سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آیا تا به حال زیرآب شما خورده است؟ یا خودتان زیرآب کسی را زدهاید؟ آدم به کجا میرسد که دست به چنین رفتار غیراخلاقی و ناشایستی میزند؟ به نظر میرسد مهمترین علت زیرآب زدن دیگران حس عمیق حسادت باشد. گاهی دیگران با تلاش یا هر مؤلفه دیگری به موفقیت میرسند و اسمشان سر زبانها میافتد، اما ما تحملش را نداریم. وقتی خودمان را فاقد چنین شرایطی میدانیم، وقتی از رسیدن به موقعیت او ناامید میشویم تصمیم میگیریم موقعیت او را بگیریم. کاری کنیم حالا که ما خوشحال نیستیم او هم نباشد. این اتفاق بهکرات در زندگی میافتد. حسادتهای ریز و درشت دست میگذارد روی خرخره احساسمان و وجدان شکستخورده در این میدان، ما را به زیرآبزنی وا میدارد.
۲ حکایت از تبعات زیرآبزنی
حکایت اول: توی اتاقش نشسته بود که منشی احضارش کرد. رئیس او را نزد خود فرا خوانده بود. دانست خبری شده است. بدون فوت وقت به اتاق رئیس رفت. به او خبر داده بودند که مدتی است نامنظم سر کار حاضر میشود. مرخصیهایش زیاد و تأخیرهایش طولانی شده است. فهمید مغز رئیس را حرفهای همکار هماتاقیاش پر کرده است. او مدتها بود دنبال گرفتن سمتش بود. مدتها بود با نگاهی حسادتگونه به او مینگریست و حالا فرصت خوبی بود تا زهرش را بریزد و کار را یکسره کند. او به همین راحتی زیرآبش خورده بود و با یک گوشمالی اداری، به یک پله عقبتر برگشت.
حکایت دوم: اولین باری بود که توی خانهاش مهمانی میداد. به دخترش قول داده بود امسال تولد باشکوهی برایش بگیرد. پیش از مراسم همسایهها را دید و بابت سروصدای شب از آنها عذرخواهی کرد. اما یکی از همسایهها نتوانست تحمل کند. با صاحبخانه تماس گرفت و کلی پشت سرش حرف زد و صفحه گذاشت. درنهایت صاحبخانه هم که حوصله دردسر نداشت عذرش را خواست و به بهانه اینکه میخواهد خانه را بفروشد آنها را وسط زمستان بلند کرد.
زیرآبزنی، پدیدهای همهجایی
زیرآبزنها ریشه اخلاق را میزنند و متأسفانه زیرآبزنی همه جا هست. خواهر برای خواهر. باجناق برای باجناق. همکار برای همکار و... همینطور روند ادامه دارد و ما همینطور یکدیگر را تخریب میکنیم. احساس میکنیم آن یکی دامادش را بیشتر از همسر ما دوست دارد. پس دنبال آتویی از او میگردیم تا نزد پدر وجههاش را خراب کنیم. یا مثلاً پدر تمام حساب کتابهای شرکتش را به برادر بزرگتر سپرده است و این چیزی نیست که ما دوست داشته باشیم. پس دنبال راهی میگردیم تا اعتماد پدر را از او سلب کنیم. یا مثلاً مغازه کناریمان آدم خوبی است و مشتریهای زیادی دارد. به قولی کاروبارش سکه است. حسادت باعث میشود تا عملکرد او را وارونه به اطلاع اتحادیه برسانیم و برای مدتی او را به زیر بکشیم.
اما این رفتار بیشتر در ادارات دیده میشود. گاهی در محیطهای اداری چنان جو زیرآبزنی حاکم است که کارمند قادر به نفس کشیدن نیست. احساس میکند تمام رفتار و سکناتش زیر ذرهبین است. خدا نکند توی چشم همکارانش بیفتد. آن وقت است که تمام رفتارهای او خاری میشود در چشم دیگران و دنبال فرصتی میگردند تا او را نابود کنند. توی مجموعهای که کار میکنید آدمهای خوبی هم هستند. تکلیف آنها روشن است. روراست هستند و شما و شرایطتان را درک خواهند کرد. اما عدهای دیگر قصد تخریب شما را دارند. اصلاً عادتشان این است که برای پررنگ کردن حضور خود نقش دیگران را کمرنگ کنند. حالا به هر شیوهای که بتوانند. اگر بدخواه شما باشند مرخصیها و تماسهای شخصی و حتی ساعات پرت که مشغول استراحت یا مطالعه هستید برایش حکم طلا دارد و با همان شما را کله پا میکنند.
کافی است به دلیل یک مشکل چند روز مرخصی بگیرید و تماسهای کاری احتمالاً شغل دومتان در محل کار زیاد شود. آن وقت است که کوس رسوایی شما را زده و ثابت میکند شما نیروی دلسوز و مؤثری برای مجموعه نیستید. اگر کارمند دولتی باشید اوضاع بهتر است، اما در شرکتهای خصوصی زیرآبزنی جدیتر و پررنگتر است. همه دنبال موقعیت کاری مناسب هستند و به محض بروز کوچکترین اشتباهی عذر تو را میخواهند. توی شرکتهای خصوصی حتی زنان باردار جرئت نمیکنند برای مرخصی زایمان بروند. هرچند یک قانون رسمی و پذیرفته شده از سوی دولت و شرکتهای بیمه است، اما بانوان از ترس بیکار شدن عطای این امتیاز را به لقایش بخشیده و در کوتاهترین زمان بهبودی، به محل کار بازمیگردند.
برای مقابله با زیرآبزنی چه کار کنیم؟
اگر حدس میزنید کسی شما را تحت نظر گرفته و قصد زیرآبزدنتان را دارد، شما با او طرح دوستی بریزید و کارش را با بدجنسی تلافی نکنید. برنامههای کاری خود را روزانه بنویسید و شفاف عمل کنید تا جایی برای حرف باقی نماند. هوشیار باشید و مدیر را در جریان کارهای او قرار دهید. اگر مشکل کاری دارید، یا مجبورید شرایط دشواری را پشت سر بگذارید حتماً با مدیر مافوق خود در جریان بگذارید.
توی محیط کار سرتان به کار خودتان باشد و خیلی در کار دیگران سرک نکشید. توی هر مجموعهای آدمهای چاپلوس و پاچهخاری هستند که با زبانبازی خود را برای مدیران شیرین کرده و حرفشان را به کرسی مینشانند. خیلی از افرادی که ارتقای شغلی میگیرند علتی جز چاپلوسی ندارد و به موقعیتی رسیدهاند که هرگز لایقش نیستند. یکی از دوستانم سالهاست در یک سازمان دولتی شاغل است. بارها ارتقای شغلی گرفته و چند بار کاندیدای مدیریت شده است، اما او هر بار این پیشنهاد را رد میکرد و تا امسال که به مرز بازنشستگی رسیده است، به همان کارمندی ساده بسنده کرده است. وقتی علت این تواضع را پرسیدم گفت: «برای به دست آوردن موقعیت، باید تبدیل به کسی بشوی که خودت دوست نداری. کسی که قبلاً نبودهای. بعضیها نان چاپلوسی را میخورند و از قبال پاچهخاریهای پیاپی به موقعیت میرسند.»
و، اما کودکان!... برای آموزش هر فرهنگ درستی باید از خانواده آغاز کرد. اگر قرار است کودکانی سالم با روحیه انساندوستانه و غیرچاپلوس بار بیاوریم لازم است خودمان زیرآبزنی را در خانه تعطیل کنیم. وقتی کودک اشتباه خودش را برای فرار از تنبیه گردن خواهر یا برادرش انداخت با او برخورد کنیم، اگر پشت سر دوستش حرف زد و سعی داشت شخصیتش را تخریب کند، آگاهش کنیم که کارش زشت و غیراخلاقی است. اما نصیحت بهتنهایی کافی نیست. باید مصداق عملی بیاوریم. باید مراقب رفتار و گفتارمان باشیم. نمیشود بگوییم زیرآبزنی بد است، اما جلوی دوستمان پشت سر مادرشوهر و جاری خود حرف بزنیم و آنها را متهم به خیلی از بیتفاوتیها و بدجنسیها کنیم.
وقت آن است که دوستی را جایگزین زیرآبزنی کنیم و بیاموزیم و یاد بدهیم که هرکسی نان از عمل خویش بخورد. بیایید نان صداقتمان را بخوریم تا بساط زیرآبزنی جمع شود.