سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: زمان زیادی از پیروزی انقلاب نگذشته و ضدانقلاب در کردستان به دنبال ایجاد ناامنی و تفرقه بود. در چنین شرایطی نیروهای باسابقه ارتش به میدان آمدند و با استفاده از تخصص و توانشان به دنبال آرام کردن اوضاع بودند. سرلشکر محمد فراشاهی نیز همچون دیگر نیروهای ارتش پا به میدان گذاشت.
سال ۱۳۵۸ کردستان درگیر ناامنی شد. برای خاتمه یافتن شورشها و تحرکات ضدانقلاب نیاز به حضور نیروهای باتجربه و ماهر بود. شهید سرلشکر محمد فراشاهی در چنین شرایطی که کشور به وجودش نیازی مبرم داشت، اعلام کرد به صورت داوطلبانه دنبال انجام مأموریت است. او پیرو فرمان امام خمینی (ره) برای خاتمه دادن به شورشهای کردستان و ایجاد نظم و آرامش در منطقه، داوطلبانه از مرکز آموزش ۰۱ نیروی زمینی ارتش در تهران به تیپ دوم لشکر ۲۸ پیاده کردستان منتقل و به سمت فرماندهی گردان ۱۰۷ پیاده منصوب شد.
هر روز که میگذشت وضعیت در شهرهای سقز وخیمتر میشد. مهاجمان به فکر حمله به پادگان این شهر و تصرفش بودند. شهید فراشاهی با شجاعت تمام همیشه میگفت: «لباس نظامی لباس شهادت من است» و تأکید میکرد در این لحظه حساس تاریخ کشور (بحران کردستان) نباید اجازه دهیم حتی یک وجب از خاک کشورمان تجزیه شود. او هنگام شروع غائله کردستان جزو اولین داوطلبهایی بود که عازم آن منطقه شد.
شهید قبل از رفتن به هر مأموریت خطرناکی به همسرش چنین میگفت: «تو نباید ناراحت شوی و باید افتخار کنی که همسر مردی شدهای که بدون ترس و وحشت به استقبال حوادث رفته است و از مملکت اسلامی دفاع میکند. اگر از این مأموریت برنگشتم بیشتر باید افتخار کنی که در راه انجام وظیفه شهید شدم. این بالاترین افتخار است، چون مرگ قسمت هر انسانی است و باید این راه را دیر یا زود بپیماید، پس چه بهتر که شهادتی پر افتخار نصیب کسی شود تا سالهای سال از او یاد کنند.»
شهید فراشاهی در چنین وضعیتی نقشی مهم و تأثیرگذار برعهده داشت. هوش و درایت شهید در چنین وضعیتی راهگشا بود. شهید فراشاهی برای جلوگیری از بروز درگیریهای بیشتر و ریختهشدن خون مردم بیگناه شهر همراه دو نفر از معتمدان بومی و چند نفر از افراد تحت فرماندهیاش، بدون اسلحه و با پرچم سفید به نشانه صلح و دوستی به اردوگاه ضدانقلاب نزدیک شد. او دنبال این بود تا با صحبتهای دوستانه و به دور از کشمکش و درگیری، راهحلی برای آرام کردن اوضاع پیدا کند.
اما ضدانقلاب دنبال درگیری و تنش بیشتر بود. در یکی از روزها از سوی گروههای تجزیهطلب به شهید گفتند برای شرکت در جلسه هیئت حسن نیت با سران دموکرات و کومله بدون سلاح و بدون محافظ به جلسه بیاید. آنها به دور از عقل و منطق، هنگام گفتوگوی صلحآمیز، ناگهان در نهایت ناجوانمردی گلولهای به قلب این فرمانده ارتش شلیک کردند و او را با زبان روزه به شهادت رساندند. به شهادت رساندن محمد فراشاهی اوضاع شهر را بدتر کرد. ضدانقلاب با شهادت این نیروی انقلابی با خشونت بیشتری رفتار کرد و با تمام نیروهایش به پادگان سقز حملهور شد. در نهایت با حضور به موقع پرسنل نظامی و پشتیبانی خلبانان هوانیروز، مهاجمان موفق به تسخیر پادگان نشدند. پس از چند روز که آرامش به منطقه برگشت، پیکر شهید فراشاهی را به تهران منتقل کردند. شهادت این نیروی شجاع و مدبر، برای مسئولان انقلاب تلخ و سنگین بود.
امام خمینی (ره) در مراسم تشییع پیکر شهید محمد فراشاهی از مسجد امام حسن عسکری (ع) تا حرم حضرت معصومه (س) شرکت کردند و در صحن حرم مطهر نماز میت گزاردند. پس از نماز، وقتی پیکر شهید را بلند کردند، حضرت امام از پدر شهید پرسیدند: «کجا دفن میکنید؟» پدر شهید گفت: در «باغ بهشت». امام فرمودند: «ایشان اولین افسر شهید ارتش است، در قبرستان شیخان، نزدیک حرم دفن کنید.» به فرمان امام، پیکر شهید محمد فراشاهی در گلزار شهدای شیخان نزدیک حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.