طرف خیلی صاحباراده نبود؛ قبل از ماه مبارک از سر جوگیری به خود قول ترک دائم سیگار داده بود لیکن همین که اذان مغرب اولین روز شهرالله را دادند، روزهاش را با یک پک عمیق باز کرد و راستش تا سحری شده بود عین دودکش!
بهانه میکنم این چند نخ را که الحق سرنخ خوبی است برای تشریح رفتار و گفتار بیبیسی در این ایام بلکه در این سالیان! رسانهای که کل سال ادای آدمباکلاسها را درمیآورد و مجریانش تیچانپیچان میکنند و سخن بر مدار پرنسیب و پرستیژ میگویند و حتی از زاویه حرفهای و نه محتوایی از راقم این سطور تعریف میکنند، اما سر بزنگاه مجدداً و مشدداً باطن مریض خود را میریزند روی دایره! صدالبته بیآنکه ره به جایی ببرند! بله!
روزهای اخیر بیبیسی توانست چاقوی اراذل و اوباش حملهور به مردم و بیتالمال را تیز کند، اما در نارسایی این رسانه قدکمان و ناتوان همین بس که هرگز نتوانست در هیچکجا جماعتی ۵۰۰ نفره را در شکل معترض با آداب و ادب متشکل کند! به سبب کارمان خوب مشاهده کردیم این شبکه را این روزها! خجالت هم نمیکشند! باز تقی به توقی خورد و شیشه چند بانک شکست و چند قطره خون گرم به زمین سرد نشست؛ اینان توهم برشان داشت که این همان ایران عصر رضاخان است و یک فشار بیاورند، کار تمام!
مشهدم هنوز! و منور به انوار آفتاب همیشه تابان و بیغروب رضاجان! مشهدالرضای دیالمهها، صیادها، کاوهها، بابانظرها، برونسیها، چراغچیها و شوشتریها! آری! ایران این زمان، ایران عصر ستارهایی است که هرگز نمیمیرند! شکایتی اگر از دولت داشته باشیم یا حتی گلهای از اجزای حکومت، این چه دخلی دارد به رسانه بدترکیب روباه پیر؟! عجیب است! ۴۰ سال را هم رد کرد سیلیخوریهای مدام بیبیسی از ملت ایران لیکن جماعت هنوز نه رام شدهاند، نه آرام و نه بلکه آدم! برنامه فوقالعاده میگذارند برای پوشش لیالی ناآرام وکیلآباد که مثلاً هوادار مردم ایران هستند، ولی در اوج بلاهت، قصه قهرمان این ملت را دروغ میخوانند!
این ملت عظیم حتی به شهادت شهید محسن حججی هم رسید و لندننشینان هنوز درگیر محل دقیق استقرار نارنجک «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله»! خوب بازی میدهد ملت ایران، تشکیلات لات بیبیسی را! ابتدا بهواسطه اعتراضهایی که گاه منظم و منضبط هم جلو نمیرود به یک چیزهایی امیدوارش میکند، اما بعد دوباره میکوباند بر فرق مار که بفرما در لانهات تا آمار بعدی! هیهات! این ملت از ملکه نیش نخواهد خورد! دعوای ما به هیچ عجوزهای ربط ندارد! مشهدم، اما سوار بر بال قلم ما شو تا با هم برویم تهران ۱۵ سال پیش!
ایامی که هنوز شوق رفتن به استادیوم از سرم نیفتاده بود! القصه! یکی از بازیهای آسیایی استقلال مصادف شد عدل با شب تاسوعا! بیبیسی، اما باز متوهم تحلیل پشت تحلیل که «امشب دیگر وقت سنتشکنی است! عزا عجالتاً ممنوع! بزنیم و خوش باشیم که اصلاً ما را چه کار به عباس؟!» جو را جوری سنگین کرده بودند که حتی من هم از ترس حرمتشکنی به آزادی نرفتم!
این را بگذار یواشکی بنویسم که بیبیسی پیشکش؛ این ملت را حتی ما هم نشناختهایم! نیمساعت زودتر از آغاز بازی، پخشزنده شروع شد!ای جانم! یعنی ببین چقدر این مردم عزیز، عاشق عباس باوفا هستند که نصف آن دیگ جوشان داشتند شعار «ای اهل حرم» میدادند و نصف دیگر «سقای حسین» میخواندند! بگو یک هیئت صدهزارنفری! برویم تبریز! آذربایجان قهرمان! ناظر بر ندانمکاری چهار تا جوانک بازیگوش، خودش را کشت بیبیسی تا بر طبل تفرق بکوبد و قومیتها را تحریک به جدایی کند، ولی در آخرین بازی تراکتور خود تبریزیها همان شعاری را خواندند که تلویزیون بارها با تصاویر شهدایی، چون باکری، یاغچیان، شفیعزاده و تجلایی پخش کرده! شعار عشق آذریها به ایران!
از تبریز برویم زنجان که همه دیدیم چه کردند مردم پایتخت شور و شعور حسینی در روزهای پیش با نوحهسرایی حاجمهدی رسولی! توان تهیه جمعیت یعنی این! کاری که بیبیسی با آن همه خدم و حشم نتوانست ولو در حد ۵۰۰ نفر معترض متشخص درست کند، هزاران نفریاش را به لطف الهی در زنجان یک مداح فرزندشهید تدارک دید!
برگردیم همین مشهد! پریشب جلوی بابالجواد در کوچه تاریخی بازارچهسرشور رفتم بقالی پیرمردی که عکس حضرتآقا و پدرشان را زده در دیوار دکانش! دیگر مشتری قدیمی این مغازه حساب میشوم! گاهی که حالش خوب باشد، برایم از جوانیاش خاطرهها میگوید و سلام و علیک گرمی که با پدر رهبر انقلاب داشته! پریشب، ولی جور خاصی کیفش کوک بود و دماغش چاق! میدانست اهل قلمم! لذا خواست این را علیه بیبیسی بنویسم که فهمیده بود خیلی روی تحریم آقامجتبی توسط ترامپ مانور داده!
میخندید و میگفت: «خطاب به بیبیسی بنویس که ترامپ بهتر است مرا تحریم کند که حتی با پدر این سید (اشاره داشت به تلویزیون کوچکش که داشت حضرتآقا را نشان میداد) هم مراوده داشتهام! آنقدری جلوی همین بابالجواد، شهید تشییع کردهایم که دیگر خاکمان را به این انگلیسیها ندهیم!» بعد هم راضی باشید! یک طعنه نثار ملکه کرد که حتم کردم پیر سرد و گرمچشیدهای است! و البته این را هم راضی باشید! شاکی بود پیرمرد از وضع اقتصاد! و حتی چیزی که علیه دولت گفت را هم نمیشود نوشت! فقط میتوان نوشت؛ تو یکی لطفاً خفه بیبیسی بیشخصیت!