سرویس بین الملل جوان آنلاین: یکی از مهمترین مسائل گریبانگیر رو به رشد جامعه امریکا بعد از روی کار آمدن ترامپ، قطبی شدن جامعه است. قطبی شدن جامعه اینجا به معنای افزایش شکافهای مختلف و متعارض است که درون خود همگرایی و وحدت بیشتری از افراد و گروههای اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. در واقع همانگونه که برخی صاحبنظران معتقدند، این تحولات ساختاری و تراکم شکافهای اجتماعی است که عامل دوقطبی شدن جامعه را فراهم میکند. به نظر میرسد آنچه بیش از همه به قطبی شدن فضای سیاسی و اجتماعی در امریکا دامن زده است، موضوع خاستگاه ترامپ از جناح راست افراطی است که درون خود رویکردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت وی را شکل داده است، آنگونه که صاحبنظران جامعهشناسی اعتقاد دارند راست افراطی دارای مؤلفه کلیدی است که مهمترین آنها عبارتند از: پوپولیسم به معنای ساده صحبت کردن، ضدنخبهگرایی و ضداستقرارگرایی، اقتدارگرایی و بومیگرایی به عنوان تلفیقی از ملیگرایی و بیگانههراسی. مبتنی بر این مؤلفهها شکافهای اجتماعی مختلفی درون امریکا در این سالها شکل گرفته و این جامعه با دوقطبی در رویکردها به سیاست، مسائل اجتماعی، اقتصاد و... روبهرو شده است. با این وجود در شرایط کنونی که موضوع استیضاح ترامپ برای چندمین بار مطرح شده است به نظر میرسد در تحلیلها باید علاوه بر شرایط سیاسی و اختلاف بین دو حزب عمده امریکا دو قطبی را در طیف بزرگتری مورد بررسی قرار داد. بر این اساس به طور کلی در رابطه با این موضوع و تبعات آن توجه به چند نکته لازم به نظر میرسد.
نکته اول پیروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ است که بسیاری آن را پدیدهای در ساختار سیاسی امریکا ارزیابی کردند. به ویژه اینکه دیدگاهها در ابتدای این دوره، ترامپ را فردی به شدت اقتدارگرا، زنستیز، خودشیفته، نژادپرست، ثروتمند و موفق در عرصه اقتصاد سنتی ارزیابی کردند که تحولات سه سال گذشته نیز تقریباً درستی تمامی این موارد را نشان داده است. نکته دوم این است که ترامپ در مدت بیش از سه سال گذشته نه برای ساختارهای سیاسی امریکا ارزش قائل بوده و نه به اصول پذیرفته شده امریکا در عرصههای بینالمللی اعتقادی نشان داده است. این موضوع در نوع خود به قطبیسازی در جامعه امریکا دامن زده است. در واقع وی بدون اینکه سابقهای در کارهای دولتی و حکومتی داشته باشد در انتخابات حضور یافته و به رغم مخالفت با ساختار سیاسی امریکا به پیروزی رسیده و سکان اداره بزرگترین قدرت جهان را در اختیار گرفته است. ترامپ در این سالها نشان داده که اهل مشورت با ساختارهای سیاسی، اطلاعاتی و فکری در امریکا نبوده و به شدت ضدساختار و خودمحور است. این موضوع از برکناریهای پیاپی در دولت وی که تعداد افراد برکنار شده حدود ۳۰ سمت را در برمیگیرد مشخص میشود که مهمترین آنها را وزیر خارجه، وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و وزیر کشور تشکیل دادهاند. از این نظر دستکم چهلوپنجمین رئیسجمهور امریکا فردی استثنایی در کاخ سفید به شمار آمده است. نتیجه این امر این است که خطوط اصلی سیاست داخلی و خارجی امریکا شدیداً کدر و مبهم شده است.
نکته سوم شکافهای ساختاری در خود نظام امریکاست آنجا که نظرات بین نهادهای سیاسی مانند وزارت خارجه و امنیتی همچون سازمان امنیتی امریکا و نیز مشاور امنیت ملی کاخ سفید در موضوعاتی همچون چگونگی برخورد با ایران با یکدیگر در تعارض بود یا اینکه یکی از مهمترین فرمانهای اجرایی وی در خصوص ممنوعیت مسافرت اتباع هفت کشور عمدتاً مسلمان از جمله ایران به امریکا با حکم قاضی فدرال لغو شد. در این چارچوب به نظر میرسد شکاف درون قدرت رسمی و غیررسمی امریکا در دهههای گذشته هیچگاه به این اندازه که در دولت ترامپ پر رنگ شده، نبوده است. بدین ترتیب، دولت ترامپ برای هماهنگی نظام سیاسی اعم از شاخه اجرایی، کنگره و دستگاه قضایی و حوزه عمومی قدرت مانند احزاب، رسانهها و مراکز فکری برای پیشبرد اهداف و تأمین منافع امریکا با موانع و مشکلات بیشتری مواجه شده و به صورت عملی یکی از نقاط قوت وی از نظر خود و طرفداران او یعنی قدرت و توان رهبری او زیر سؤال رفته است. نظرسنجی اخیر مؤسسه پیو در جولای ۲۰۱۹ که در بین هزار و ۵۰۰ شهروند امریکایی انجام پذیرفته، مؤید همین امر است و نشان میدهد در فضای سیاسی امریکا در شرایط کنونی درباره موضوعات مهم اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. بر اساس این نظرسنجی، دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در موضوعات عمده و حتی تهدیدات اصلی علیه امریکا مانند تغییرات آب و هوایی، مواضع در قبال ایران، گسترش قدرت روسیه و نفوذ چین درگیر اختلاف هستند. در موضوع روسیه ۶۵ درصد دموکراتها گسترش نفوذ روسیه را تهدیدی برای امریکا دانستهاند، در حالی که ۳۵درصد جمهوریخواهان این موضوع را تهدید قلمداد نمیکنند. اختلافات درباره ایران از این هم بیشتر است. طبق نظرسنجی پیو ۴۹درصد امریکاییها درگیری نظامی با ایران را رد کردهاند. این تعداد بین دموکراتها ۷۱درصد بوده و ۲۵ درصد جمهوریخواهان نیز از همین رویکرد حمایت میکنند. در مقابل نیز ۴۴درصد خواستار اتخاذ موضع قاطع از سوی ترامپ و دولت امریکا علیه ایران هستند. موضع اخیر یعنی اتخاذ مواضع قاطع در بین جمهوریخواهان ۶۸ درصد و در میان دموکراتها ۲۳ درصد طرفدار دارد. همچنین طبق این نظرسنجی افکار عمومی امریکا در سال ۲۰۱۹ نسبت به سال ۲۰۱۷ نگرانی بیشتری را از قدرت روزافزون چین احساس میکنند. با این وجود نکته نسبتاً مشترک بین دو حزب عمده که این نظرسنجی آن را نشان میدهد آن است که هر دو معتقدند دولت باید روی مسائل داخلی متمرکز باشد، به گونهای که ۶۶ درصد از طرفداران دموکرات و ۷۴درصد از هواداران جمهوریخواه بر همین نکته یعنی تمرکز ترامپ بر امور داخلی کشور تأکید داشتهاند. علاوه بر حوزههای رسمی، در حوزه غیررسمی نیز درگیری و چالش کاخ سفید به ویژه ترامپ با رسانهها و عرصه عمومی قدرت بسیار گسترده و شاید بیسابقه بوده است. ترامپ با بیشتر رسانههای پرنفوذ امریکا و جهان از جمله سی ان ان، بیبیسی، نیویورک تایمز و واشنگتن پست درگیر شده و آنها را به دشمنی با دولت امریکا متهم کرده است. تاکنون دهها گزارش افشاگرانه علیه مقامات دولت ترامپ در این رسانهها منتشر و منجر به استعفا و کنارهگیری آنها شده است. از جمله مهمترین موارد رویکرد ضدترامپ در جامعه امریکا در قالب هالیوود مشاهده شده است. هالیوود در این سالها با تمام توان از سیاستهای کاخ سفید انتقاد کرده و مراسمهای خود را به محلی برای تمسخر و تحقیر ترامپ و سیاستهای آن تبدیل کرده است. در این چارچوب، حتی هنرمندان امریکایی نیز به صورت دائمی پای ثابت اعتراضات خیابانی علیه سیاستهای دولت وی بودهاند.
نکته چهارم اینکه علاوه بر شکاف سیاسی، دولت امریکا در این دوره بر مبنای خاستگاه اجتماعی آن شکافهای اجتماعی متعددی را نیز پیشروی خود یافته که از جمله مهمترین آنها شکاف هویت است. شکاف هویتی به معنای احساس تفاوت و تعارض بین خود و دیگری است. جامعه امریکا که زمانی از آن به عنوان دیگ فراخ فرهنگ امریکایی یاد میشد و افرادی از مذاهب و اقوام مختلف را در خود جای داده بود، در دوره کنونی و تحت سیاستهای ترامپ دچار برهم خوردگی شده است. ویژگی اخص راستگرایان افراطی، باورهای نژادی است که به واسطه تأکید بر برتری ذاتی نژاد خود و پست شمردن نژادهای دیگر است. همین باورهای نژادی در فرادست خود بر محوریت و برتری ملت و ملیگرایی حکایت دارد که یکی از ویژگیهای اصلی دولت ترامپ است. اسطوره ملیگرایی مبتنی بر راستگرایی افراطی چنانچه از رویکرد ترامپ مشخص است، به واسطه تلاش برای ساخت ایده ملت متعلق به قومیت، نژاد، ادیان، فرهنگ و سیاست رادیکالیزه شده، در تصویری از همگونی شدید جمعی مشخص شده است. همین موضوع به شکاف نخبگی و عوام در امریکا نیز دامن زده است که به نظر میرسد در گزارههایی همچون اینکه انتخابات در این کشور، آرای واقعی مردم را نمایندگی نمیکند، تجلی یافته است. به نظر میرسد این دوقطبیها در فضای سیاسی کنونی امریکا بیش از پیش به نفع ترامپ است و روند استیضاح وی را ناکام میکند. در این حوزه به ویژه فضای دوقطبی سیاسی مؤثر است، چراکه با وجود در دسترس بودن شواهدی برای پیش بردن استیضاح، اما به واسطه رقابتی بودن فضا بین جمهوریخواهان با دموکراتها به ویژه در موضوعاتی که گفته شد، حمایتها در طیف راستگرا از ترامپ میتواند استمرار یابد.