سرویس سیاسی جوان آنلاین: آش بیبرنامگی دولت آنقدر شور شده است که بسیاری از تئوریسینهای اصلی دولت به جرگه منتقدان پروپاقرص آن پیوسته و دهان به انتقاد نسبت به وضع موجود گشودهاند.
حامیان دیروز و منتقدان امروز دولت تدبیر و امید در شرایطی در صف دلسوزان کشور قرار گرفتهاند و از فقدان یک برنامه منسجم و مدیریت کارآمد در دولت برای پایاندهی به مشکلات کشور ابراز نگرانی میکنند که برای اکثریت افراد جامعه نیز قابل تشخیص است که دولت نتوانسته ۱۰ درصد از شعارهای انتخاباتی خود را محقق کند و دلیل آن نیز تمرکز بیش از حد به توسعه برونزا یا به عبارت روشنتر، علاقه وافر به مذاکره مستقیم و توافق به هر قیمتی با غرب است. عباس آخوندی وزیر مسکن، راه و شهرسازی که علاوه بر شش سال سابقه وزارت در دولت حسن روحانی سابقه وزارت در دولتهای اصلاحات و هاشمیرفسنجانی را نیز در کارنامه خود دارد در حالی که خود یکی از مقصران اصلی وضع موجود اقتصادی حداقل در بخش مسکن و حوزههای مرتبط با مسکن و شهرسازی است، طی هفته اخیر چهره یک منتقد دلسوز جامعه به خود گرفته است و به جای پاسخگویی نسبت به عملکرد بحثبرانگیز خود در طول سالهای پس از انقلاب به ویژه در دولت حسن روحانی، تیغ تیز انتقاد را به سمت رئیسجمهور و سایر اعضای کابینه کشیده است.
نوبت فرار از پاسخگویی!
یکی از عوامل بیان واقعیتهای تلخ درباره دولت توسط امثال عباس آخوندی آن است که این افراد به واسطه حمایتهای متعصبانه در آوردگاههای انتخاباتی از یک شخص و جریان متبوع خود توانستهاند منافع شخصی و گروهی خود را تأمین کنند و با تصاحب برخی از جایگاههای حساس در دولت بهرههای فراوان فردی و جمعی را کسب کنند و امروز که تاریخ انقضای آنها حداقل در دولت تدبیر و امید به اتمام رسیده است علیه همکیشان خود لب به انتقاد میگشایند آن هم در هنگامهای که جامعه اعتقادی به تفکرات و تئوری جریان غربگرای داخلی برای اداره امور کشور ندارد.
در واقع در شرایطی که بسیاری از افراد جامعه به ناتوانی و ناکارآمدی افراد و گروههای جریان تجدیدنظرطلب پی بردهاند و عامل مشکلات کنونی کشور را روحیات و باورهای بحثبرانگیز این طیف در اعتماد به غرب میدانند، به جای نقد تفکر و منطق جریان به اصطلاح چپ، نقد فرد یا افراد محدودی از جریان مورد اشاره در اولویت قرار گرفته است. این در حالی است که یکی دیگر از اهداف امثال عباس آخوندی در حمله به دولت، فرار از پاسخگویی و آدرس غلط دادن به جامعه درباره بیش از دو دهه مسئولیت در وزارتخانه مهم کشور است. آخوندی به جای نقد تفکرات جریان متبوع خود که اوضاع کشور را امروز به چنین وضعی دچار کرده است، کاندیداتوری روحانی برای دولت دوازدهم را اشتباه دانسته و با تأکید بر جملاتی مانند اینکه «رئیسجمهوری که نداند میخواهد چه کند حتی اگر اختیار تمام عالم را هم داشته باشد، فایدهای ندارد» یا «اصل قصه این است که دولت نظریه ندارد» مرکز حملات خود را شخص رئیسجمهور و برخی دیگر از مدیران ارشد دولت عنوان میکند.
تفکرات بنیان برکن جریان غربزده
جالب این است که در گفتوگویی که عباس آخوندی با یکی از روزنامههای زنجیرهای انجام داده است، رگههای پررنگی از تفکرات بنیان برکن جریان غربگرای داخلی که وی یکی از نمایندههای بارز آن است، به بیرون درز پیدا میکند؛ آنجایی که وی دولت را از خدمترسانی در برخی از امور مهم و حیاتی مانند ساختن مسکن مبرا دانسته و آن را وظیفه بخش خصوصی عنوان میکند! وی در بخشی از سخنان خود میگوید: «اساساً سرمایهگذاری، تولید و ساخت مسکن کار بخش خصوصی است، پس چرا باید دولت دخالت کند؟»
آخوندی در ادامه میگوید: «اعتقاد دارم پروژه مسکن مهر از اساس اشتباه بود و یکی از وظایف دولتها، این است که تصمیمهای گذشته را نقد کنند تا اشتباههای بزرگ تکرار نشود... اگر من مفهوم مسکن اجتماعی را مطرح کردم و عیناً هم در برنامه ششم در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید، به این معنا نبود که وزارت راه و شهرسازی مسئولیت ساخت و ساز مسکن را برعهده بگیرد... تئوری من روشن بود. من معتقد هستم دولت نباید درگیر ساخت و ساز شود.»
این در حالی است که آخوندی در جلسه رأی اعتماد در مجلس در سال ۹۲ بیان میکند: «شخص من هرگز با مسکن مهر مخالف نبوده و نیستم و من جزو اولین کسانی بودم که این موضوع را وارد نظام برنامهریزی ایران کردم که بعد از آن، این مسئله ردیف پیدا کرد و مباحث دیگری، چون بهسازی مسکن روستایی و مسکن اجتماعی تا قبل از دوره مسئولیت من در تاریخ ایران سابقه ندارد.»
در حالی عباس آخوندی به جای نقد تفکرات جریان خودی، «فرار از پاسخگویی» و حمله به شخص رئیسجمهور را مورد توجه قرار داده است که در فصل سوم قانون اساسی و در اصل ۳۱ تأکید شده است که داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است و دولت را موظف کرده با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.
فائزه هاشمی یکی از حامیان متعصب دولت تدبیر و امید نیز از جمله همفکران عباس آخوندی است که تلاش کرده حملات خود علیه روحانی و دولت وی را توسعه دهد. وی در گفتگو با روزنامه آرمان میگوید: «باید قبول کنیم از سال ۹۲ به بعد که اصلاحطلبان مناصب بیشتری را از طریق انتخاباتها کسب کردند، ناکارآمدیها و سوءمدیریتها و بیتوجهی به شاخصها و اصول مدیریت که پیشزمینه و ضرورت توسعه است، مغفولتر ماند.» وی همچنین در گفتگو با روزنامه سازندگی بیان میکند: «در ارزیابی عملکرد اصلاحطلبان پیروز، در بخشهایی که به عملکرد این افراد به صورت مستقیم برمیگردد، عمدتاً دچار سوءمدیریت و ناکارآمدی هستیم و اکثر خطاهای سابق تکرار شده است. روی صحبت در این بخش، دولت و شورای شهر و شهرداری تهران است... در نهادهای در اختیار اصلاحطلبان تقریباً منافع قومی و قبیلهای و باندی و حزبی و جناحی و خانوادگی به منافع ملی و حقوق مردم میچربد.»
دلسوزی تصنعی به جای عذرخواهی!
امثال عباس آخوندی و فائزه هاشمی امروز به عنوان نمایندگان زندگی به سبک اشرافیگری، تلاش میکنند خود را به عنوان حامیان مردم فرودست و مستضعف جامعه قرار داده و با دلسوزی برای اقشار مختلف مردم، دولت و نه تفکرات حاکم بر دولت و جریان متبوع خود را به چالش بکشانند تا به جای خودانتقادی (به عنوان حامیان سرسخت دولت تدبیر و امید)، مسیر حملات را به سمت دولت روحانی که ناکارآمدی آن آشکار شده است، منحرف کنند.