سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ساعت ۱۱صبح روز دوشنبه هجدهم آذرماه قاضی دشتبان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران باتماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۷۹ خلیج فارس از کشف جسد مرد جوانی در بیابانهای حوالی شهرک خلیجفارس با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شد. تیم جنایی در محل با جسد خونین پسر ۲۴سالهای روبهرو شدند که با ضربات چاقو به بدن و گردن به قتل رسیدهبود. پزشکی قانونی در نخستین معاینات اعلام کرد پسر جوان حوالی غروب دیروز به قتل رسیدهاست. در حالی که پسر جوان هیچ مدارک هویتی همراه نداشت یکی از مأموران کلانتری خلیجفارس هویت مقتول را فاش کرد. وی گفت: دو روز قبل پدر این پسر به کلانتری آمد و از پسرش که بهروز نام دارد به اتهام مزاحمت و کتککاری شکایت کرد. پس از این مأموران پسر جوان را که الان به قتل رسیده دستگیر کردند، اما ساعتی بعد خانوادهاش رضایت دادند و او آزاد شد.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی تیم جنایی احتمال دادند مقتول که از قبل با خانوادهاش اختلاف داشتهاست، در درگیری با پدرش به قتل رسیدهاست. بنابراین مأموران به دستور بازپرس راهی خانه پدری مقتول که در آن نزدیکی بود، شدند و از خانواده وی تحقیق کردند. پدر مقتول مدعی بود از قتل پسرش خبری ندارد، اما بررسیهای مأموران نشان داد عصر روز حادثه وی همراه مقتول در آن نزدیکیها دیده شدهاست و قرار بوده همراه او به خانه یکی از بستگانش برود. بنابراین مأموران به پدر مقتول مشکوک شدند و وی را به عنوان مظنون به قتل بازداشت کردند.
مرد ۵۶ساله در بازجوییهای ابتدایی منکر قتل پسرش شد، اما صبح دیروز وقتی به دادسرای امور جنایی منتقل شد در مقابل بازپرس جنایی با اظهار پشیمانی به قتل بهروز اعتراف کرد.
متهم در ادامه به دستور قاضی دشتبان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
چرا گریه میکنی؟
از اینکه پسرم را به قتل رساندم، پشیمانم و الان دلم برای پسرم تنگ شده است.
شما که او را دوست داشتی چرا پسرت را به قتل رساندی؟
بله، همه پدر و مادرها فرزندانشان را دوست دارند، اما گاهی اتفاقات ناگواری رخ میدهد که دست ما نیست.
یعنی قصد قتل پسرت را نداشتی؟
نه، هیچ پدری قصد قتل فرزندش را ندارد.
پسرت معتاد بود؟
بله، سهسال بود که از طریق دوستان نابابش به شیشه معتاد شده بود و در این سهسال عمر من و مادرش را هم در شیشه کرده بود.
شما را اذیت میکرد؟
بله، ما خیلی سعی کردیم او را ترک دهیم که زندگی سالمی را آغاز کند، اما فایدهای نداشت. او همیشه ما را اذیت میکرد و از ما پول میگرفت و موادمخدر میخرید و مصرف میکرد. روزی که به او پول نمیدادیم یا اینکه پولی نداشتیم به او بدهیم با ما درگیر میشد و در بین همسایهها و بستگان آبروریزی میکرد.
دو روز قبل از درگیری هم در کلانتری از او شکایت کرده بودی؟
بله، او خیلی ما را اذیت میکرد و دو روز قبل هم ما را تهدید کرد و گفت اگر به او پول ندهیم کتک میزند که پس از درگیری با او به کلانتری خلیجفارس رفتم و از او شکایت کردم، اما بعد رضایت دادم و آزاد شد.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
روز حادثه او از من یکمیلیون تومان پول خواست که پس از داد و بیداد ۷۰۰هزار تومان که در حسابم داشتم به او دادم، اما بهروز اصرار داشت باید یکمیلیون تومان به او بدهم. هر چقدر گفتم بیشتر از این ندارم فایدهای نداشت تا اینکه به او گفتم همراه هم به خانه باجناقم برویم و از او ۳۰۰هزار تومان قرض بگیرم و به او بدهم. دو نفری پیاده راهی خانه باجناقم شدیم. از بیابانهای اطراف میان بر زدیم که در میانه راه به او گفتم آبروی مرا پیش با جناقم نبرد که عصبانی شد و چاقویی از جیبش بیرون آورد و زیر گلویم گذاشت و ثانیههایی بعد با چاقو ضربهای به گلویش زد و من هم که عصبانی بودم چاقو را از او گرفتم و ضربهای به پهلویش زدم که فوت کرد.
بعد چه کار کردی؟
در حالی که خیلی پشیمان و ناراحت بودم به خانهمان رفتم. همسرم از من پرسید که لباس های چرا گلی است که به دروغ گفتم زمین خوردهام و بعد سؤال کرد که بهروز کجاست که به دروغ گفتم همراه دوستانش رفت و بعد به اتاق رفتم و تا صبح نخوابیدم و گریه کردم.