کد خبر: 972486
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰۵:۱۵
«من قاتل نیستم». این ادعای سارق سابقه‌داری است که چندی قبل در زندان تهران بزرگ با نوشتن نامه‌ای به بازپرس ویژه قتل مدعی شده بود، شهروندی را هنگام سرقت به قتل رسانده است، اما وی پس از انتقال به دادسرای امور جنایی در بازجویی‌ها مدعی شد که برای فرار از دست مجرمان شرور زندان به دروغ اعتراف به قتل کرده تا چند روزی در بازداشتگاه پلیس استراحت کند.
سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، اواخر شهریور‌ماه امسال بود که سارق سابقه داری از زندان تهران بزرگ نامه‌ای به بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران نوشت. متهم ۲۵‌ساله که یاشار نام دارد نوشته بود که در یکی از سرقت هایش مرد جوانی را به قتل رسانده‌است. در آن نامه آمده بود: چند سال قبل همراه یکی از دوستانم شروع به سرقت کردیم. ما معمولاً دو نفری در خیابان‌های غربی و شمال غربی طعمه‌های خود را انتخاب می‌کردیم و با تهدید چاقو از آن‌ها زورگیری می‌کردیم. روز حادثه من تنها بودم که برای زورگیری از پسر جوانی دست به چاقو بردم و او را زخمی کردم. وقتی اموالش را سرقت کردم نبضش را گرفتم که متوجه شدم فوت کرده است. در حالی که به شدت ترسیده بودم از محل گریختم. پس از این حادثه، سرقت‌هایم را ادامه دادم تااینکه هنگام زورگیری دیگری به دام افتادم و راهی زندان شدم. در زندان عذاب وجدان رهایم نکرد به طوریکه هر شب کابوس می‌دیدم و در نهایت تصمیم گرفتم به قتل اعتراف کنم. پس از اعتراف متهم، پرونده برای تحقیقات در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی قرار گرفت. صبح دیروز متهم برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد.

وی در بازجویی‌ها گفت که قاتل نیست و به دروغ اعتراف به قتل کرده‌است.

متهم گفت: در دوران کودکی، پدر و مادرم به خاطر اختلافی که داشتند از هم جدا شدند. هر دو ازدواج مجدد کردند و من هم مجبور شدم با پدر و نامادری‌ام زندگی کنم. زندگی سختی داشتم و نامادری‌ام با من رفتار خوبی نداشت، اما چاره‌ای جز تحمل آن وضعیت نداشتم. به همین خاطر همیشه از خانه فراری بودم و سعی می‌کردم بیشتر وقتم را با دوستانم بگذرانم. در نهایت از طریق دوستان ناباب، معتاد و پس از آن وارد جرگه خلافکاران شدم. مشکلات مالی و هزینه اعتیاد مرا به سوی سرقت و زورگیری کشاند که همراه یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم از شهروندان زورگیری کنیم. ما هر روز در خیابان‌های غربی تهران پرسه می‌زدیم و در فرصت مناسب از شهروندان زورگیری می‌کردیم تا اینکه در آخرین زورگیری از سوی مردم به دام افتادم و تحویل پلیس داده شدم و در نهایت با حکم قاضی به زندان افتادم. در زندان با مجرمان شروری هم‌سلول شدم که هر کدام از آن‌ها تعداد زیادی نوچه داشتند. شاخ‌های زندان آنجا برای خودشان حکومت خودمختاری تشکیل داده‌اند. آن‌ها مثل خان‌های قدیم روی تخت می‌نشینند و به دیگران دستور می‌دهند و از طریق نوچه‌هایشان زندانی‌های جدید را وادار به هر کاری می‌کنند. هر کسی از دستورات آن‌ها سرپیچی کند نوچه‌ها او را گوشمالی می‌دهند و اگر ادامه پیدا کند مورد ضرب و جرح قرار می‌دهند و گاهی هم به قتل می‌رسانند، به همین خاطر زندانی‌های تازه ورود و جوان از ترس، دستورات آن‌ها را اطاعت می‌کنند. وی ادامه داد: از زمانی که وارد زندان شدم هر روز مرا وادار به کاری می‌کردند. یک روز لباس‌های آن‌ها را می‌شستم. روز دیگر سلول آن‌ها را نظافت می‌کردم و روز بعد ظرف‌های غذا را می‌شستم و در مواقع بیکاری هم مجبور بودم آن‌ها را ماساژ بدهم و حتی پا‌های آن‌ها را بشویم. هر روز که می‌گذشت اوضاع سخت‌تر می‌شد و آن‌ها دستورات تازه‌ای صادر می‌کردند به طوریکه وضعیت غیر‌قابل تحمل بود و سرانجام برای فرار از این شرایط سخت زندان تصمیم گرفتم به دروغ اعتراف به قتل کنم تا به این بهانه چند روزی از زندان بیرون بروم و کمی در بازداشتگاه پلیس استراحت کنم. وی در پایان گفت: من راضی‌ام قصاص شوم، اما به زندان برنگردم.

متهم پس از بازجویی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان پلیس‌آگاهی قرار گرفت.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار