بگیریم؟ وقتی اعضای خانواده پس از مدتها در طول تعطیلاتی که قرار است چند روزی به همه خوش بگذرد، گرد هم میآیند، چگونه از بروز درگیری توسط عضو دردسرساز خانواده اجتناب کنیم؟ اینها مسائل و پرسشهایی است که برخی خانوادهها با آن دستبهگریبانند. والدین و سایر اعضای خانواده در این شرایط باید بدانند چگونه اوضاع را مدیریت کنند، زیرا صرف برخورد قهری سازنده نخواهد بود. بالاخره چنین عضوی هم باید در این اجتماع زندگی و بتواند امورات خود را اداره کند.
یک تجربه شخصی از آدمهای ناسازگار
سالها پیش به عنوان مشاور در شرکتی کار میکردم که یک مهندس معمار تحصیلکرده خارج از کشور در آن مشغول به کار بود. در ظاهر فردی موجه و پرکار بود لیکن به مرور شخصیت درونی ناآرام خود را نشان داد. او نمیتوانست بدون تنش با همکارانش تعامل داشته باشد. گویا تنها در محیطی ناآرام و متشنج میتوانست زندگی کند و اساساً ناهنجاری رفتاریاش امکان زندگی در فضایی آرام و منطقی را از وی سلب کرده بود. جالب آن بود که به همه صفت دورو و مزور را نسبت میداد درحالیکه خود نزد یکیک همکارانش از همکاری دیگر بدگویی و سخنچینی میکرد. حتی برای انجام موارد ساده اداری نیز باید بلوایی به پا میشد. کاملاً مشخص بود رفتار او ریشه در گذشته تربیتی وی از دوران کودکی و نوجوانی داشته و در اثر تربیت ناصحیح به این باور رسیده است که اگر معرکهای به پا کند، کارهایش را به پیش خواهد برد. گاهی هم پرسنلی بودند که در مقابلش میایستادند که در این صورت غرغرکنان میدان را خالی کرده و به اتاق کار خود برمیگشت. متأسفانه مدیر شرکت که میتوانم در اینجا به «سرپرست یک خانواده» هم تشبیهش کنم فاقد مهارت لازم برای کنترل چنین فردی بود و به دلیل نیاز به تخصص حرفهای او سعی میکرد این شرایط را نادیده بگیرد یا بهتر بگویم با آن کنار بیاید، غافل از اینکه ادامهدار شدن چنین وضعی نه تنها حیثیت و نظم سازمانی مجموعهاش را به هم میریخت بلکه بر خروجی سایر پرسنل نیز تأثیرگذار بود و حداقل خسارتش به مجموعه آن بود که فضای نامناسبی را در محیط کسب و کار ایجاد میکرد. بعدها متوجه شدم فرزند ذکور جوان همین فرد که او هم تحصیلات دانشگاهی داشت، نه تنها در محیط خانواده بلکه در خارج از خانه نیز نمیتوانست با بسیاری افراد اطرافش تعامل اجتماعی مناسبی داشته باشد و دائم درگیری فیزیکی و لفظی ایجاد میکرد.
با این مثال از تجربه شخصی متوجه شدید که قصد دارم در حد یک مقاله کوتاه درخصوص نحوه تربیت و تعامل با چنین افرادی بهویژه در محیط خانواده و از دوران کودکی تا جوانی با شما سخن بگوییم.
عضو ناسازگار خانواده کیست؟
توصیه میکنم در برخورد با عضو ناسازگار خانواده نه مانند مدیر شرکتی که در آن کار میکردم چنین افرادی را به حال خود رها کنید و نه با آنها برخورد شدید فیزیکی یا لفظی داشته باشید، زیرا اینگونه برخورد نیز منتهی به ریخته شدن حرمتها بهویژه وقتی فرزندان وارد دوران بلوغ و جوانی میشوند، خواهد شد. از راهش وارد شوید. به عنوان مثال، خیلی از خانوادهها که اعضایشان درگیر مشغله کاری یا تحصیلی هستند، ایام تعطیلات را فرصت مغتنمی میشمارند که میشود مدت کوتاهی در کنار هم بوده و از این کنار هم بودن اوقات خوشی را سپری کنند، همانند تعطیلات سال نو که از معدود زمانهای مناسب در طول سال برای گرد هم آمدن اعضای خانواده میباشد. برخی از ما خانوادههایی را میشناسیم -حتی ممکن است خانواده خودمان هم باشد- که وقتی اعضای خانواده قرار است چند روزی با هم در خانه بمانند، در آنها احساس اضطراب و نگرانی خاصی از بروز تنش یا درگیری در محیط خانه بهویژه در مادر خانواده به چشم میخورد که در برخی موارد به دلیل سابقه ذهنی ناشی از رفتارهای نامتعارف یک عضو خانواده میباشد. همانطور که شاید بتوان پیشبینی کرد چنین افراد یا فرزندانی با شیوه رفتاری منحصربهفرد خود موفق میشوند هر حرف اشتباهی را به زبان آورند، کار نادرستی انجام دهند، دیگران را بیازارند و درواقع از قبل در ذهن معیوب خود نقشهچینی کنند تا با برهمزدن نظم خانواده در کانون توجه بقیه قرار گیرند. به عبارت دیگر بسیاری از کارهایشان برعکس دیگران است. همیشه دیر میرسند و انتظار دارند بقیه دوباره و دوباره منتظر آنها بشوند؛ یا وقتی خوشحال نیستند، دوست دارند بقیه هم رنج ببرند.
این افراد که از بعد اجتماعی میتوانیم آنها را به مثابه «ماده سمی در یک اجتماع» تشبیه کنیم، اصولاً اهمیتی نمیدهند که موجب ناراحتی، آزردگی یا آسیب رساندن به کسی بشوند. آنها به دیگران وقعی نمیگذارند. اگر مسبب اختلال و برهم خوردن یک دورهمی خانوادگی برنامهریزی شده که سایرین مدتها بود در انتظارش بودند بشوند، از منظر آنها اینگونه است: «دیگه همینه، خب بذار خراب بشه!» آیا شما هم فرد یا افرادی را میشناسید که به این نوع رفتار سمی دچار یا علاقهمند باشند؟ در اینجا فهرستی از خصوصیات شخصیتی خطرناکی که در رفتارهای اغلب «اعضای سمی خانوادهها» مشاهده میشود را به شما نشان خواهیم داد که میتواند رفتارهای نامتعارف بالقوه یا خصومت نهانی چنین افرادی را مانند تابلوی هشداری به شما نشان دهد.
صفات آدمهای سمی چیست؟
یک یا چند مورد از صفات ناپسندی که در ادامه میخوانید ممکن است هر خانوادهای را به سوی یأس و پریشانی هدایت کند، لیکن به نظر نمیرسد روی عضو ناسازگار کمترین اثری بگذارد:
- در کلام و عمل، غیرمسئولانه رفتار کرده و تا نقطه آزردن دیگران یا ضربه به احساساتشان پیش میروند، گویا چنین افرادی با سهلانگاری ضرورتی نمیبینند آنچه را میگویند اصطلاحاً ابتدا در دهان پخته و سپس بیان کنند.
- دارای یک «فیوز انفجاری کوتاه» هستند. تظاهر به عصبانیت شدید و فوران ناگهانی خشم روال معمول آنها بوده و در مواجهه با شرایط یا رویدادی که باب میل آنها نبوده یا موجب خشمشان بشود بسیار نامتناسب و غیرمنطقی برخورد میکنند.
- بودن در کنار چنین افرادی موجب ناراحتی یا شادی کمتر، احساس بیوفایی، احساس ناامیدی، دلهره دائمی و حتی اشک ریختن میشود و همواره نگرانید که حرکت بعدی او که شما را ناراحت کرده و آزار خواهد داد، چیست؟ ستیزهجویی، تمایل به جزماندیشی، منجمد یا انعطافناپذیر در افکار، شک کردن بیدلیل به همه چیز، منفیگرایی و مغالطهگویی از صفات آنهاست. به نظر میرسد از درگیری حتی به قیمت برهمزدن آرامش و نظم خانواده لذت میبرند.
- چنانچه احساس کنند از هر چیزی (گفتگو، گردش دستهجمعی و غیره) عقب افتادهاند، به دلیل احساس کمبودی که دچارش بوده و نیاز دارند تا همواره در کانون توجه باشند، خشم و آزار ناعادلانهای از خود بروز میدهند.
- هنگامی که شما در کنار چنین اشخاصی هستید، احساس میکنید از نظر عاطفی و حتی فیزیکی مأیوس و تخلیه شدهاید یا احساس اضطراب، ناراحتی، عذاب یا خشم فروخوردهای شما را رها نمیکند که طبیعتاً تأثیر انرژی منفی آنهاست.
- کسانی که با این افراد ارتباط نزدیکتری دارند (به عنوان مثال خود شما در محیط کار، خانواده، فرزندان، همسر، دوستان و غیره) ناگزیرند به طور مرتب مراقب «درجه آمپر خلقوخوی» این افراد باشند و آن را کنترل کنند. گویا زمانی که کنار چنین شخص بیثبات و پرخاشگری به سر میبریم، همواره خود را مانند راه رفتن روی پوسته تخم مرغ در آستانه وقوع اتفاق یا درگیری حس میکنیم.
- مشاجراتی که باید چند دقیقه طول بکشد، ممکن است برای ساعتها یا روزها بدون تلاش برای چارهجویی یا خاتمه آنها ادامه پیدا کند.
- گاهی این افراد برای جلب توجه نقش یک «قربانی» را بازی میکنند یا خود را تافته جدا بافته و «شاهزادهای» تصور میکنند که توقع رفتار و احترام ویژهای از بقیه دارند! جالب اینکه دیده شده در مواقعی دیگران را متهم به بیعدالتی کرده و خواهان رفتاری درخور و شایسته با خودشان هستند، گویا حق امتیاز یا قلمرو خاصی در اختیار آنهاست و هر خواستهای که دارند باید به هزینه اعصاب دیگران برآورده شود.
آیا رفتار ناسازگارها قابل توجیه است؟
آیا چنین اشخاصی آگاهانه به دنبال خشونت اجتماعی، نارضایتی، بیعدالتی یا قصاص دیگران هستند تا حس نفرت خود را تغذیه کرده یا به زعم خود انتقامی سخت از دیگران بگیرند؟ به عبارت دیگر، آیا بیعدالتیهایی که در گذشته دیدند، رفتارهای اجتماعی اشتباه با آنها، عدم رعایت حق تقدم جعلی که برای خود در امور مختلف قائل هستند از سوی دیگران، خطاهایشان، خفیف شدنها یا آسیبهای اجتماعی که دیدند یکجا انباشته شده و به یکباره قیامتی به پا میکنند تا سایرین را مجبور کنند با ایشان کلنجار رفته و بحث و جدل کنند؟ آیا هیچ حس بخشش و فراموشی در ایشان وجود ندارد و حتی اتفاقات ناخوشایند دهههای گذشته را یکجا جمع کرده و برای درگیری بعدی نگهداری میکند؟
در مواجهه با چنین افرادی، اولین کاری که باید انجام دهید آن است که درک کنید در عالم خیال بهسر نمیبرید. فقط به این دلیل که این افراد چند روزی خوب رفتار میکنند به این معنی نیست که ما باید بسیاری از ایام دیگر رفتار بیادبانه و بیملاحظگی آنها را به هزینه اعصاب دیگران نادیده بگیریم. کسی که بدینگونه رفتار میکند از نظر اجتماعی به منزله سمی برای دیگران است؛ یک خصیصه عادی شده در شخصیتی بیثبات و هیجانی. این نوع افراد به کمک نیاز دارند و باید به دنبال افراد حرفهای باشند که بتوانند این نوع اختلال را درمان کنند. در عین حال، ما هم باید از خودمان محافظت کنیم.
برای مواجهه با آنان چه کنیم؟
برای تعامل و مواجهه با چنین شخصیت و افرادی یا فرزندان اینچنینی چه کاری میتوان انجام داد؟ بیتردید اقدامات زیادی قابل اجراست و چه بهتر اینکه از درون خانواده و از دوران کودکی یا حتی در نوجوانی و جوانی شروع کنیم. به هر حال ما باید زهر آدمهای سمی خانواده را بگیریم تا به ما آسیب نزنند و البته در اندیشه درمان آنها نیز باشیم. در این زمینه راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
- واقعیت را تشخیص داده و لاپوشانی نکنیم. مردم با رفتارشان نشان میدهند چگونه آدمی هستند، بنابراین کنشهای ناخوشایند او را اصلاً نادیده نگیریم.
- آستانه تحمل خود را مشخص کنیم. باید صراحتاً مرز بین رفتارهای تحملپذیر و تحملناپذیر او را مشخص کنیم. خانوادههایی بودند که برای اصلاح رفتار فرزندان بالغشان ناگزیر شدند حتی در مواقعی آنها را از قبل از حضور سر میز غذا منع کنند؛ زیرا در گذشته بسیاری از دورهمیهای خانوادگی را بر هم زده بودند. البته زمانی که تغییر رفتاری را شاهد بودیم باید محدودیتها را کاهش بدهیم.
- مکالمات را مدیریت کنیم. به همه بقبولانیم و تأکید کنیم موضوعاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی مورد بحث قرارداد، چون تنها به رفتار ناپسندتر چنین افرادی ختم میشود. اجازه ندهیم مکالمه بین اعضای خانواده به یک میدان مین پر از حواشی و مسائل تفرقهافکن تغییر جهت دهد.
- محدودیت زمانی بگذاریم. مثلاً در صورتی که شام را باید ساعت ۷ صرف کرد، دقیقاً در همان زمان سر میز بوده و شروع کنیم و بگذاریم بقیه بدانند اگر دیر کنند، صرف شام بدون آنها شروع خواهد شد. افراد دارای شخصیت هیجانی و بیثبات به دیر رسیدن و تأخیر زیاد معروفند تا (به زعم خود) ورود نمایشی به جمع حاضر داشته و مورد توجه قرار بگیرند و در ضمن سلطه و تسلط خودشان را هم نشان بدهند. این فرصت باید از آنها گرفته شود.
- در مقابل رفتارهای خطرناک کوتاه نیاییم. خانوادههایی که دارای فرزند جوان تازهبالغ شده هستند چنانچه رفتارهایی که خطرناک محسوب میشوند در فرزند جوان خود مشاهده کنند مانند فحاشی و کتککاری، استعمال مواد مخدر صنعتی و اینگونه موارد -که این روزها در میان برخی جوانان مشاهده میشود- و در محیط خانه باعث اختلافافکنی بین بقیه شده و رفتاری که موجب ناراحتی شدید یا آزرده شدن سایرین شود بروز بدهند، باید قاطعانه در مقابلشان ایستاد. اگر خانه متعلق به شماست، قوانین را شما تعیین میکنید؛ اما اگر خانه فرد دیگری است، چرا شما مجبور باشید یک طرف این اوقاتتلخیها، رنجشها، خصومتها یا بدتر از اینها باشید! به یاد داشته باشید وقتی ما یک خانواده هستیم، به این معنا است که باید حاشیه امنی از نظر احساسی، جسمی و روانی داشته باشیم، لذا زمانی که افراد یا شرایطی میتوانند به حاشیه امن ما آسیب برسانند، ناگزیریم آنها را کنترل کنیم.
- به او نشان دهیم شنوندهای ندارد. وقتی اعضای خانواده دور هم هستیم مثلاً در روزهای تعطیل، مسلماً انتظار داریم تا اوقات خوبی را با دور هم بودن داشته باشیم. اگر عضو ناسازگاری قصد دارد از شادی دورهمی ما بکاهد و در گذشته هم بهکرات پیش آمده، همگی تصمیم بگیریم به این عضو ناسازگار بفهمانیم این بار شنوندهای نخواهد داشت؛ چیزی که این افراد معمولاً شدیداً به آن نیاز دارند.
به خاطر داشته باشید ایام تعطیلات که خانواده زمان بیشتری را با هم سپری میکنند، زمان رواندرمانی نیست. رواندرمانی را باید به افرادی که حرفه و تخصصشان این است واگذار کرد. توصیه میکنیم از فرو رفتن در معرکهای که این افراد برای تحتالشعاع قراردادن چنین ایامی یا دورهمی خانوادگی به راه انداخته و لذت با هم بودن خانواده را خراب میکنند، خودداری کنید. به خاطر داشته باشید ما مطلقاً هیچگونه تعهد اجتماعی یا خانوادگی برای قربانی شدن ندادهایم. هیچگاه.
برگرفته با تعدیل از سایت: psychologytoday.com