محسن رهامی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در گفتوگویی، اردوکشیهای خیابانی اصلاحطلبان و حمایت آنان از حضور خیابانی مردم را زیر سؤال برده است. او در مورد تجربیات حضورش در جوامع غیرایرانی گفته: «تجربهای در چند سال کار تحقیقی و زندگی در آلمان و تحقیقاتی که در امریکا و خیلی کشورهای دیگر داشتم و از نزدیک انتخاباتشان را بررسی کردم. سوئد را چند سری رفتم روی حکومتداری آنها کار کردم، اهداف آنها شبیه اهداف ماست، یعنی همین اصلاحات است، ولی با همفکری، با تعامل، آنها فاصله شان را با رقیب خیلی کم میکنند.» او سپس به نقد رویکرد اصلاح طلبان در کشاندن مردم به خیابانها پرداخته: «من انتخابات آلمان را مثال زدم وقتی که احزاب رأی لازم را برای تشکیل کابینه به دست نیاوردند، به جای اینکه مردم را دعوت کنند به خیابان که بیایید شعار بدهید و تظاهرات انجام بدهید با رایزنی ائتلاف کردند. حرف من این بود که روی آسفالت خیابان دموکراسی محقق نمیشود. اهداف دموکراسی با همفکری در اتاق فکر محقق میشود، پس از انتخابات در ۲۰۰۴، خانم مرکل سه هفته با آقای شرودر، رقیب خود، جهت تشکیل دولت ائتلافی، پشت درهای بسته همفکری میکردند، به خبرنگاران میگفتند خیلی هیاهو نکنید، مردم را دعوت به حوصله وتحمل میکردند، نشستند مشکل را پشت درهای بسته با هم حل کردند، خانم مرکل یکی از قویترین دولتهای اروپا را با این همین روش تشکیل داد. اکنون برای سومین بار خانم مرکل صدراعظم آلمان شده؛ یعنی اگر این سه دوره تمام بشود میشود ۱۵ سال.»
سال ۸۸ بسیاری از دلسوزان نظام و از جمله شخص رهبر معظم انقلاب به اصلاح طلبان یادآور شدند که اردوکشی خیابانی و خدشه بر امنیت مردم بعد از انتخابات، نه قانونی است و نه عاقلانه، از جمله رهبری در ۲۹ خرداد ۸۸ فرمودند: «انتخابات برای این است که همه اختلافها سر صندوق رأی حل و فصل بشود. باید در صندوقهای رأی معلوم بشود که مردم چی میخواهند، چی نمیخواهند؛ نه در کف خیابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتی آنهایی که رأی نیاوردند، اردوکشی خیابانی بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان؛ بعد آنهایی که رأی آوردهاند هم، در جواب آنها، اردوکشی کنند، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟... زورآزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاری است.».
اما مع الاسف اصلاح طلبان نپذیرفتند و شد آنچه نباید میشد. حالا پس از ۱۰ سال باید به جای پذیرش حرف رهبری و دلسوزان نظام، تجربه حکومتداری آلمان و سوئد و امریکا را دیده باشند تا متوجه شوند دموکراسی روی آسفالت خیابان محقق نمیشود؟ نمیشد همان خرداد ۸۸ عاقلانه به دموکراسی و انتخابات فکر کنند یا حداقل خیرخواهی رهبری و دیگران را درک کنند؟ واقعا نیازی نیست تا آلمان و سوئد برویم، همان تفکر اینجا هم وجود دارد، اگر ما بخواهیم که ببینیم. دو روز پیش هم عطریانفر گفته بود: «من نقد بزرگی که به دوستان خودمان داشتم این بود که ما در سال ۸۸ ناخواسته یا خواسته، جمهوریت نظام را در برابر اسلامیت آن یعنی ولایت قرار دادیم.»