سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: حتماً همه ما این تجربه را در زندگیهایمان داشتهایم که با پوشهای از این ساختمان به ساختمان بعدی و از این طبقه به طبقهای دیگر رفتهایم. درِ این اتاق را که میزنی یا کسی نیست که پاسخگو باشد یا اکثراً اگر کسی هم باشد گره کار شما به دست او باز نمیشود و فرد دیگری باید امضا کند! به اتاق بعدی که میروی تو را مثل یک توپ فوتبال به هم پاس میدهند. خلاصه بعد از ساعتها میرسی به آنجا که «شرمنده! سیستم قطعه! تا پیش پای شما وصل بود ها! اگر میشه فردا تشریف بیارید!»
بحث تکریم و جلب رضایت اربابرجوع، از مباحث مهمی است که امروزه در دستگاههای دولتی مطرح است. اما فقط مطرح بودن کافی نیست. به سازمانهای اداری که وارد میشوی لیست آییننامههای انضباطی و اخلاقی را در اتاق نصب کردهاند، اما آیا واقعاً تا به حال شده کارمندی که این لیست در اتاقش است یک بار تمام این لیست را خوانده و اجرا کرده باشد؟ آیا فقط تصویب آییننامه کافی است یا نظارت هم لازم است؟
مصائب اربابرجوع در همه جا
امروزه برای اینکه شما فرایند امور اداری و بانکی را سریع بگذرانید یا باید بند «پ» داشته باشید یا آنقدر در نوبت بمانید و بالا و پایین شوید تا آخر پشیمان شوید. اگر هم پشیمان نشدید باید گوشهای خود را آماده کنید و منتظر شنیدن حرفهای درشت و کوچک و طعنهها و توهینهای کارمندان باشید. یکی نیست بگویید تکریم پیشکشتان، حداقل تحقیر نکنید!
برای واریز یک مبلغ ناچیز به بانک مراجعه کردم. بانکی با هشت باجه که فقط پشت سه باجه کارمندان حضور داشتند. از سه باجه تنها یکی را دیدم که شماره میخواند. برای واریز ۱۰۰ هزار تومان نزدیک به دو ساعت نشستم و خبری از نوبت نشد. چند نفری شدیم و برای اعتراض به رئیس بانک مراجعه کردیم. نمیدانم ما باید طلبکار میشدیم یا رئیس؟ اما رئیس محترم با بیاحترامی تمام پاسخ داد: «اکثر نیروهام مرخصی هستن. همینه که هست!»
من نه بیاحترامی کردم و نه حرف بیمنطقی زدم که اگر بیاحترامی کرده بودم باید چه پاسخی میشنیدم؟ من فقط با زبان نرم یک پیشنهاد کاملاً منطقی دادم. البته فکر میکنم رئیس بانک هم منطقی پاسخم را داد، اما منطقی از جنس کف خیابانی نه مؤدبانه.
از همه بدتر آنجاست که پشت باجه مینشینی بعد از ساعتها که نوبت شما شده یکی از راه میرسد با سلام و علیکی گرم، مقداری پول در دست، پول را جلوی چشمان شما به کارمند محترم داده و بعد از چند دقیقه شاید هم چند ثانیه رسید را میگیرد و با خداحافظی کار را به پایان میرساند. آن وقت است که چشمهای شما به دنبال فرد مورد نظر تا درِ بانک رفته و او را بدرقه میکند و سپس صورتتان از خشم قرمز شده و به کارمند نگاهی میاندازید و کارمند که متوجه رفتار شما شده با تمام قوا پاسخ میدهد که مشتری همیشگی است و او نمیتواند پاسخش را ندهد!
از نظر کارمند، او، مشتری همیشگی است. ممکن است کمی که معطل شود برود به بانک دیگری و آنجا سرمایهگذاری کند. ما هم که هیچ، برگ چغندر! مثلاً او میآید میلیون میلیون واریز میکند، اما ما ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومان! از نظر حسابداری بانک هم باید بین من و او فرق باشد، اما تکلیف انسانیت چه میشود؟ آیا من وقتم از او بیارزشتر است؟ یا مثلاً مطب دکتر از قبل تماس گرفتهای و منشی تأکید کرده که فلان ساعت در مطب حضور داشته باشید، اما در ساعت مقرر که وارد مطب میشوی یا اینقدر بیمار قبل از تو هست که دوست داری به خانه برگردی یا اینکه باید آنقدر وقتت را بگذرانی و مجلههای سه سال پیش را بخوانی تا نوبتت برسد!
جرئت که نداری به منشی نزدیک شوی، اما اگر نزدیک شدی دو راه پیش رویت است؛ یا اینقدر تعریف و تمجید کنی از او که شما را زود بفرستد داخل یا اگر حرف زمان رفتن به داخل را زدی منتظر شنیدن حرفهایی درشت از او باشی. حرفهای تکراری مثل «همه همین رو میپرسن، خب بشین و منتظر باش دیگه» و... بله! متأسفانه اینچنین است! اوضاع تکریم اربابرجوع در حال حاضر و با وجود تأکیدات فراوانی که در دین خود بر مقوله اخلاق داریم، اما متأسفانه به هر دلیلی اوضاع همین است.
تحقیر را جایگزین تکریم نکنیم
امروزه در برخی ادارهها، مؤسسات، بانکها و... تکریم مشتری به تحقیر او تبدیل شده است. باور کنید خیلی از جوانان ما به خاطر همین سیستم اشتباه دچار ناامیدی و افسردگی شدهاند و در منزل خوابیدهاند. بارها شده که از زبان جوانان و نوجوانان زیاد شنیدهایم که میگویند: «ما که برای ورود باید بند «پ» داشته باشیم. یا حتی در نانوایی و سوپرمارکت هم به دنبال دور زدن صفوف میگردند. یا اینکه میگویند: «پدر کارمند فلان جا آشناست. اول سفارش کن تا بعد من بروم و کار راه بیفتد، یا ما که فلان جا آشنا نداریم، پس دیگر هیچ.»
امیدوارم به جایی نرسیم که این واژهها در ذهن فرزندان ما نقش بسته و تبدیل به فرهنگ شود و به باور و عقیده برای آنان مبدل گردد. اخلاق نیکو برای انسان بزرگترین نعمت موجود است. قرآن کریم به پیامبر (ص) یادآوری میکند: «إنّک لعلی خلق عظیم» و در جای دیگر ایشان را الگوی تمام مؤمنان معرفی میکند: «آُسوه حسنه»، اما آیا واقعاً همه ما خلق عظیم را سرچشمه نوری برای راهنمایی خود قرار میدهیم؟
پس افرادی که در راه خدمت به مردم بوده و همواره با آنان در ارتباط و مراوده هستند، از نظر رفتاری سزاوار است که رفتار آن بزرگوار و معصومان را سرلوحه راه خود قرار دهند تا هم خشنودی خداوند را جلب کنند و هم رضایتمندی مردم را فراهم آورند. در جامعه اسلامی اگر هر فردی کاری را که انجام میدهد بر حسب وظیفه باشد، نه اجبار و با هدف خدمترسانی به خلق خدا انجام پذیرد و فرد در وظایف خود خلوص نیت داشته باشد، آیا واقعاً نمیشود توقع یک جامعه آرمانی داشت؟
زمانی که من برای رضای خدا اگر میتوانم کار مراجعهکنندهام را حل و فصل کنم، اگر نه به همکارم توصیه کنم، یا اینکه به مراجعهکننده توضیحات کامل را ارائه دهم که سردرگم در این اتاق و آن اتاق نگردد، یا اگر میتوانم بگویم فردا تشریف بیاورید تا پرونده را کامل تحویلتان دهم یا حتی با یک لبخند او را بدرقه کنم، آیا این برای من و برای مراجعهکننده به من نمیتواند زمینهساز آرامش باشد؟
امام خمینی (ره) خطاب به مسئولان میفرمایند: «شما قصدتان را برای خدا خالص کنید که این عبادت است.» حضرت علی (ع) در نامه خویش به مالک اشتر میفرمایند: «پس نیکوترین اندوخته خود را کردار شایسته (خوشرفتاری) بدان.»
بیشک حسن خلق، یکی از اصول ائمه اطهار (ع) بوده است. خداوند متعال نیز این اخلاق نیکوی رسولش را باعث استحکام حکومت و جذب مردم دانستهاند. انجام برخی از امور مانند رعایت اولویتها، برنامهریزی در کارهای اداری، داشتن نظم و انضباط در کارها، رعایت عدل و انصاف در قبال اربابرجوع تا میزان بالایی به افزایش میزان رضایتمندی مراجعهکننده از ما کمک خواهد کرد.