سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ساعت۸ صبح روز چهارشنبه هشتم آبانماه اعضای باند حرفهای آدمربایی با تلاش مأموران پلیسآگاهی پایتخت شناسایی و دستگیر شدند. اعضای این باند مرتکب چهار مورد آدمربایی و اخاذی از خانواده آنها شدهبودند، آخرین بار مرتکب ربودن مدیرگلدیران برای اخاذی ۱۵ میلیون دلار و ۱۰ میلیارد تومان شدهبودند که با همکاری خانواده فرد ربوده شده و تلاش یک هفتهای پلیسآگاهی تهران شناسایی و فرد ربوده شده نیز صحیح و سالم تحویل خانواده شد. اعضای این باند در پرونده خود سابقه جعل، کلاهبرداری، سرقت و مواد مخدر نیز داشتند.
سردسته این باند مردی ۶۰ ساله به نام پرویز بود. او بعد از شناسایی افراد سرمایهدار به عنوان طعمه آدمربایی، برای اجرای نقشه، خودش را فردی خیر معرفی میکرد. سپس با سوءاستفاده از افرادی که مشکلات مالی داشتند تشکیل باند داده و سپس نقشه خود را اجرا میکرد. متهم بعد از دستگیری اعضای باند، با نام جعلی، باند دیگری تشکیل میداد و به این ترتیب مرتکب چند مورد آدمربایی از جمله یکی از برجسازان معروف تهران شده بود.
پرویز، ظاهری آشفته داشت و در جواب خبرنگاران سکوت میکرد یا جواب غلط میداد. او میگفت سردسته باند فرد دیگری است که در زندان است و به پلیسآگاهی نیامده! جوابهای سربالای او باعث اعتراض یکی از خبرنگاران شد، اما او با گستاخی جواب داد «اگر بیشتر حرف بزنی کتک میخوری!»
دیگر عضو باند سپهر نام دارد و ۲۸ساله است. میگوید راننده تپ سی بوده و علت حضورش در پلیس آگاهی به عنوان متهم به روزی برمیگردد که پرویز را به عنوان مسافر سوار کرده بود. باب گفتگو را با او شروع کردیم و او به سؤالات ما پاسخ داد.
چطور با پرویز آشنا شدی؟
آن روزسوار ماشین بودم که در میدان آزادی پرویز را به عنوان مسافر سوار کردم. او خودش را آدمخیر معرفی کرد به همین دلیل با او درد دل کردم.
بعد...
از مشکلاتی که داشتم گفتم. مستأجر بودم و صاحبخانه جوابم کردهبود. پول پیش خانه نداشتم. وقتی پرویز متوجه مشکلات مالیام شد گفت میتواند مرا کمک کند. او گفت برایم ۵۰ میلیون تومان وام میگیرد و ۵ میلیون تومان نیز قرض میدهد. قبول کردم، اما او در ازای ۵میلیون، ۲۰ میلیون تومان سفته گرفت. بعد از آن بود که یکی دیگر از دوستانم را به او معرفی کردم. پرویز به او هم ۵ میلیون تومان به ازای ۲۰میلیون سفته قرض داد.
چه شد که نقشه آدمربایی مطرح شد؟
بعد از اینکه سفتهها را به پرویز دادیم او در مورد آدمربایی با جعل عنوان صحبت کرد. قبول نمیکردیم، اما او ما را تهدید کرد که سفتهها را اجرا میگذارد بعد خانوادههایمان را نیز تهدید به اذیت و آزار کرد. این شد که همراهش شدیم.
از روز حادثه بگو.
آن روز پرویز همه تجهیزات نظامی از جمله، بیسیم، شوکر و به همراه یک ماشین پرشیا در اختیارمان گذاشت. سوژه را که مدیرعامل گلدیران و در خودروی لگسوز سوار بود در محله فرمانیه شناسایی کردیم تا اینکه در اتوبان صدر سد راهش شدیم. سپس او را سوار خودروی پرشیا کردیم و بعد از آن به طرف جنوب تهران رفتیم. بین راه سوار یک ون سبزرنگ شدیم و به طرف باغی حوالی احمدآباد مستوفی رفتیم.
پرویز کجا بود؟
او بین راه به ما ملحق شد.
آیا شاکی را در باغ شکنجه دادید؟
باور کنید با او خوشرفتاری کردیم.
از او ۱۰میلیارد تومان درخواست کرده بودید. چرا؟
دلمان برای شاکی سوخت به همین دلیل تصمیم گرفتیم او را فراری بدهیم. او هم قبول کرد و قرار شد به ما این مبلغ را بدهد. بعد با شماره شریکش تماس گرفتیم و با او در محلی قرار گذاشتیم تا پولها را بگیریم، اما وقتی سر قرار رفتم خیلی منتظر شدم به همین دلیل ترسیدم و به باغ برگشتم. باور کنید دستمان به هیچ پولی نرسید.