عبدالواحد موسوی لاری، نایب رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در بخشی از یک مصاحبه، گفته: «چه اصولگرایان بخواهند و چه نخواهند، احمدینژاد بخشی از جریان اصولگرایی است. درست است که آنها تلاش میکنند بگویند که احمدینژاد دیگر با ما نیست، اما نیروهایشان مشترک است و با هم کار میکنند. حتی سایتها و خبرگزاریهایی هم که از آنها حمایت میکنند مشترک است و به طور کل با هم هستند و شاخهای جدا شده تلقی نمیشوند بلکه بخشی از جریان اصولگرایی هستند.»
برای پاسخ به سخنان موسوی لاری نیازی نیست راه دور برویم؛ چه آنکه او در همین مصاحبه سخن جالب توجهی دارد و در مورد نسبت اصلاح طلبان و دولت حسن روحانی میگوید: «همین الان هم اگر بنا باشد که جریان رادیکال اصولگرا سر کار بیاید، باز هم از دولتی مثل دولت آقای روحانی حمایت میکنیم، اما این دولت نماد اصلاحطلبی نیست، دولت اصلاح طلبی دولت ۷۶ تا ۸۴ است که کارنامه روشن و قابل دفاعی دارد.»
آیا میان روحانی و اصلاح طلبان نسبتهایی که لاری میان اصولگرایان و احمدینژاد برشمرد، برقرار نیست؟ آیا نیروهای اصلاح طلبان و دولت مشترک نیستند و با هم کار نمیکنند؟ آیا اصلاح طلبان و روحانی با هم نیستند؟ آیا سایتها و خبرگزاریهایشان که از آنها حمایت میکنند، یکی نیستند؟ این است که موسوی لاری در یک مصاحبه، خودش، خودش را نقض میکند. حال بماند که محمود احمدی نژاد، خودش بارها مرزبندیهای شفاف و تندی با اصولگرایان داشته است. از سویی جریان اصلاح طلبی خروجیهایی داشته که شفاف کردن نسبت آنها با اصلاحطلبان به نظر واجبتر میآید. فاطمه حقیقت جو، که با کشف حجاب و دفاع از ازدواج سفید در امریکا برای خود کمی شهرت خرید، آیا نماینده اصلاح طلب مجلس نبود؟ اکبر گنجی کجاست؟ باطبی نماد جنبش دانشجویی اصلاح طلبان کجاست؟ غیرآنکه در امریکا نشستهاند و برای هر سناتوری که بیشتر حامی حمله به ایران باشد و بیشتر از تحریم ایران دفاع کند، محکمتر کف میزنند؟! کاش خواص اصلاح طلب نگاهی به خروجیهای جریانشان بیندازند و دنبال تعیین نسبت سایر افراد و جریانها نباشند.