کد خبر: 973007
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۸ - ۲۳:۱۵
داود گودرزی در نشست بررسی و تبیین گام دوم انقلاب مطرح کرد
بیانیه گام‌دوم راه را برای تک‌تک ما روشن کرده است. حالا نوبت ماست که با تأسی از این بیانیه تاریخ گذشته را خوب بخوانیم و نقاط ضعف و قدرت را شناسایی کنیم، از درس‌های تاریخ عبرت بگیریم و با فهم موانع پیش‌رو و عوامل پیش‌برنده و کار علمی و تخصصی مسیر عملیاتی آینده را مطابق اولویت‌ها و حوزه‌هایی که بیانیه برایمان مشخص کرده است، طراحی کنیم تا ان‌شاءالله آرمان‌های گام دوم محقق شود
محمد صادق عبداللهی
سرويس سياسی جوان آنلاين: داود گودرزی، مسئول سابق سازمان بسیج دانشجویی که حال در سمت ریاست قرارگاه ملی مبارزه با مفاسد اقتصادی مشغول خدمت است، در جمع مردم دزفول به تبیین کارکرد‌های بیانیه گام دوم انقلاب و وظایف عمومی مردم و جریانات دانشجویی نسبت به این بیانیه پرداخت. او در ابتدای این نشست از لزوم حکومت دینی سخن گفت و با استناد به تاریخ صدر اسلام جایگاه و وظایف امت در حکومت دینی را تبیین کرد. گودرزی معتقد است هرچند امام در جامعه اسلامی نقش تعیین‌کنندگی دارد، اما این مردم هستند که کار را تمام می‌کنند. از همین‌رو اگر می‌خواهیم در گام دوم انقلاب به اهداف و آرمان‌های تصریح شده در بیانیه دست یابیم باید نسبت به نقش خود آگاه و با تقویت روحیه انقلابی و مجاهدت علمی در صحنه حاضر شویم. متن کامل سخنان گودرزی در ادامه از نظر می‌گذرد.

انقلاب اسلامی ایران با وجود پیشرفت‌هایی که در سال‌های گذشته داشته است، اما همچنان تا افق خود فاصله دارد و از همین رو نیازمند فعالیت حداکثری در گام دوم انقلاب است. ما قبول داریم که مشکلات بسیاری در جامعه وجود دارد. مشکلاتی که گاهی به‌خصوص برای قشر ضعیف جامعه آزاردهنده است. این مشکلات نشان می‌دهد هرکس در هر جایی که هست و مسئولیتی که دارد باید نسبت به ۴۰ ساله اول انقلاب بهتر، جدی‌تر و هوشمندانه‌تر انجام تکلیف کند. اما راه‌حل این مشکلات چیست؟ ما اعتقاد داریم دین اسلام برای همه لحظه‌ها و همه مشکلات زندگی انسان برنامه دارد، خب برنامه دین برای مشکلات امروز چیست؟ مراجعه به قرآن و معارف دینی نشان‌دهنده چند نکته کلیدی است که در نظر گرفتن این نکات در برنامه‌ریزی‌های ۴۰ ساله دوم حائز اهمیت است. من در این نشست تلاش می‌کنم به برخی از این نکات اشاره کنم:

خداوند انسان‌ها را جمعی می‌طلبد نه فردی
در آیات بسیاری از قرآن کریم مشاهده می‌شود که خداوند انسان‌ها را به جمع خطاب می‌کند. این نشان می‌دهد خداوند ما را جمعی آفریده است و جمعی می‌خواهد. این دقیقاً عکس آن چیزی است که لیبرال‌ها می‌گویند. در برنامه‌ریزی‌های لیبرال فرد فرد انسان‌ها مخاطب هستند، اما خداوند می‌گوید من هرچند شما را فرد فرد آفریدم، اما در جمع قرار دادم و اگر قرار است خلیفه‌الله شوید باید در جمع رشد کنید.

لزوم برقراری حکومت دینی
نکته دوم این است که اگر جامعه می‌خواهد مسیر خود را از قرآن بگیرد در آن جامعه حتماً و حتماً باید حکومت دینی مستقر باشد و احکام اسلام پیاده شود. با این سؤال به‌ویژه با اوج گرفتن مشکلات اقتصادی بسیار مواجه می‌شویم که اصلاً چرا باید در زمان غیبت حکومت اسلامی تشکیل داد که بعد مردم با دیدن گرفتاری‌های امروز، به دین هم بدبین شوند و دین را عامل گرفتاری خود بدانند. کسانی که این سؤال را می‌پرسند معتقدند بهتر بود همان رژیم طاغوت ادامه می‌یافت تا حداقل مردم به دین بدبین نمی‌شدند. این افراد نگاهشان به دین حداقلی است و متوجه نیستند که اسلام منهای حکومت، مجموعه‌ای از احکام متفرقه است که فقط بخشی از آن را می‌توان اجرا کرد و بخش عمده آن را حتی نمی‌توان اسم برد. از سوی دیگر در زمان غیبت معصوم سه راه پیش روی ماست؛ یا باید حکومت طاغوت را بپذیریم که خلاف آموزه‌های دین است، یا باید هرج‌و‌مرج را بپذیریم که این هم خلاف عقل و مختل‌کننده زندگی است یا اینکه باید حکومت دینی تشکیل دهیم؛ حکومتی که شبیه به حکومت اهل بیت (ع) و حکومت عدل الهی است و دائماً باید سعی کنیم تا به آن نزدیک‌تر شود؛ لذا حتماً و حتماً در دین اسلام که مدعی تنظیم مناسبات فردی و اجتماعی است باید حکومت اسلامی تشکیل داد تا حدی که اگر این حکومت شکل نگیرد، احکام اسلامی هیچ ضمانت اجرایی ندارند.

فلسفه حکومت دینی خدمت به مردم است
حال که پذیرفتیم حکومت دینی تشکیل شود، باید مدل، هدف و فلسفه آن را تعیین کنیم. درواقع باید جواب دهیم فلسفه حکومت دینی چیست؟ آیا حکومت دینی برای رسیدن مسلمانان به شهرت، ثروت و قدرت است؟ نه! فلسفه حکومت دینی خدمت به مردم است. این خدمت هم دو بعد دارد؛ هم بعد مادی و هم بعد معنوی. در حکومت دینی، دین و دنیا در کنار هم هستند و هیچ‌کدام فدای دیگری نمی‌شود. حکومت دینی هم وظیفه دارد زندگی، معیشت و اقتصاد مردم را تأمین کند و هم موظف به رشد دادن معنوی مردم است.

امام و امت، دو پایه و اساس حکومت دینی
نکته دیگری که باید توجه کرد ارکان حکومت دینی است. حکومت دینی دو پایه و استوانه دارد. یکی امام و دیگری امت. هرکدام از این‌ها هم وظایفی و حقوقی بر گردن دیگری دارند. حکومت دینی موفق خواهد بود که بر پایه مردم شکل بگیرد و مردم‌محور باشد. مردم‌سالاری و مردم‌محوری برآمده از دین است، ما اصلاً نمی‌توانیم حکومت دینی غیرمردمی داشته باشیم. هرکس بخواهد حکومت دینی تشکیل دهد باید حکومت مردمی تشکیل دهد. مردم باید سرنوشت خودشان را تعیین کنند و مردم باید در آن جامعه سالار و تصمیم‌گیرنده باشند، منتها بر اساس آموزه‌های دینی. یعنی نقد و مطالبه ما باید بر اساس آموزه‌های دینی باشد.

امام حکومت دینی نیز باید عادل، فقیه و اسلام‌شناس باشد. باید دین را در زندگی و اندیشه‌اش پیاده کرده و به عبارتی مصداقی از اسلام باشد. امت باید پای کار این امام باشد. به‌موقع نقد و مطالبه کنند و در وقت خودش هم حرف‌شنوی داشته باشند تا امام بتواند جامعه را اداره کند. این مدل قرآن است. در سوره حدید آیه ۲۵ می‌خوانیم: «ما پیامبران را به سمت شما فرستادیم تا شما مردم قسط و عدل را برپا کنید.» می‌توانست بگوید ما پیامبران را فرستادیم، تا قسط و عدل را برپا کنند؛ لذا مردم وظیفه‌ای دارند و این وظیفه مردم اتفاقاً تمام‌کننده و برپاکننده قسط و عدل است. ما از این آیه متوجه می‌شویم که امام به تنهایی نمی‌تواند کاری کند، امت هم نمی‌تواند، اگر امام و امت هرکدام پی کار خودشان باشند، حکومت دینی راه به منزل نمی‌برد ولو اینکه پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) بر سر کار باشند.

امام تعیین‌کننده است و امت تمام‌کننده
الان بسیاری از متدینین و حزب‌اللهی‌ها هم مرتب سؤال می‌کنند و بعضی‌ها حتی عصبانی هستند که چرا رهبر انقلاب در فلان قضیه کاری نکردند، چرا فلانی را فلان نکردند؟ چرا مقابل فلان ماجرا ایستادگی نکردند؟ چرا این کار را نمی‌کنند و هی فلش نقد ناکارآمدی را می‌برند به سمت رهبری. باید توجه کرد که رهبر در جامعه دینی تعیین‌کننده است، اما تمام‌کننده نیست. یعنی جهت‌ها و وظایف را معلوم می‌کند، اولویت‌ها را می‌گوید، اما اینکه این اهداف و اولویت‌ها و دستورات محقق شود یا نشود با رهبر نیست با مردم است. در جنگ احد پیامبر تمام دستورات و توصیه‌ها را کردند، خودشان هم در میدان بودند، اما باز هم غفلت برخی موجب شکست مسلمانان شد. روا بود برویم از پیامبر بپرسیم چرا جنگ احد را طوری مدیریت کردی که شکست خوردیم؟ چرا خودت کاری نکردی که شکست نخوریم؟ خب پیامبر می‌بایست چه کار کند؟ توصیه‌ها را نکرد؟ حرف‌ها را نزد؟ مرتب تذکر نداد؟ اتفاقاً همان نقاطی را که امکان ضربه خوردن بود تذکر نداد؟ الان شرایط رهبر انقلاب هم دقیقاً همین است. مگر ایشان بار‌ها تذکر نداده‌اند که اگر با فساد مبارزه نکنید پایه‌های این نظام را مثل موریانه می‌خورد؟ مگر بار‌ها از شبیخون فرهنگی سخن نگفته‌اند؟ مگر از لزوم ایستادگی در برابر غرب نگفتند؟ مگر اعلام نکردند به امریکایی‌ها و اروپایی‌ها اعتماد نکنید؟ حالا اگر مشکلی ایجاد شد مقصر کیست؟ مقصر ایشان است یا مقصر کسانی هستند که مثل جنگ احد به تذکرات رهبر جامعه بی‌توجهی می‌کنند؟ نکند توقع دیکتاتوری داریم از رهبر جامعه دینی؟ لذا این یک نکته و فرمول مهم در حکومت دینی است. امام و امت وظایفی دارند، امام تعیین‌کننده چارچوب‌ها و نکات اصلی است. مردم هم باید در مقام تصمیم‌گیری کمک کنند، ولی اگر تصمیمی گرفته شد دیگر باید پشت سر رهبر بایستند و تا به سرانجام رسیدن کار آن را دنبال کنند. قرار نیست رهبر جامعه از مردم تبعیت کند، بله حرف مردم مهم و در تصمیم‌گیری تأثیرگذار است کمااینکه در تصمیم برای مذاکرات هسته‌ای با وجود مخالفت رهبری تأثیر گذاشت. ما مدل قرآن را به‌هم می‌ریزیم و بعد وقتی مثل جنگ صفین شکست خوردیم، به رهبر جامعه دینی می‌گوییم برو توبه کن! سنت الهی به ما نشان می‌دهد اگر جامعه دینی به وظایف دینداری، حکومت‌داری و شهروندی خود چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی عمل نکند، نصیبش جز شکست نیست؛ لذا اگر به مقصود نرسیدیم و شکست خوردیم هی نباید دنبال این ور و آن ور بگردیم.

باید ملازم امام بود
شما در نماز جماعت که این همه به آن تأکید شده است توجه کنید. آیا این همه تأکید و ثوابی که برای آن در نظر گرفته شده مثلاً برای این است که ما در نماز جماعت به خدا نزدیک‌تر و حواسمان جمع‌تر می‌شود؟ خب اگر این باشد که آدم در خانه و گوشه عزلت که حواسش جمع‌تر است. نه به نظر من فلسفه‌اش این است که ما در نماز جماعت تمرین حکومت‌داری می‌کنیم. نماز جماعت امامی دارد و مأمونی. فتوای عمده علما این است که شما اگر عمداً زودتر یا خیلی دیرتر از امام اعمال را انجام دهی نمازت باطل می‌شود و معصیت کرده‌ای. می‌گویند باید ملازم امام باشی. امام رفت رکوع باید سریع بروی. دارد بلند می‌شود سریع بلند شوی. چرا؟ می‌خواهند ما تمرین امامت و ولایت‌پذیری کنیم و یاد بگیریم همراه و ملازم امام باشیم. باید از داستان حضرت موسی و خضر که در قرآن برای ما روایت شده است، درس بگیریم. حضرت موسی جزو پیامبران اولوالعزم و مقام و مرتبه‌اش بالاتر از حضرت خضر است. چرا خدا به حضرت موسی می‌گوید هر کار خضر کرد دنبالش برو و سؤال هم نپرس؟ چرا این قصه روایت شده است؟ می‌خواهد بگوید وقتی به یک نفر اعتماد کردی و به عنوان امام قرارش دادی، هی در کارش، چون و چرا نکن؛ دنبالش برو؛ سؤال داری بپرس؛ اطاعت کورکورانه نکن؛ نقد کن؛ مطالبه کن، اما وقتی تصمیم به کاری گرفته شد، تبعیت کن، چون و چرا نیاور، تنبلی نکن. امامی که تبعیتش نکنند نمی‌تواند جامعه را مدیریت کند.

لزوم توجه به امر‌به‌معروف و نهی‌ازمنکر
نکته دیگر که در حکومت دینی و هم در گام دوم باید بسیار به آن توجه کنیم امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است که مثل نماز از فروع دین است. چرا در اصول اعتقادی ما همان جایی که نماز هست، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر هم هست و واجب اعلام شده است؟ چون اسلام می‌خواهد در کنار عبادات فردی، من و شما را اجتماعی و مسئولیت‌پذیر بار بیاورد. مسلمان بی‌خیال نداریم. در اسلام به من چه نداریم. اینکه می‌گویند چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است، بیشتر می‌خورد ضرب‌المثلی اسرائیلی و صهیونیستی باشد. ما در اسلام اصلاً و ابداً چنین منطقی نداریم. یک حدیث اینطوری نداریم. اتفاقاً عکس این وجود دارد. امام صادق (ع) می‌فرمایند اگر می‌خواهی ببینی چقدر ارزش داری، ببین چقدر دغدغه‌داری؛ اگر می‌خواهی ببینی مسلمان هستی یا نه باید ببینی از صبح که بیدار می‌شوی نسبت به مسائل مسلمانان دغدغه داری یا نه. اگر دغدغه مسلمانان را نداری ولو اینکه تا شب نماز بخوانی مسلمان نیستی. این دیگر حدیث امام صادق (ع) است.

کارکرد‌های بیانیه گام دوم انقلاب
خیلی مهم است، فهم کنیم در جامعه دینی کجای کار قرار داریم. چنین چیزی در حکومت دینی نداریم که من و شما دست روی دست بگذاریم و بگوییم مسئولان و رهبری مسائل را حل کنند. مطابق منطق قرآن و اهل بیت (ع) تک‌تک من و شما وظایفی داریم که اگر آن وظایف را انجام دادیم، رهبری در اداره و نیل به آرمان‌های انقلاب موفق می‌شود وگرنه امیرالمؤمنین هم که باشد سر در چاه می‌کند. بعضی از ما‌ها آنقدر درگیر حواشی و حداقل‌ها هستیم که انگار نه انگار بار ۱۴۰۰ سال زحمت و سختی شیعه اکنون بر دوش ماست. ما باید مرتب دغدغه بهینه کردن حکومت دینی و حل مشکلات را داشته باشیم. سند بیانیه گام دوم انقلاب صادر شده است تا من و شما در این مسیر چارچوب مشخص و هدفمندی داشته باشیم. رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم، روایت ۴۰ سال گذشته انقلاب و واقعیت‌ها و کاستی‌های این راه را منصفانه و عادلانه بیان داشته است. ایشان افق آینده را نیز نمایان ساخته‌اند و اولویت‌ها و جهت‌ها را تعیین نموده‌اند تا مسیر کنشگری نسل جوان در گام دوم انقلاب مشخص باشد. در کنار ساختار متن، به نظرم این بیانیه دو کارکرد اصلی دارد که رهبر انقلاب هنرمندانه در خلال سطور بیانیه به دنبال تحقق آن هستند.

رشد عقلانیت
یکی از این موارد رشد عقلانیت جامعه است؛ و این نقطه افتراق حکومت دینی از حکومت‌های دیکتاتوری است. دیکتاتور‌ها می‌خواهند مردم در جهالت بمانند تا بتوانند به آن‌ها زور بگویند، اما رهبر جامعه دینی می‌خواهد مردم روزبه‌روز رشد کنند و آگاه‌تر شوند. چون حکومت دینی حق و حقیقت است و هرچه مردم نسبت به حق و حقیقت آگاه‌تر شوند به بقا و تثبیت جامعه دینی کمک می‌شود. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند شما در جامعه دینی مصون از فتنه‌ها نیستید؛ در هر جامعه دینی جریان نفاق وجود دارد و این‌ها مدام فتنه و توطئه می‌کنند. حضرت فرمودند اگر می‌خواهید از فتنه این‌ها در امان باشید آگاهی و شناخت مردم را افزایش دهید و مدام بر آگاهی آن‌ها بیفزایید؛ لذا رشد آگاهی مردم برای رهبر جامعه دینی خیلی مهم است و به همین خاطر رهبر جامعه دینی حاضر است هزینه بپردازد تا آگاهی مردم ارتقا یابد. به همین خاطر است که می‌بینیم در فتنه ۸۸ وقتی به رهبری گفتند اگر ۷۰۰ نفر را دستگیر کنیم فتنه تمام می‌شود، ایشان نپذیرفتند، مخالفت کردند و نگذاشتند این اتفاق بیفتد و گفتند راهش این نیست، راهش این است که خود مردم اعلام کنند انقلاب اسلامی را می‌خواهیم؛ لذا صبر کردند تا خود مردم به صحنه آمدند و به نظرم اگر ۱۰ ماه دیگر هم طول می‌کشید ایشان صبر می‌کردند. در حالی که ببینید در ترکیه از وقتی که کودتا شد تا به امروز بین ۵۵ تا ۶۰ هزار نفر دستگیر شدند!

به نظر من اصلی‌ترین کارکرد بیانیه گام دوم انقلاب نیز همین ارتقای آگاهی و عقلانیت جامعه است. رهبر انقلاب با این بیانیه چارچوب و اصولی برای ارتقای رشد و آگاهی جامعه نسبت به آینده انقلاب اسلامی و مسیر پیش‌رو معین کرده‌اند که با سخنرانی‌ها در دیدار با اقشار مختلف مردم و پیام‌های مختلف آن را بسط می‌دهند.

ارتقای مشارکت مردمی
کارکرد دوم این بیانیه ارتقای مشارکت مردمی و مسئولیت‌پذیری جامعه و جوانان است. در ۴۰ سال گذشته خیلی‌ها خواستند مردم را از صحنه مدیریت کشور دور نگه دارند. اما حضرت آقا مردم را مجدد در گام دوم انقلاب مسئول اصلی و پیش‌برنده اهداف انقلاب دانستند. ایشان دائماً در این بیانیه از مردم و جوانان نام می‌برند و می‌خواهند شانه زیر بار مسئولیت دهند و کار‌های اصلی را به سرانجام برسانند. رابطه و وظایف متقابل امام و امت که گفتم اینجا معنا می‌یابد. اینجاست که مردم تعیین‌کننده سرعت پیشرفت جامعه و عامل موفقیت امام می‌شوند. در گام دوم انقلاب اگر مردم عقبگرد داشته باشند یا در بزنگاه‌ها تنبلی کرده و درجا بزنند، امام هم مجبور به توقف می‌شود. وقتی جامعه، مسئولان و نخبگان کارشان را درست نمی‌کنند، می‌شود همین که حضرت آقا هشت سال پیش، حرف از مدیریت جهان و تمدن نوین اسلامی می‌زنند، اما حالا مجدد بازگشته‌اند به مسئله معیشت و اقتصاد داخلی.

چه باید کرد؟
این بیانیه راه را برای تک‌تک ما روشن کرده است. حالا نوبت ماست که با تأسی از این بیانیه تاریخ گذشته را خوب بخوانیم و نقاط ضعف و قدرت را شناسایی کنیم، از درس‌های تاریخ عبرت بگیریم و با فهم موانع پیش‌رو و عوامل پیش‌برنده و کار علمی و تخصصی مسیر عملیاتی آینده را مطابق اولویت‌ها و حوزه‌هایی که بیانیه برایمان مشخص کرده است، طراحی کنیم تا ان‌شاءالله آرمان‌های گام دوم محقق شود. هرکس هرجا هست از یک خانم خانه‌دار تا مسئول بسیج یک پایگاه تا رئیس‌جمهور باید خودش را نسبت به این بیانیه و گام دوم انقلاب مسئول بداند. در جامعه دینی، هیچ آدم بی‌نقشی وجود ندارد. حداقل‌ترین نقشی که تک‌تک ما داریم این است که خودمان آدم‌های انقلابی و دینداری باشیم و در این مسیر رشد کنیم. دشمن دارد تلاش می‌کند مدل دینداری ما را عوض کند. ما داریم از دینداری به دین‌دانی می‌رسیم یعنی می‌فهمیم که یک چیز‌هایی هست، اما عمل نمی‌کنیم. من فکر می‌کنم بر اساس این بیانیه جامعه و به‌ویژه جوانان و جنبش دانشجویی می‌توانند سه کار را انجام دهند.

اولاً تلاش کنیم برای ارتقای دینداری و روحیه انقلابی خودمان و اطرافیانمان. ما اگر توانستیم یک مجاهد انقلابی باشیم که اندیشه‌های انقلاب را به‌درستی فهم و در عمل پیاده کرده است، می‌توانیم به موفقیت برسیم البته شرط این موفقیت علاوه بر روحیه انقلابی مجاهدت علمی است.
ثانیاً مدام با مردم حرف بزنیم و روشنگری کنیم. کاری که عمار و مالک برای حضرت علی (ع) می‌کردند و موجب ایجاد بستر برای اعمال ولایت حضرت می‌شدند. این کار را امروز می‌توانیم از طریق روزنامه، نشریه، پیامک و فضای مجازی انجام دهیم. باید بتوانیم شبهات و ابهامات مردم را با وقت گذاشتن نفر به نفر برطرف کنیم.

ثالثاً باید با مطالبه‌گری از مسئولان در رده‌های مختلف از دانشگاهی تا ملی آن‌ها را در مقابل مردم، قانون و خدا پاسخگو کنیم. مسئول باید بابت مسئولیتی که دارد جوابگو باشد. یکی از مشکلات ما این است که مسئولان خودشان را پاسخگو نمی‌دانند. من و شما می‌توانیم آن‌ها را پاسخگو کنیم. در این راه هم نباید دلسرد شد، کار سختی است، هی گلایه نکنیم که مسئولان حرف گوش نمی‌کنند و بخواهیم بی‌خیال شویم، ما باید یقه مسئول را بگیریم و او را مجبور کنیم پاسخگو باشد. اگر این اتفاق افتاد دیگر هیچ مسئولی نمی‌تواند پشت میزش باندبازی و رانت توزیع کند. بله قوه قضائیه باید برخورد کند ولی خب همه امکانات این قوه هم اگر برای مبارزه با فساد بسیج شود، مگر چقدر می‌تواند مقابله کند؟ آیا می‌شود بالای سر هر مسئولی یک ناظر گذاشت؟ راه صحیح مبارزه با فساد این است که مردم درگیر شوند. مردم باید آنقدر حساس باشند که در هر اداره‌ای که وارد می‌شوند اگر خطا و اشتباهی دیدند سریعاً تذکر دهند و البته حاکمیت هم باید بستر این را آماده کند.
خلاصه آنکه مسئولیت اجتماعی برای من و شما واجب است. خیلی از ما بی‌خیال شده‌ایم و این واجب را گذاشته‌ایم کنار و فقط نق می‌زنیم. وعده خداست که اگر اهل امر‌به‌معروف نباشیم، غیرصالحان و جاهلان بر ما حاکم می‌شوند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار