سرویس تاریخ جوان آنلاین: این مقال حدود دو دهه قبل به قلم نگارنده آمد، لیک موضوع مورد بحث و نکات مندرج در آن، با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی موجود، همچنان به مناسبت و مفید به نظر میرسد. این تحقیق را در سالروز درگذشت استاد بزرگوارم زندهیاد آیتالله علامه محمدتقی جعفری، به روح متعالیاش تقدیم میدارم. امید آنکه علاقهمندان به اینگونه مباحث را مفید و مقبول افتد.
در برهه کنونی بحث در تمامی ابعاد مقوله «آزادی» به گونهای جدی مطرح و به مثابه نقطه چالش عناصر و جریانات گوناگون فکری- سیاسی خودنمایی میکند. در این میان سخن از آزادی بیان در بین سایر ابعاد و انواع آزادی، از مکانتی خاصی برخوردار شده است. ابراز دیدگاههای متفاوت با نیات و انگیزههای متناقض و نیز عدم انجام بررسی صحیح درباره چند و، چون آن، موجب ایجاد نوعی تردید عمومی شده و در این میان، بستر مساعدی برای استفاده سوء از این نوع آزادی فراهم آمده است. بدون تردید تلاش در جهت تعدیل و در نهایت خاتمه وضعیت موجود، رسالتی خطیر است که بیش از هر چیز مجاهده و تکاپوی علمی عالمان متعهد را میطلبد. چه اینکه در چنین فضای ناسالمی، نه مجال پاسخ به سؤالاتی که برخی صادقانه در باب مقوله آزادی بیان در ذهن دارند، پدید میآید و نه مانعی در برابر جریان فزاینده سوءاستفاده از این آزادی- که بیش از آنکه به تأمل عقلانی در این باره تکیه کند، مبتنی بر تحریک عاطفی مخاطبان خویش است- پدید خواهد آمد. در این نوشتار برآنیم تا با مروری شتابناک بر ایدههای مرحوم آیتالله علامه محمدتقی جعفری (قدس سره) در مورد ضوابط عقلانی آزادی بیان، گامی در راستای شفافیت حدود یک مقوله برداریم و به بررسی عواملی بنشینیم که وفاداری عملی بدان، میتواند این نوع آزادی را به مثابه راهکار نیل به حقیقت درآورد، همانگونه که عدم مراعات آن جز به نامکشوف و در پرده ماندن واقعیت و سردرگمی جویندگان آن و نیز گرمی بازار اغواگران و سوءاستفادهطلبان نخواهد انجامید!
در مقصد آزادی بیان
بدیهی است شناخت و تشخیص این ضوابط، در گرو شناخت مقصد آزادی بیان است. به عبارت روشنتر در آغاز باید مشخص شود که به رسمیت شناختن آزادی بیان، با هدف تأمین کدام مصلحت است و چه سودی به همراه دارد؟ پاسخ این پرسش، بر همگان آشکار است. آزادی گفتار با هدف ارتقای آگاهی و دانش فردی و اجتماعی به رسمیت شناخته و در راستای نیل به پیشرفت و حیات معقول به کار گرفته میشود، اما نباید از نظر دور داشت که این آزادی به همان میزان که میتواند در خدمت تعالی جامعه درآید، ممکن است به مثابه ابزار اغوا و ایجاد تردید عمومی در اجتماع نیز مورد استفاده قرار گیرد؛ بنابراین تجویز آزادی مطلق بیان، فاقد خاستگاه عقلانی است و مطلقگوییهایی که از سوی برخی عناصر به ظاهر متفکر در این باب صورت پذیرفته است، بیش از آنکه بر مبنای علمی مبتنی باشد، معلول تعلقات عاطفی آنان است! بر این اساس علامه جعفری ضمن طرد آزادی مطلق بیان و تجویز آزادی معقول، در نقد کلمه قصاری که از ولتر در تأیید آزادی مطلق نقل شده است، اذعان میدارد: «شاید بتوان گفت چشمگیرترین جملهای که درباره این آزادی گفته شده، همان جمله معروف نقل شده از ولتر است. او گفته است: من با این سخنی که تو میگویی مخالفم، ولی حاضرم به خاطر اینکه تو این سخن را آزادانه بیان میکنی زندگی خود را از دست بدهم...! من نمیدانم ارزش جان ولتر برای او چقدر بوده است و باز نمیدانم اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پایمال شدن حقوق انسانها باشد- که حق آزادی هم یکی از آنان است- آیا باز ولتر حاضر بود جان خود را از دست بدهد تا آن کوه آتشفشان مواد گداخته خود را بر مزرعه روانها و مغزهای بشر سرازیر و آنها را تباه کند؟ این است معنای آن ضربالمثل بسیار ساده که میگوید او از شدت حرصش به حلیم خود را در دیگ جوشان انداخت». (۱)
استاد فقید در بخش دیگری از گفتار خویش، در تخطئه آزادی مطلق بیان تصریح میکند: «آیا میتوان از آزادی مطلق بیان، بدون هیچ قید و شرطی دفاع کرد و آن را برای هر کس و در هر محیط و شرایطی تجویز کرد؟ آری میتوان! ولی یک شرط دارد که صاحبان این نظریه نخست قهوهخانهها، سینماها، میکدهها، قمارخانهها و همه اماکن عمومی و خصوصی از کودکستانها، دبستانها، دبیرستانها، خیابانها، وسایل نقلیه و هر یک از خانههای شخصی مردم را، دانشکدهها و آکادمیهایی تلقی کنند که در حدود پنج میلیارد عضو به نام بشر را در خود جای داده است! سپس هر چه به ذهنشان خطور میکند بگویند! واقعاً جای شگفتی است که اینگونه مطلقگوییها را از کسانی میشنویم که به تفکر و فراوانی معلومات مشهور شدهاند و با کمال بیاعتنایی به کاربرد مغزها و توانایی روانی مردم میگویند هر چه به ذهنتان میآید و هر چه دلتان میخواهد بدون هیچگونه قید و شرط قانونی بیان کنید!» (۲)
بنابراین از آن رو که هدف از آزادی بیان تعالی است، هر شکل از آزادی بیان که مانع ایجاد آگاهی به مفهوم اصیل آن شود، یا به تعبیر مرحوم علامه به ضرر مادی یا معنوی انسان مورد بهرهبرداری قرار گیرد (۳) مردود و غیرمجاز است.
در رهزنی آزادی بیان
حال به بخش اصلی گفتار خویش، یعنی شرایطی میپردازیم که فقدان آنها میتواند آزادی بیان را از نیل به هدف و منافع خود تهی کند یا به عبارت روشنتر، ما درصدد اشاره به صلاحیتهای ویژهای هستیم که لازمه استفاده از این نوع آزادی است:
* ۱ ـ تخصص: مفهوم این شرط، احراز نصابی لازم از صلاحیت علمی بهگونهای است که گوینده را در شناخت صحیح از غیر صحیح توانا کرده باشد. این شرط پررنگترین مرزی است که میان عناصر صالح و غیرصالح در استفاده از آزادی بیان وجود دارد. اظهارنظر عناصر فاقد صلاحیت علمی، نه تنها آهنگ حرکت به سوی واقعیت را شتابی نمیبخشد که این روند را کند میکند و موجب آلایش ساحت علم و تحقیق به آفاتی، چون التقاط میشود و در نهایت به غبارآلود شدن آن منتهی میشود. این قاعده در باب اظهار رأی در تمامی شاخههای علوم از جمله علوم و معارف اسلامی صادق است، اما عمدتاً به علل و انگیزههای نفسانی فراوان مورد بیتوجهی قرار گرفته است و میگیرد. علامه جعفری اهمیت رعایت این ضابطه را روشنتر از آن میداند که نیاز به تذکر داشته باشد و در مواردی غفلت یا تغافل نسبت به آن را جرم میشمارد: «دلیل لزوم شرط تخصص روشنتر از آن است که نیازی به تذکر داشته باشد، زیرا بدیهی است که شخص غیرمتخصص از علم و معرفت، نسبت به اندیشه نوظهور بیگانه است و اظهار نظر چنین شخصی، چه بسا که جرم محسوب شود!» (۴)
* ۲ ـ تعهد: تحقق این شرط ضامن آن است که گوینده در استفاده از آزادی بیان، جز حقیقتجویی و شفافیت واقعیات و توجه دادن بدان انگیزهای نداشته باشد. فقدان این اصل اخلاقی و تربیتی در وجود عناصر به ظاهر محقق، از آنان زنگیان مستی خواهد ساخت که تیغ به کف داشته و از توان پرده افکندن بر حقایق و توجیه و آراستهسازی افکار باطل برخوردار باشند. علامه جعفری که از این شرط به عدالت تعبیر میکند، آن را به مثابه یکی از شاخصترین عوامل مانع ورود انگیزههای نفسانی به ساحت بررسی و کاوش علمی برای تمامی محققان تجویز و تصریح میکند: «اما دلیل لزوم شرط عدالت- که منشأ آن احساس تعهد جدی است- این است که اگر عدالت نباشد، اولاً: در هر اندیشه نوظهوری اظهار نظر میکند، اگرچه شایسته آن نباشد... ثانیاً: اگر محقق غیرعادل آن اندیشه نوظهور را با اینکه صحیح بوده محکوم کند، به خود صاحب اندیشه و جامعه خیانت کرده و، چون شخصیت محکومکننده به عنوان مقام با صلاحیت تلقی شده، آن خیانت در امانت تجلی خواهد کرد و اگر اندیشه نوظهوری را که باطل بوده است تصدیق کند باز با قیافه امانت به جامعه خیانت کرده است». (۵)
آنچه به عنوان مصادیق عدم تعهد در استفاده از آزادی بیان میتواند مورد اشاره قرار گیرد، فراوان است که در این بخش از نوشتار، اشاره روشن به بارزترین آنها که مورد اشاره و نقد علامه جعفری نیز قرار گرفته است (با توجه به اینکه این موارد، هم اینک نیز در کانون مباحث فکری- اعتقادی جامعه ما قرار دارد) مناسب به نظر میرسد:
۱-۲- دخالت عناصر فاقد تخصص در مباحث تخصصی: اظهار رأی و نظر در باب مقولات تخصصی در عین عدم صلاحیت علمی، از مصادیق برجسته عدم تعهد در بهرهگیری از آزادی بیان است. این دخالت غیرمسئولانه، معمولاً به انگیزههای گوناگونی، چون شیفتگی و شیدایی نسبت به شهرت یا منحرف کردن جریان استفاده معقول از این آزادی به نیت جلوگیری از به مخاطره افتادن منافع فردی یا گروهی و غبارآلود کردن عرصه چالشهای فکری صورت میپذیرد. در برهه کنونی جامعه ما، این آفت به نحو بارزی گریبانگیر ساحت فحص و بررسی مقولات فکری- دینی است و ظهور چهرههایی که در پارهای اوقات بیخبری و بیگانگی آنان از بدیهیترین گزارههای اعتقادی دین به شکل روشنی رخ مینماید، اما در عین حال هماره با ولع خاصی درصددند تا با ظاهر یک عالم دینی برای جامعه توقیع صادر کنند، از پدیدههای درخور توجه به شمار میرود! علامه جعفری در مقام برشمردن مواردی چند از مصادیق عدم تعهد در استفاده از آزادی گفتار، نخست دخالت عناصر غیرمتخصص و طبعاً غیرمسئول را در مقولات علمی مورد اشاره قرار میدهد (۶) که نمایانگر اهمیت توجه به این مهم در نزد اوست. بر این مبنا میتوان به شکل تلقی آن استاد فقید از مقوله «پلورالیسم دینی» نیز دست یافت. علامه جعفری پلورالیسم دینی را در محدوده عالمان دین و تنها در حوزه مبهمات و ظنیات میپذیرد و در صورت عدم لحاظ اصول مسلم و قطعی در دین که دستخوش قرائات گوناگون قرار نمیگیرند، آن را بیمعنا میشمارد. وی ضمن تأکید بر این اصل اساسی که «برداشتهای مختلف باید در جایی وارد میدان شوند که انسانهای متخصص نظر بدهند» (۷) تأکید میورزد: «پلورالیسم دینی تنها بدین معنی میتواند مقبول باشد که ابتدا فرد یا گروههای انسانی اصولی را به مثابه حقایق ثابت و اصولی موضوعه یک دین بنگرند و آن پیشفرضها مسلم باشد، سپس بپردازند به اینکه تحقق فلان اصل از کدام راه میسرتر است و نتیجهگیری نسبت بدان چگونه باید باشد یا آموزش آن چگونه باید باشد. اینها اموری است که میتواند مشمول کثرتگرایی یا تنوعگرایی باشد، ولی چنانچه اساس اصول موضوعه مورد بحث و تردید باشد، دیگر کثرتگرایی معنای محصلی نخواهد داشت و اصولاً رقابتی صورت نمیگیرد، بلکه یکی به نفی دیگری پرداخته است. به عبارت دیگر باید ما به الاشتراکها و ما به الامتیازهایی داشته باشیم که مشترکات مفروض تلقی و در دسته دوم رقابت شود. اگر مسلمات و مشترکاتی نباشد، چه تحقیقی صورت خواهد پذیرفت؟» (۸)
۲-۲- اضلال: به مفهوم به گمراهی افکندن دیگران، از مصادیق روشن نقض تعهد در استفاده از آزادی بیان است. در این شیوه، گوینده به علت واهمه از ارائه ایدههای خویش در محفل عالمان و بیم ابطال آن، جمع ناآگاهانی را برمیگزیند که از حد نصاب علم و آگاهی لازم برای دفاع از عقاید خویش و نیز نقد افادات! گوینده بیبهرهاند و جز دو راه در پیش پای خویش نمیبینند: یا ناآگاهانه به پذیرش آنچه بر آنان عرضه شده است، تن دردهند و یا اینکه تشویش و تزلزل فکری و روحی را برمیگزینند و خود را در میان افکاری که به صحت هیچیک از آنها اطمینان ندارند، مذبذب نگاه دارند! در پارهای اوقات، این روش به مثابه عاملی برای تحریک عواطف و احساسات ناآگاهان در راستای تأمین منافع عناصر و جریانات گوناگون به کار گرفته میشود. علامه جعفری در یکی از آخرین گفتارهای خویش، دستیازی به این شیوه و توجیه آن را بهشدت مورد نکوهش قرار داده و بر این باور است: «اینکه هر کس هر چه خواست بگوید، آزادی بیان نیست. باید پرسید چه چیز را بگوید؟ و به چه کسی بگوید؟ برای کسی که خبره نیست و سوادش را ندارد، آیا آزادی بیان برای او جز ایجاد تشویش روانی و افزودن دودلی به دردهایش نتیجهای دارد؟ این افراطکاریها از آزادیپرستانی مانند جان استوارت میل ناشی شده است. آیا همه مردم مغربزمین هگل یا کانت و همه مشرق زمینیها ملاصدرا هستند که میتوانند یک حقیقت را از میان هزاران باطل تشخیص دهند؟ اگر به فکر جامعه هستیم و دلمان برای انسانیت میسوزد، این راهش نیست. برای انسان ابتدایی و حتی متوسط، همه صاحبنظرند! مخصوصاً اگر از قدرت استخدام الفاظ و تحریک احساسات برخوردار باشند». (۹)
علامه فقید با تعبیری رسا و بدیع، دست یازیدن به اضلال را از بارزترین مصادیق قتل ارواح انسانها میداند و آن را به مراتب فجیعتر از قتل فیزیکی آنها تلقی میکند و اظهار میدارد: «برخی از آیات و روایات ما اشاراتی دارند به اینکه اگر شما کسی را گمراه کنید، قاتل روح او هستید! اگر کاری کردید که بیچارهای هدایت نشود، او را نابود ساختهاید. دقت در آن دسته از احکام فقهی که به وجود آوردن عوامل گمراهی (مانند کتب ضاله) و نگهداری و معاملات آن را مگر برای حسن استفاده شدیداً ممنوع میسازد، مؤید این است که باید آزادی در طرح عقاید غیراسلامی مستند به اغراض معقول باشد. در آیه شریفه من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس، مفسران بر طبق دلایل قابل اعتماد، قتل و احیای روحی را از مصادیق قتل و احیا بلکه بدتر از قتل فیزیکی محسوب کردهاند. (۱۰)
۳-۲- مقاومت در برابر حقایق: مفهوم این سخن سر باز زدن از قبول واقعیات و پای فشردن بر عقاید باطل فردی با علم به بطلان آن است. اینگونه سرسختیها، معمولاً مبنایی جز تعصب بیمبنا و کورکورانه بر افکار شخصی یا عدم شجاعت در اذعان به اشتباهات و یا بیم از به مخاطره افتادن منافع فردی یا گروهی ندارد. نیک روشن است که اگر به هر دلیل اصحاب اندیشه و نظر در جامعهای از ابطال باطل سر باز زنند و یا شجاعت کافی در اعتراف به خطایای خویش را نداشته باشند، حقایق همچنان در پس پرده تناقضگوییهای متداول، مستور و نامکشوف خواهد ماند. علامه جعفری ضمن اشاره به این پدیده به عنوان مصداقی از بیعدالتی محققان، آن را در حکم خیانت به حقیقت، آن نیز از نوع خیانتهایی که نزد عامه مردم امانت تلقی میشود، میداند. (۱۱)
۴-۲- سوءاستفاده از تسلط به کلمات و اصطلاحات: به کارگیری الفاظ جذاب و اصطلاحات و عبارات گیرا بهگونهای که خواننده یا شنونده زیبایی و متانت ظاهری کلام را به معنا و محتوای آن تعمیم و تسری دهد، از حیلههایی است که با تعهد علمی و حقیقتجویی مباینت جدی دارد. این شیوه که در گذشته نیز مورد توجه برخی راهزنان عرصه فکر قرار داشته است، در مقطع زمانی حاضر از رونق فراوانی برخوردار شده است تا جایی که در بسیاری اوقات، توجه به ادبیات و شیوه گویش جایگزین دقت به معنا و محتوا میشود و بسیاری افراد به پذیرش وحتی گوش فرادادن به سخنی که از نصاب مناسبی از محتوای علمی برخوردار، اما ظاهری ساده و به دور از لفاظی داشته باشد، چندان رغبتی نشان نمیدهند! علامه جعفری در باب تأثیر دست یازیدن به این رویه به دور از اخلاق تصریح میکند: «ذوق شخصی و تسلط به کلمات و اصطلاحات، تأثیر فراوانی در جذب مغزها و روانهای معمولی دارد. به همین جهت است که تلفاتش هم گاهی غیر قابل جبران است. این قضیه که دوران معاصر ما در پوچی غوطهور است، به جهت رگبار نظریات بیاساس است که با حملات شگفتانگیز و جذاب مطرح میشود. یک نویسنده خوشقلم میتواند حتی در مقوله خیالی بودن آزادی و لزوم جبر و استبداد، سخنانی زیبا و فریبنده براند و جامعه را دست بسته تحویل اقویا بدهد!» (۱۲)
* ۳ ـ آگاهی: دلیل شرط آگاهی، لزوم احاطه محقق به اطلاعاتی است که به نوعی به موضوع مورد بحث وی مرتبط است و او را در تلقی صحیح و قابل اعتماد از مقولهای که وی در صدد بررسی آن است، توانا میسازد. به عبارت دیگر پس از تخصص که به مثابه شرط لازم در آزادی بیان به شمار میرود، آگاهی و توان نگرش به موضوعات از زوایای گوناگون، به منزله شرط کافی در استفاده از آزادی گفتار محسوب میشود. اصل لزوم آگاهی، به شرح ذیل مورد تأکید و تصریح علامه جعفری قرار میگیرد: «شرط آگاهی برای این است که بررسیکنندگان و محققان با اشراف و احاطه فراگیرتر درباره آن اندیشه به کار بپردازند. به عنوان مثال ممکن است برای شناخت صحیح یک قاعده حقوقی گذار محقق راستین به مسائلی از فرهنگ، روانشناسی و علوم سیاسی بیفتد که اگر حقوقدان از آن مسائل آگاهی نداشته باشد و بگوید «من در باره یک قاعده حقوقی تحقیق میکنم و نیازی به آگاهیهای فرهنگی، روانشناسی و سیاسی ندارم» از فهم آن قاعده حقوقی ناتوان بماند». (۱۳)
آنچه تاکنون برشمردیم سه ضابطه اساسی آزادی بیان و تبلیغ یعنی تخصص، تعهد و آگاهی از نظرگاه علامه جعفری بود. حال در ختام این نوشتار اشاره به یک پرسش و نیز پاسخ آن خالی از تناسب نیست که با توجه به این ضوابط، طبیعی است عدهای از عرصه و گردونه اظهار نظر حذف میشوند. آیا این حذف روند تحقیق و حرکت به سوی کشف واقعیات را کند نمیکند؟ مسلماً پاسخ منفی است، زیرا اساساً لحاظ این شرایط به نیت پیراستن ساحت آزادی گفتار از آفاتی است که به نامکشوف ماندن حقایق و غبارآلوده کردن ساحت این آزادی میانجامد و آفتزدایی از هر چیز منجمله آزادی بیان، در راستای ثمردهی هر چه بیشتر از آن است.
* پینوشتها در سرویس تاریخ «جوان» موجود است.