همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند امریکا وارد یک جنگ اقتصادی تمام عیار با ملت ایران شده است. طبیعتاً اقتصاد همیشه تلاش میکند از فضای نا امنی دوری گزیند، چرا که تجربه ثابت کرده است رشد و سود اقتصادی با امنیت رابطهای مستقیم دارد، ولیکن وقتی که یک جنگ اقتصادی شروع میشود، به جهت جلوگیری از تحمیل هزینههای زیاد بر اقتصاد، عملیات روانی در اولویت مهاجمان قرار میگیرد. بدین خاطر باید تحرکات دشمن را در این شرایط، از جهت عملیات روانی مورد توجه قرار دهیم چرا که اصولاً اقتصاد رابطه خوبی با هزینههای سنگین جنگ میدانی ندارد.
تردیدی نیست که مقاومت در برابر دشمن برای ناکام گذاشتن آن در رسیدن به اهداف آشکار و پنهانش، بهترین گزینه است، به خصوص که ایران اسلامی با دشمنی مواجه است که خود را به واسطه بهرهگیری از تبلیغات رسانهای، بزرگتر و قدرتمندتر از آنچه هست، به نمایش گذاشته است و تلاش دارد با انواع عملیاتهای ترکیبی در حوزه سخت و نرم این چهره خود را حفظ کند.
در شرایط حاضر، ویژگی امریکا همانند هیولاها و غولهای فیلمهای کارتونی میماند که با هیمنه تمام در برابر دیگران ظاهر میشود و تمام کسانی که از مقابله با این غول میترسند، هرگز شاهد دود شدن هیکل نازیبای این غول چراغ جادوی رسانهها نمیشوند. بنابراین، باید گفت که عدم انفعال و ایستادگی و مقاومت، نتیجه شیرین و خوش عاقبت در پی خواهد داشت، چرا که از یک سو منجر به شکسته شدن هیمنه غول نامبارک نظام استکباری خواهد شد و از طرف دیگر، ترس و نگرانی را در دل ملتها از این ظاهر پوشالی بد هیبت فرو خواهد ریخت؛ بنابراین مقاومت حداکثری در برابر فشار حداکثری دشمن باعث سقوط هیمنه غول بزرگ و دود شدن هیکل استکباری امریکا خواهد شد. این اتفاق منافع زیادی برای تنظیم روابط بین الملل براساس رعایت حقوق ملتها به طور عادلانه براساس صلح واقعی در پی خواهد داشت.
آنچه فعلاً در منطقه جریان دارد، این است که جریان امریکایی- صهیونیستی با همکاری بعضی دولتهای منطقه تلاش دارد با توطئههای مختلف، ولو در حد یکی دو تا عملیات ایذایی کوچک و تروریستی، با توسل به تبلیغات رسانهای، چهرهای صلحطلب از خود به نمایش بگذارد تا در این بین بتواند با کم رنگ کردن نقش ثباتساز و امنیت آفرین ایران به عنوان بزرگترین حامی و پاسدار صلح در منطقه، به کاسبی خود از جنگ و فتنه بپردازد. واضحترین موضوع از دید منطقهای این است که آرامش و امنیت منطقه، به نفع همه کشورهای آسیایی، غربی و حوزه خلیج فارس است و هرگونه تنش و ناامنی، منافع کشورهای مسلمان منطقه را با خطر مواجه میسازد، بنابراین هر کسی که در جهتی غیر از صلح و ثبات در منطقه حرکت میکند، هدفی جز کاسبی از تنش و فضای امنیتی ندارد. امریکا تلاش دارد از یک سو مانند یک راهزنی در لباس داروغه، خود را شریک منابع کشورهای منطقه بکند و از سوی دیگر با جلوگیری از فروش نفت ایران، در بازار تقریباً اشباع شده و با ثبات نفت که نتیجه سالها تعادل عرضه و تقاضا بوده است، ضمن فشار به ایران برای نفت خود و همراهانش بازار بیشتری مهیا سازد، بنابراین برنامههای خود را متمرکز در حوزه اقتصاد و جنگ اقتصادی با بهرهگیری از عملیات روانی ترکیبی با بهرهگیری از امکانات سخت افزاری و عملیات روانی کرده است.
مسئله بعدی این است که علاوه بر کشورهای منطقه، اروپاییان نیز جزو متضرران کاسبی جنگ ترامپ هستند. اروپا امروز در آزمون سخت حفظ هویت و عزت یا معامله شرافت تاریخی خود در پای پیروی از سیاستهای غیر اصولی و مغایر با قوانین بین المللی امریکا قرار گرفته است. سالیان طولانی است که قاره سبز، به ظاهر هم شده خود را مدافع حقوق بشر و حامی منشور ملل متحد نشان داده و امروز، در دوراهی پیروی از امریکا و وادادگی استقلال فکری و سیاسی خود و یا حفظ هویت مستقل اروپایی گیر کرده است. این برهه از زمان را میتوان آزمونی بزرگ برای اروپاییان در خروج از وابستگی به امریکا و نمایش یک سیاست مستقل قلمداد کرد.
البته همان طور که اشاره کردیم، امریکا توانسته است طی سالیان طولانی از طریق تبلیغات گسترده، هیکل هیولایی از خود در برابر ملتهای اروپا و جهان به نمایش بگذارد و لیکن میتوان مدعی شد که جمله معروف معمار کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) که فرمود «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» قدرت روبه افزایش امریکا را که از طریق عملیات ترکیبی روانی با بهرهگیری از ابزارهای مختلف به دست آورده، به سمت سراشیبی و سقوط هدایت کرد و در شرایط حاضر نیز، با آشکار شدن تهدیدات تو خالی ترامپ و عبور سرافرازانه ایران اسلامی از توطئههای اخیر، حرکت قهقرایی آن را سرعت خواهد بخشید و این کشور متجاوز و زیادهخواه را که با توسل به انواع روشهای غیر انسانی و مغایر با قوانین بین الملل، ملتهای مستقل را تحت فشار قرار میدهد، در سراشیبی سقوط خواهد انداخت. اتفاقات و جریانات حال حاضر خاورمیانه و خلیج فارس، تأثیر شگرفی در آینده نظام بینالملل و اقتصاد جهانی بر جای خواهد گذاشت و این اتفاق قطعاً به نفع امریکا نیست، بلکه شکلگیری روند شبکههای قدرت به نفع ملتهای مستقل جهان را در پی خواهد داشت. البته تحقق این امر نیازمند مقاومت هوشمندانه و اتخاذ ضد راهبردهای ترکیبی و متناسب و غیر متقارن در مقابل دشمن است.