صادق زیباکلام در سرمقاله روزنامه آرمان از ناامیدی نوشته و جامعهای که دچار بحران است: «بعید است کسی تردیدی داشته باشد که وضعیت جامعه امروز بحرانی است. درست است که ما قبلاً هم شرایط سخت و تنگناهای سیاسی و اقتصادی همچون دوران جنگ تحمیلی داشتهایم، اما این امید وجود داشت که وضعیت بهتر میشود. به عبارت دیگر در اوج مشکلاتی که در نتیجه جنگ بهوجود آمده بود شامل کمبودها و... این امید بود که بالاخره جنگ تمام میشود و امید به پایان جنگ وجود داشت. مشکلی که در حال حاضر بهوجود آمده این است که امید داشتن سخت شده است.
ضمن آنکه در دوران بعد از جنگ هیچ زمانی این وضعیت بهوجود نیامده که مردم نسبت به آینده نگرانی داشته باشند و بپرسند که بالاخره چه خواهد شد.
در هشت سال زمان مرحوم آیتالله هاشمی و یا در هشت سالی که دوران اصلاحات بود و حتی در هشت سال احمدینژاد منهای سالهای آخر آن، اینکه چه خواهد شد و چه قرار است بشود چنین احساسی وجود نداشت. هر چند مشکلات و انتقادات در زمان مرحوم آیتالله هاشمی و دوره دولت اصلاحات و دوران احمدینژاد هم وجود داشت، اما وضعیتی که بهوجود آمده این است که زمانی که به هر کجا و در هر جمعی میروید اولین سؤالی که افراد از یکدیگر میپرسند این است که بالاخره اوضاع چه میشود؟ این سؤالی است که همه از یکدیگر میپرسند و هیچ پاسخی هم برای آن وجود ندارد.»
دهه ۶۰ در اوج جنگ نظامی خواص جامعه، مردم را به امید دعوت میکردند و تفاوتش با دوره کنونی این بود که زیباکلام فکرهای یأسآورش را با یادداشت نویسی به دل جامعه تزریق نمیکرد.
در واقع آنچه در دوره کنونی با آن مواجه هستیم، ناامیدی خواصی همچون زیباکلام است که تمام قد در حمایت از رئیس جمهور شدن حسن روحانی به میدان آمدند و وعدههای نابجا دادند و تعریف و تحسینهای کذایی کردند و حالا که واقعیت ناکارآمدی دولت عیان شده، ناامید شدهاند و با یادداشت نویسیهای اینگونه، ناامیدی خود را معادل ناامیدی جامعه در نظر میگیرند و یأس را به دل مخاطب میریزند. آنچه امثال زیباکلام مینویسند، مصداق خودباختگی کامل است، در برابر مشکلات خود را باختهاند و بیم و ناامیدی و کم آوردنهای خود را به حساب ناامیدی جامعه میگذارند و تیتر میزنند «جامعه در اضطراب» اضطرابی هم اگر وجود دارد، حاصل عملکرد دوستان شماست!