سرویس اقتصادی جوان آنلاین: برای نخستینبار در تاریخ نفت عربستان، وزارت انرژی این کشور به یک شاهزاده رسید تا نگرانی کارشناسان درباره تبعات این تغییر افزایش یابد.
نفت برای آلسعود خارج از حیطه سیاست داخلی است؛ آنها حیات و ممات خود را در گروی صنعتی میدانند که هیچگاه آن را با سیاست و قوانین رایج کشورشان اداره نمیکنند. شاهزادهها را از آن دور نگه میدارند و هر صدایی را که خللی در کار نفت به وجود بیاورد در نطفه خفه میکنند.
پیران و علمای وهابی نیز حق اعتراضی به آرامکو ندارند؛ شرکتی که نان همه را تأمین میکند، در یک محیط ایزوله و با قوانین کاملاً متضاد با قوانین رسمی عربستان سعودی اداره میشود. چه در آرامکو و چه در وزارت انرژی عربستان، همگی تکنوکراتهایی هستند که اغلب با بورسیه حکومت در بهترین دانشگاههای امریکا تحصیل کرده و برای کار به ظهران و ریاض برمیگردند.
حتی مفتیهای عربستان هم میدانند ورود به نفت عربستان یعنی پایان درآمدهای شیرینی که سالهاست به آن خو گرفتهاند. با درآمدهای آرامکو است که عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ، مفتی اعظم و یک چشم عربستان به ثروتی بزرگ دست یافته و در کاخی مجلل زندگی میکند. با درآمدهای نفتی است که هزینه پرورش بنیادگرایان تأمین میشود و وهابیون بیش از شاهزادگان، به آن نیازمندند.
از ابتدا نیز همین بوده است؛ از سالهایی که عبدالله تریکی، وزیر نفت عربستان بود تا زکی یمانی و علی النعیمی، همگی تکنوکراتهایی بودند که در جهان نفت به اسطوره شباهت دارند؛ با وجود حکومت نیمقرنی این سه وزیر بر نفت عربستان، اما با تغییر سیاستهای بینالمللی آلسعود، وزیران نفت اولین قربانیان هستند، همگی به شکلی غیرمعمول از کار کنار گذاشته میشوند، چراکه از دیدگاه سعودیها، نفت علاوه بر تأمین نیازهای داخلی باید در خدمت سیاست خارجی سعودیها باشد.
عربستان سالهاست برای حضور در جمع قدرتهای منطقهای و جهانی از نفت و درآمدهای آن بهره بزرگی میبرد، آنها برای تنظیم روابط خود با غرب و شرق روی چنین نعمت بزرگی قمار کردهاند و هرگاه که وزرای نفت خود را همسو با سیاستهای خود نبینند بلافاصله آنها را به بدترین شکل ممکن کنار میزنند. عبدالله تریکی که نخستین وزیر نفت عربستان و تحصیلکرده امریکا بود نخستین قربانی این سیاست بود.
وی به دلیل مخالفت با سیاستهای امریکا و حرکت برخلاف خواستههای این کشور مورد خشم شدید پادشاه قرار گرفت و پس از برکناری تبعید شد. پس از او نوبت به زکی یمانی رسید، وزیری که قدرتی افسانهای داشت، ولی او به دلیل سیاستهایی که در اوپک داشت مورد غضب سعودیها قرار گرفت و دستآخر به سرنوشت تریکی دچار شد، به لندن رفت و درباره حکومت آلسعود سکوت کرد.
نفر سوم علی النعیمی بود؛ روس ستیزترین وزیر نفت تاریخ اوپک که به شدت از مسکو متنفر بود؛ او مخالف سرسخت همکاری و نزدیکی روسیه با اوپک بود و زمانی که قیمت نفت طی پنج سال گذشته کاهش یافت، مجبور به همکاری با مسکو شد. با این وجود وی این همکاری را خطرناک میدانست تا در پی سفرهای بنسلمان به مسکو و افزایش همکاریهای ریاض و مسکو، علی النعیمی از کار کنار رفت و خالد الفالح رئیس شرکت آرامکو جایگزین وی شد.
النعیمی برخلاف یمانی، اما به انتقاد از حکومت آلسعود پرداخت و معتقد بود روسیه به عربستان و اوپک خیانت خواهد کرد. او حتی دامنه نقدهای خود را به مسائل اجتماعی و رانندگی زنان نیز کشاند تا نشان دهد از برکناری خود به شدت ناراحت است. او ۲۱ سال بر نفت عربستان حکومت کرده بود، اما وقتی حضورش در راستای سیاستهای کلان و بینالمللی سعودیها نبود، به راحتی حذف شد.
جای او را خالد الفالح گرفت؛ رئیس سابق شرکت آرامکو که او نیز مانند وزرای قبلی، روحیهای تکنوکرات داشت و در عمل، مخالف واگذاری سهام این شرکت بود. محمد بن سلمان برای اجرای سیاستهای جدید اقتصادی خود که ریشه در سیاست خارجی دارد او را نیز کنار زد تا عبدالعزیز بنسلمان، برادر خود و پسر پادشاه عربستان را جایگزین الفالح کند.
فارغ از درستی یا غلط بودن تصمیمات نیمقرن اخیر عربستان در حوزه نفت، توجه به این نکته ضروری است که سعودیها نفت را عامل پیشبرد اهداف خود در سیاست خارجی میدانند و نه اهرمی که ناکارآمدیاش، تبدیل به اهرمی شود جهت فشار به حاکمیت. در عربستان نفت در خدمت سیاستهای کلان کشور است و باید در نقشی که برای آن تعریف شده فعالیت کند و نه آنکه وزیر نفتش، روبهروی حاکمیت بایستد و با تمسخر و فرافکنی، حاکمیت را مجبور به قبول شرایط خود کند.
تغییر وزیر با تغییر سیاست یک کشور در همه کشورهای جهان یک موضوع عادی است، چنانچه وزیر نفت، برخلاف سیاستهای کلان یک کشور قدم بردارد؛ البته که چنین رویهای در ایران وجود ندارد و شاهد آن هستیم که وزیر نفت برخلاف سیاستهای کشور حرکت کرده و تبدیل به یک عامل مسئلهساز برای نظام شده است.