کد خبر: 977660
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۸
«چشم و گوش بسته» یک فیلمفارسی کامل است که فقط کاباره از آن حذف شده!
زمانی که فیلمساز از ارزش‌های هنری‌اش عبور می‌کند و به سمت خزعبل‌سازی حرکت می‌کند چرا باید منتقد وقت بگذارد تا درباره اثر او بنویسد؟ اما نگارنده معتقد است ننوشتن برای چنین آثاری می‌تواند موجب گستردگی بیشتر ابتذالِ در سینمای کمدی شود...
افشین علیار
سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: بار‌ها گفته شده سینمای کمدی در ایران تبدیل به تکرار شده، از سوی دیگر نقد‌های منتقدان هم در مواجهه با این آثار تکرار مکررات است. اساساً منتقد وظیفه‌ای ندارد که درباره فیلم‌های شبه‌کمدی مبتذل نقد بنویسد چراکه قطعاً نوشتن برای این آثار به ادبیات نقد آسیب می‌رساند چراکه هر اثر هنری قابلیتِ نقد ندارد. زمانی که فیلمساز از ارزش‌های هنری‌اش عبور می‌کند و به سمت خزعبل‌سازی حرکت می‌کند چرا باید منتقد وقت بگذارد تا درباره اثر او بنویسد؟ اما نگارنده معتقد است ننوشتن برای چنین آثاری می‌تواند موجب گستردگی بیشتر ابتذالِ در سینمای کمدی شود، اما منتقد می‌تواند از طریق نوشتنِ نقد پیامش را به فیلمساز و مخاطب گوشزد کند. این یادداشت قصد دارد بگوید چه اتفاقی افتاده که فرزاد موتمن سازنده شب‌های روشن و خداحافظی طولانی فیلم «چشم و گوش بسته» را ساخته است؟ اگر هدف تجربه‌گرایی و محک زدن باشد که موتمن یک بار پوپک و مش ماشاءالله را ساخت که نه مخاطب با او ارتباط برقرار کرد و نه خودِ او توانست در تغییرِ ژانر موفق باشد. اساساً نمی‌شود باور کرد فیلمسازی مثل موتمن که مسلط به محتوا و فرم است چرا باید دانستگی‌اش را خرج فیلمی‌کند که فاقد ارزشِ سینمایی است؟ چشم و گوش بسته با اینکه می‌خواهد یک اثر کمدی فانتزی باشد، اما گرایشاتِ ابتذال‌گونه‌اش کاملاً مشهود است. فیلمسازِ متفکر ما نتوانسته یک اثر کمدی خلق کند به همین دلیل سروشکلِ این فیلم به طنز‌های منسوخ شده تلویزیونی شباهت پیدا کرده و حتی در دهه ۸۰ هم فیلم‌های شانه تخم‌مرغی به این اندازه سطحی نبودند. قرار دادن دو تیپ در موقعیت‌های مختلف که یکی نمی‌شنود و دیگری نابیناست به هیچ‌وجه کمدی نیست یا بهتر است بگوییم فیلمساز نتوانسته از این موقعیت‌ها کمدی خلق کند. همان‌طور که اشاره شد این موقعیت‌ها بیشتر طنز خفیف نامیده می‌شوند که در خوشبینانه‌ترین حالت شاید دو، سه تا بچه این موقعیت‌ها را ببینند و بخندند. فیلمساز سطحی‌ترین رویکرد را در مواجهه با این دو تیپ تدارک دیده است.

این شکل از داستان‌گویی که دو کاراکترِ مستقل در مسیر قصه تبدیل به پارتنر شده و وارد یک جریان یا موقعیت ناخواسته یا بی‌ربط شده و برای ادعای بی‌گناهی‌شان با تبهکاران روبه‌رو می‌شوند کاملاً یک قصه تکراری است، اما موتمن در این راستا سعی نکرده که مسیر قصه‌گویی‌اش را از کلیشه نجات دهد چراکه موقعیت‌های پیش آمده به شدت منسوخ شده است. از طرفی موتمن برای ایجاد قصه تنها به دو پارتنرش اکتفا کرده که آن‌ها هم به دلیل ضعف در شخصیت‌پردازی نتوانستند جذابیتی برای مخاطب داشته باشند. گیر افتادن آن‌ها در یک موقعیت اشتباهی و دیالوگ گفتن‌های بی‌اساس نمی‌تواند به فیلم کمکی کند، بیشتر این دیالوگ‌ها سخیف و مبتذلند و کاربردی برای فیلم ندارند. انگار این دیالوگ‌ها به شکل بداهه گفته شده، فیلمسازی مثل موتمن که سعی دارد در آثارش به فیلمنامه استاندارد و دیالوگ اهمیت بدهد در این فیلم دیالوگ‌هایی رد و بدل می‌کند که انگار آن‌ها را از کف خیابان جمع کرده و در دهان بازیگرانش گذاشته است و اصلاً برایش مهم نبوده که شاید یک بچه کم سن و سال مخاطب فیلمش باشد. چند سکانس و دیالوگ در فیلم وجود دارد که به سخیف‌تر شدن اثر می‌افزایند. نگاه دنباله‌دار بهروز به پوتین‌های سرباز که تداعی‌کننده افکار شهوانی او نسبت به پا‌های نونا کاراکتر زن فیلم است در همین سکانس یک موسیقی انقلابی هم پخش می‌شود، بالا رفتن بهروز از نردبان و باز دیالوگ‌های جنسی که با سعید رد و بدل می‌شود، زمانی که نونا می‌خواهد درون آن کیف را به سعید و بهروز نشان بدهد دیالوگ‌هایی می‌گوید که شرم‌آور است، راستی درون آن کیف چه چیز باارزشی بود؟ کارکرد پلیس در فیلم چیست؟ چرا آن دو پلیس تا این حد عقب‌افتاده هستند؟ سکانس مسافرخانه اگر نبود چه می‌شد؟ مانی حقیقی در فیلم چه نقشی دارد؟ او کیست؟ اصلاً چرا باید این فیلم با این همه ضعف و حفره و علامت سؤال ساخت می‌شد؟

در فیلم جذابیت‌های جنسی زنان و شهوت مردان و دیالوگ‌های ناشایست اولویت دارد؛ یک فیلمفارسی کامل که فقط کاباره از آن حذف شده. اگر کسی از ما بپرسد «چشم و گوش بسته» درباره چه موضوعی است واقعاً نمی‌توانیم چیزی بگوییم، چون این فیلم همانند فیلم‌های شبه‌کمدی دیگر یک هدف دارد و آن هم گول زدن مخاطب است. مواد ساخت این گونه فیلم‌ها بسیار ساده است. دو بازیگر چهره که پارتنر هستند، استفاده از دیالوگ یا موقعیت‌های جنسی همراه با یک کاراکتر زن که به علت پوشش خاص همه را رو به شهوت می‌آورد؛ حالا یک قصه کمرنگ و بی‌منطق هم در فیلم وجود دارد که اگر هم نباشد مهم نیست، مهم استقبال مردم از فیلم است که با انتظار بیش از حد به سالن سینما آمدند، اما صدای خنده‌ای شنیده نمی‌شود. اگر هم کسی بخندد به دلیل استفاده از دیالوگ‌های جنسی است، این خنده باید از متن و ژانر فیلم به مخاطب منتقل شود که چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد چرا‌که بهره‌گیری از مصالح ژانری آن‌قدر ناچیز و تقلبی است که تنها دیالوگ می‌تواند خنده‌های مقطعی و کوتاه به‌وجود بیاورد. جالب است که فیلمساز پایان فیلمش را نقطه نمی‌گذارد تا اگر فیلمش به فروش خوبی دست پیدا کرد قسمت دوم آن را هم بسازد. هیچ نکته مثبتی در این اثر یافت نمی‌شود چراکه این فیلم‌ها با رویکرد بازاری ساخته می‌شوند و در چنین آثاری هنر هیچ جایگاهی ندارد.

هزینه تولید فیلم‌های سینمایی روز به روز در حال افزایش است، اینکه فیلمسازی مثل موتمن چگونه می‌تواند به‌جای ساخت یک فیلم سرپا که تخصص خاصی در آن دارد چشم و گوش بسته بسازد واقعاً تأسف‌برانگیز است و تأسف برای سینمای ایران که فیلمساز‌های مهمش به خزعبل‌سازی رو آورده‌اند و سلیقه مخاطب را هم روز به روز کاهش می‌دهند. جالب است که نیما حسنی‌نسب منتقد سینما که همیشه در مطبوعات و تلویزیون از سینمای کمدی مبتذل بدگویی می‌کند و به دنبال مقصر است مجری طرح چشم و گوش بسته است، اینکه چرا او به موتمن هشدار مبتذل‌سازی نداده نیز در نوع خود جالب است. ظاهراً وقتی پای منفعت‌طلبی در کار باشد ابتذال توجیه دارد!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار