بهطور معمول در شرایط جنگی فعالیتها برای دفاع، مقاومت و تهاجم از حالت اداری خارج شده و ضمن اینکه بوروکراسی به حداقل ممکن کاهش مییابد، فعالیتها نیز در چنین شرایطی چند شیفته و شبانهروزی میشود، این در حالی است که در شرایط جنگ اقتصادی و تحریم نیز انتظار میرود به اصطلاح مدیران و مسئولان دولتی جنگی عمل کنند، زیرا تمامی نقاط ضعف اقتصاد به نقاط هدفگذاری شده از سوی دشمن تبدیل شدهاست و از طریق تحریک عوامل اثرگذار بر نقاط ضعف اقتصادی عملاً راهبرد تحمیل فشار مضاعف به مردم از سوی دشمن دنبال میشود.
وزارت خزانهداری امریکا سالها است که کل بخشهای اقتصاد ایران را زیر ذربین قرار دادهاست و حملات اقتصادی خود را بر پایه ضعفهای اقتصاد ایران طراحی و تنظیم کردهاست در کنار وزارت خزانهداری امریکا که اتاق جنگ اقتصادی امریکا علیه ایران نام گرفتهاست، رئیسجمهور امریکا به همراه متولیان سیاست خارجهاش عملیات روانی سختی را علیه کشور به راه انداختهاند بهطوری که از مدتها پیش از تحریم ظریف، امریکاییها با نادیده گرفتن دستگاه سیاست خارجه ایران و با اتخاذ ادبیات عامیانه، مردم ایران را مخاطب خود قرار میدادند که این رویداد نشان از آن دارد که دولت بسیار پیش از اینها توسط امریکاییها مورد تحریم قرار گرفته است و بین عملیات اقتصادی امریکایی علیه ایران و فشاراقتصادی به مردم نیز ارتباطاتی وجود دارد.
حال در شرایطی که دولت امریکا در بعد فنی و روانی امکانات خود را برای جنگ اقتصادی با ایران به میدان آورده و در مرحله عمل مدتها پیش دولت ایران را تحریم کردهاست، انتظار میرود دولت نیز آرایش جنگی به خود بگیرد و فعالیتهای خود در دفاع، مقاومت و تهاجم و کاهش آسیبپذیری مردم را از حالت اداری خارج و شبانهروزی کند، البته قابل درک است که شاید دولت انتظار شرایط کنونی را نداشته است و بسیاری از مدیران دولتی، مدیران اداری و آکادمیک باشند، اما به هر روی در جنگ اقتصادی به سر میبریم و باید مناسبات در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها متناسب با شرایط تحریم و جنگ اقتصادی باشد.
همانطور که گفته شد نقاط ضعف اقتصاد ایران، نقطه هدف وزارت خزانهداری امریکا و دستگاه سیاست خارجه امریکا است که شاید هدفگذاری امریکاییها در صفر کردن صادرات نفت ایران نیز مبتنی بر ضعف اقتصاد ایران در حوزه مالی و بودجه و تکیه به نفت تنظیم شدهباشد. متأسفانه، برای تأمین کسری بودجه ناشی از کاهش درآمدهای نفتی معمولاً به استقراض مستقیم یا غیرمستقیم از بانک مرکزی یا افزایش دائم یا مقطعی بهای ارز یا استقراض از صندوق توسعه ملی یا استقراض از بانکها یا افزایش بهای کالاهایی که انحصار عرضهاش در اختیار دولت میباشد، رجوع شدهاست و هیچگاه فکر اساسی برای کاهش هزینهها یا تأمین مالی از محل صحیحی، چون مالیات نشدهاست و حال آنکه با بررسی بودجههای سنواتی به این مهم میرسیم که درصد زیادی از ردیفهای بودجه به سادگی قابل حذف است، و برای بودجهگیری در دستگاههای مختلف و شرکت های دولتی نیز یک ساختار و یک رویه غلط طی دهها سال گذشته شکل گرفتهاست که این روابط شاید ریشه در سیاست و فرهنگ ایران نیز داشتهباشد، اما به هر روی باید دانست که نقطه ضعف اقتصاد ایران امروز نقطه هدف امریکاییها است و دشمن میخواهد با تنگنای مالی عملاً فشار اقتصادی به طبقات متوسط و ضعیف جامعه را بیشتر کند، از این روی باید پذیرفت که کاهش ارزش پول ملی و پمپاژ تورم به اقتصاد ایران یکی از ریشههایش در بودجهریزی غلط، بانکداری غلط، نظام مالیاتی عقب نگهداشته شده میباشد. در این میان، امروز اگر به جای انجام اصلاحات اقتصادی صحیح، از جنگ اقتصادی و تحریم بترسیم و بر پایه تولید بدهی در حال و آینده بخواهیم مخارج بودجهای را که به واقع بسیارش قابلحذف است، تأمین کنیم، بیشک فقط دامنه مشکلات اقتصادی را وسعت بخشیدهایم با این مشخصه که نقطه ضعف را ضعیفتر کرده و در عمل این سیگنال به امریکاییها ارسال میشود که همچنان باید نقطه ضعف اقتصاد ایران، نقطه هدف در جنگ اقتصادی و تحریم باشد.
بنابر این انتظار میرود دولت ضمن اخذ آرایش جنگی و فعالیتهای شبانهروزی و حذف بوروکراسیهای اداری غیرضروری، از تمامی نخبگان و اشخاص باتجربه جهت اصلاحات اقتصادی به ویژه در نظام بودجهریزی، پولی و مالیاتی کمک بگیرد و باید دانست کشورهای موفق دنیا دهها سال پیش مسیر اصلاحات اقتصادی را رفتهاند و نتایح آن نیز امروز قابل رؤیت است، از این رو امید است نگاه ملی و انقلابی جایگزین نگاه صنفی، حزبی، گروهی و جناحی، شخصی در سیاستگذاری و برنامهریزی و مدیریت اقتصادی شود؛ چراکه در شرایط جنگ اقتصادی و تحریم همه باید یکپارچه در جهت حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی پدید آمده توسط عامل خارجی و ضعف ساختاری سیستم یا انحراف و سودجویی و خدای نکرده فساد در تصمیمگیری و سیاستگذاری گام برداریم تا دشمن نتواند به واسطه ایجاد تنگنای مالی عملاً متغیرهای اقتصادی ایران را به سمت و سویی ببرد که نتیجهاش فشار روز افزون بر طبقات متوسط و ضعیف جامعه است و دست آخر خود را در ایجاد این مشکلات اقتصادی بیتقصیر نشان دهد و آدرس غلط به افکار عمومی مخابره کند.