حقیقت تلخ این است که سرپرستهایی که برای فدراسیون والیبال تاکنون برگزیده شدهاند نه تنها باری از روی دوش این رشته برنداشتهاند که معضل روی معضل آوردهاند و این سؤال مطرح میشود که چگونه است وزارت ورزش حاضر به برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون والیبال نیست و با خیالی آسوده به تماشای از دست رفتن دستاوردهای بزرگ این رشته نشسته است.
بدون هیچ شکی نقش مدیریت قوی در رسیدن به هدف و کسب پیروزی و موفقیت نقشی انکارناپذیر است. هرچه مدیریت قویتر باشد و بهموقع امور مربوطه را انجام دهد و آنجا که باید باشد اعمال قدرت کند کسب پیروزی و رسیدن به هدف بیشتر محقق میشود.
اینها بدیهیاتی است که ورزش جهان در رشتههای مختلف آن را بهکار میبندد. بدیهیاتی که همه خوب میدانند، اما در ورزش ما گویا قرار نیست دیده شوند. یا اینقدر دیر دیده شوند که کار از کار بگذرد و دیگر مفید فایده قرار نگیرد. نمونه بارز این سوءمدیریت و عدم برنامهریزی درست را طی این ماههای اخیر و این روزها بهوضوح میتوان در فدراسیون والیبال دید؛ فدراسیونی که در زمره موفقترین فدراسیونهای ورزش ایران محسوب میشود، اما بنا به آنچه گفته شد با چالشی جدی بهنام عدم مدیریت روبهروست.
مدتهاست فدراسیون والیبال با سرپرست اداره میشود؛ سرپرستهایی که نه شناختی از این رشته دارند و نه توان مدیریتی کافی برای حل و فصل مشکلات و معضلات آن، که اگر این توانایی را هم داشته باشند باز چیزی عاید والیبال ایران نمیشود، چون سرپرست مدیر موقتی است که قرار بر رفتنش است و اگر هم کاری انجام دهد کاملاً موقتی است.
حقیقت تلخ این است که سرپرستهایی که برای فدراسیون والیبال تاکنون برگزیده شدهاند نه تنها باری از روی دوش این رشته برنداشتهاند که معضل روی معضل آوردهاند و این سؤال مطرح میشود که چگونه است وزارت ورزش حاضر به برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون والیبال نیست و با خیالی آسوده به تماشای از دست رفتن دستاوردهای بزرگ این رشته نشسته است.
عدم برنامهریزی برای تیم ملی، نداشتن هدف مشخص از شرکت در تورنمنتهای مختلف، سردرگم بودن تیمهای حاضر در لیگ برتر و درنهایت فقدان مدیریتی که از مسببان شکستها پاسخ بخواهد تنها چند مورد از مشکلاتی است که به سبب مشخص نبودن سیستم مدیریتی حاکم بر فدراسیون و نداشتن رئیس میتوان به آنها اشاره کرد.
والیبال ایران در آستانه حضور در مهمترین رقابت پیش رو یعنی مسابقات انتخابی المپیک نیازمند برخورداری از یک رئیس مقتدر و یک مدیر بابرنامه است؛ مدیری که تیم ملی و بازیکنان آن را از حضور در این همه مسابقه بیاهمیت و صرفاً پولکی نجات دهد و آنها را روی هدف اصلی که رسیدن به المپیک است متمرکز کند. تیم ملی را گفتیم، چون در حال حاضر اصلیترین مسئله والیبال صعود به المپیک است؛ صعودی که بدون برنامهریزی و با این تیم خسته از انبوه مسابقات بیاهمیت قبلی تحقق پیدا نمیکند.
جای شک نیست که اگر مدیریت درست و بابرنامهای در فدراسیون والیبال حضور داشت برای تمام تورنمنتها و مسابقات برنامهریزی میشد تا فقط یک تیم با یک ترکیب ثابت به تمام رویدادها سفر نکند و بدتر از آن مسابقات کماهمیت و صرفاً پولکی برای علاقهمندان به والیبال پراهمیت و مهم تعریف نشود. اسکلت اصلی تیم ملی والیبال مدتهاست که بابت چنین سوءمدیریتی در حال فرسوده شدن است و هیچکس هم نمیخواهد جلوی این سرمایهسوزی را بگیرد و بدیهی است تا زمانی که یک رئیس مقتدر و بابرنامه در رأس این فدراسیون قرار نگیرد، این فرصت و سرمایهسوزی ادامه خواهد داشت.
وزارت ورزش هر بهانهای که برای خود در به تعویق انداختن برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون والیبال داشته باشد، میخواهد گزینه مد نظر خود را در رأس فدراسیون قرار دهد یا هدف دیگری را دنبال میکند مهم نیست، مهم این است که وزارت باید به این افسارگسیختگی پایان و والیبال را از این همه تلاطم نجات دهد.
والیبال ایران راه دشواری را برای رسیدن به اوج و حضور در جمع برترینهای جهان پشت سر گذاشته است؛ موفقیتی که همه به نقش پررنگ رؤسای قبلی فدراسیون در آن اذعان دارند، اما امروز تمام این حاصل در خطر قرار دارد. نرسیدن والیبال به المپیک شروع سقوط آزاد والیبال ایران است. از یاد نبریم که چین، ژاپن، استرالیا و حتی کره جنوبی و بقیه آسیاییها با توجه به نتایج اخیر والیبال ایران دیگر آن ترس سالهای قبل را از ایران ندارند و میآیند تا انتقام تمام شکستهای قبلی را از ما بگیرند. والیبال ایران برای اینکه همچنان فراتر از آسیا گام بردارد و نامش لرزه بر اندام مدعیان قاره کهن و حتی بزرگان والیبال جهان بیندازد نیازمند یک رئیس دلسوز و یک مدیر موفق و والیبال شناس است؛ پس بهتر است آقایان وزارتنشین تا دیر نشده فکری به حال یکی از پرامیدترین رشتههای ورزشی کشور برای حضور قدرتمند در بزرگترین آوردگاه ورزش جهان یعنی المپیک کنند.