امارات متحده عربی که تا چندی پیش در هماهنگی کامل با عربستان سعودی، راهبردهای منطقهای خود را طرحریزی کرده است، در شرایط کنونی و با توجه به وضعیت کلی منطقه و مشکلات و بحرانهایی که سایر دولتهای بزرگ عربی مانند مصر و عراق با آن روبهرو هستند، در فکر ایفای نقش مستقل از برادر بزرگتر برآمده است. هرچند مقامات دو طرف از جمله محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی سعی در همگرا نشان دادن دو کشور دارند، اما مسائل و موضوعات واگرایانه پیرامون این روابط در حدی است که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد. نمونه بارز آن اوجگیری نبردهای چند روز اخیر این دو کشور در منطقه عدن در جنوب یمن است.
در تحلیل روابط ریاض و ابوظبی که یکی از آنها داعیه رهبری جهان اسلام و منطقه عربی را دارد و دیگری خود را قدرتی نوظهور در منطقه میداند، موارد همگرایانه و واگرایانه چندی دیده میشود. نکته مشخص در این رابطه، «احساس قدرت» از سوی ریزکشورهای منطقهای نظیر امارات است که موجب میشود در عین اتخاذ سیاستهای همگرایانه در سطح راهبردی، در برخی موارد تاکتیکی نیز رویکرد مختص خود را دنبال کند. در این رابطه، حاکمیت امارات متحده با وجود مشکلات فراوانی که در رابطه با درکنار هم قرار دادن شیخنشینهای هفتگانه خود دارد، اما در حوزه سیاست خارجی تا چندی قبل هماهنگی کاملی با سیاستهای عربستان سعودی داشته است. این هماهنگی از طرفی به هویت مشترک عربی دو کشور برمیگردد که آنها را به سیاستهای واحد در پارهای از موضوعات نظیر سیاستهای دو کشور در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس رهنمون میشود. از طرف دیگر نیز ابوظبی و ریاض در اغلب بحرانهای منطقهای نظیر مقابله با جنبش مردم بحرین، جنگ سوریه، تلاش برای برقراری مجدد روابط سیاسی و اقتصادی با عراق و نیز حمایت از نظامیان در کشورهای مصر، لیبی و نیز حمایت از شورای نظامی سودان در کنار یکدیگر هستند. دو طرف همچنین در طول یک دهه گذشته سعی در استفاده از گروههای افراطی به عنوان ابزار سیاست منطقهای خویش داشتهاند. روابط گسترده با طیفهای مختلف قدرت در امریکا، ضدیت راهبردی با ایران و سیاستهای منطقهای این کشور و نیز تلاش برای همکاری و تشریک مساعی با رژیم صهیونیستی به ویژه در طرح معامله قرن، وجوه اشتراک دیگر دو کشور است.
با این وجود روابط دو کشور در سه، چهار سال اخیر درگیر برخی تحولات واگرایانه شده است. بهرغم اختلافات ژئوپلیتیک دو کشور در قالب تعارضات مرزی و نیز تفاوتهای ایدئولوژیک در قالبهای وهابیت سعودی و اسلام صوفیانه اماراتی، اما اختلافات طرفین از ماه می۲۰۱۷ و در پی هک ایمیلهای یوسف العتیبه سفیر امارات در امریکا بیشتر آشکار شد. سفیر امارات در یکی از ایمیلهای خود به جنگ ۲۰۰ ساله دو طرف بر سر ترویج وهابیت از طرف شیوخ عربستان اشاره میکند و از عربستان سعودی به عنوان کشوری یاد میکند که بیش از هر کشور دیگری دارای تاریخ مشترک بد با امارات بوده است. مهمترین حوزه اختلافی دو کشور در حال حاضر در یمن است. از ابتدای حمله عربستان به این کشور در مارس ۲۰۱۵ تاکنون، ریاض حامی دولت مستعفی یمن به ریاست منصور هادی است در حالی که امارات از نیروهای نزدیک به خود برای رسیدن به قدرت حمایت میکند. از این گذشته، امارات بیش از هر چیز از روند رو به گسترش ناامنیها در قلمرو خود میهراسد. این ناامنی بیش از هر چیز موجب فرار سرمایه از امارت دوبی به عنوان قطب اقتصادی جهان عرب میشود؛ لذا این کشور بعد از رونمایی انصارالله از توانمندیهای موشکی و پهپادی خود و نیز انتشار لیست اهدافی در عمق خاک عربستان و امارات، درصدد جداسازی راه خود از عربستان برآمده و طبق مشاهدات میدانی در حال انتقال تانکها و سایر تجهیزات تهاجمی خود به بیرون از یمن است. در سایر موضوعات همچون چگونگی برخورد با ایران و رویکردها در قبال سوریه نیز اختلاف نظر بین دو کشور دیده میشود. در حالی که عربستان از برخوردهای تند علیه ایران استقبال میکند، امارات طرفدار رویکرد ایرانهراسانه مبتنی بر مهار تهران است که بیشترین کارایی آن تعمیق نفوذ واشنگتن در منطقه است. مواضع محتاطانه ابوظبی در مورد حمله به کشتیها در بندر فجیره و نیز سفر هیئت نظامی این کشور به تهران در اوج تنشهای منطقهای، مؤید این رویکرد است. در مجموع، آشکار شدن سطوح واگرایی در روابط عربستان و امارات بیش از همه از جهت تأثیرگذاری آن بر اهداف، منافع و سیاستهای منطقهای ایران حائز اهمیت است، چرا که این دو کشور در بهترین حالت، رقبای منطقهای ایران هستند که سعی میکنند با سیاستهای خود در کنار راهبردهای تحریمی و نرم امریکا، در راه مهار ایران قدم بردارند.