سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، رسیدگی به این پرونده صبح دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی متین راسخ برگزار شد. سهمتهم که با قرار وثیقه آزاد بودند، همراه وکلایشان در جلسه حاضر شدند. شاکی هم که ناصر نام دارد و به اتهام حمل موادمخدر در زندان بود همراه مأمور بدرقه از زندان به جلسه دادگاه منتقل شدهبود.
بعد از اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان در شرح کیفرخواست گفت: «سال گذشته، ناصر ۳۵ساله با مراجعه به اداره پلیس از زوج همسایه و مرد جوانی به اتهام آدمربایی با غصب عنوان شکایت کرد و گفت: در محل مغازه عطاری داشتم. شب حادثه مرد همسایه همراه همسرش وارد مغازهام شد.
پسر عمه آن زن به نام ایرج نیز با عنوان مأمور به مغازهام آمد و همراه زوج همسایه با من درگیر شد. هر سه نفر به زور مرا سوار ماشین کردند و به مکان خلوتی بردند. آن زوج در ماشین نشستند، اما ایرج مرا از ماشین پیاده کرد و بعد از توهین و شکنجه با سرقت اموالی که همراه داشتم مرا رها کرد.» نماینده دادستان در ادامه گفت: «با توجه به انکار متعدد متهمان، اما بنا به درخواست شاکی، ایرج به اتهام مشارکت در آدمربایی، توهین، سرقت مقرون به آزار، ایراد صدمات بدنی، تهدید و غصب عنوان، رضا به اتهام معاونت در آدمربایی و مهتاب نیز به اتهام آدمربایی روانه زندان شدند که هر سه با قرار وثیقه آزاد شدند. از دادگاه محترم درخواست رسیدگی به پرونده و برای متهمان درخواست مجازات دارم.»
در ادامه شاکی در جایگاه ایستاد و بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و گفت: «برای متهمان درخواست اشد مجازات دارم.»
سپس زن جوان به اتهام معاونت در آدمربایی در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «۱۳ سال است با رضا ازدواج کردهام و صاحب یک دختر ۱۱ساله هستیم. شاکی در همسایگی ما زندگی میکرد. روزی سد راهم شد و گفت به من علاقهمند است. اعتنایی نکردم، اما او دست بردار نبود و مدام برای من ایجاد مزاحمت میکرد. روزی به او گفتم شوهر دارم و به زندگیام علاقهمند هستم به همین خاطر اصرار کردم دست از مزاحمتهایش بردارد، اما گوشش بدهکار نبود و کار به جایی رسید که او هر روز مرا تعقیب و تهدید میکرد فرزندم را از من میگیرد.» آن زن در ادامه گفت: «هر وقت از خانه بیرون میآمدم احساس خطر میکردم تا اینکه موضوع را به شوهرم گفتم. این گذشت تا اینکه روزی ناصر مقابل خانه مادرشوهرم یک حلقه لاستیک آتش زد و سپس مواد آتشزا را داخل خانه انداخت و باعث آتشسوزی شد. همین باعث شد همراه پسرعمهام و شوهرم مقابل مغازهاش برویم و با هم درگیر شویم.»
آن زن در آخرین دفاعش گفت: «به خاطر مزاحمتهای شاکی از او شکایت کردیم، اما رضایت دادیم. باور کنید آدمربایی ادعای شاکی است و ما فقط به خاطر رفتارهایش به مغازهاش رفتیم و با او درگیر شدیم. در تاریخی که شاکی مدعی آدمربایی است همراه خانوادهام برای گذراندن تعطیلات به تاکستان رفته بودیم و تهران نبودیم.»
در ادامه شوهر و پسر عمه آن زن نیز در جایگاه قرار گرفتند و با تأیید توضیحات زن جوان جرمشان را انکار کردند.
در پایان هیئتقضایی بعد از شور هر سهمتهم را از هر گونه اتهامی تبرئه کرد.