کد خبر: 986182
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۸ - ۰۵:۲۴
تربیت کامل با پرورش هوش هیجانی
رسیدگی به نیاز‌های کودک فقط خرید مایحتاج خوراک و پوشاک نیست، بلکه آن‌ها در قبال پرورش هوش هیجانی کودک مسئولند، زیرا آن‌ها هستند که زنان و مردان آینده را تربیت می‌کنند
ریحانه رضایی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: فرزند من در مهدکودک احساس غریبی می‌کند و دور از دوستانش می‌نشیند. دختر من در مقابل زورگویی‌های دوستش کوتاه می‌آید و فقط گریه می‌کند. آن یکی هم وقتی دوستانش با وسایلش بازی می‌کنند قدرت اختیار ندارد و اجازه می‌دهد دوستانش وسایلش را خراب کنند و اتاقش را به هم بریزند.

احتمالاً درد دل‌های شایع را که خواندید از زبان مادر‌های بسیاری شنیده‌اید؛ آن‌هایی که وقتی یک بچه سر و زبان دار می‌بینند قربان صدقه‌اش می‌روند و به مادرش حسادت می‌کنند. هر چه مادر بچه پر هیجان می‌گوید که از دستش ذله شده است و به همه زور می‌گوید آن یکی بیشتر ذوق می‌کند که کاش بچه او هم مثل این کودک در بازی رئیس بازی در می‌آورد و او و پدرش را در خانه ذله می‌کرد.

اینگونه بچه‌ها هوش اجتماعی ضعیفی دارند. قادر نیستند احساسات و هیجانات درونی‌شان را کنترل کنند. به همین دلیل اغلب گوشه‌گیر و تنها هستند. توان دوست پیدا کردن ندارند و از اعتمادبه‌نفس پایینی برخوردارند. بر خلاف بچه‌هایی که به محض ورود در یک محیط تازه دوست پیدا کرده و همان یک ساعت بازی در پارک را با یک همراه سپری می‌کنند.
 
در دنیای کنونی اکثر بچه‌ها باهوش هستند و از لحاظ درک مفاهیم درسی مشکل خاصی ندارند. چیزی که آن‌ها را از دیگران متمایز می‌کند رفتار‌های اجتماعی‌شان است. آن‌هایی که یاد گرفته‌اند عواطف و احساسات خود را کنترل کنند و به حقوق دیگران احترام بگذارند راحت‌تر ارتباط برقرار و اغلب دوستان زیادی دور خودشان جمع می‌کنند. آن‌ها فعالیت گروهی بیشتری دارند و از محبوبیت خاصی برخوردارند. آن‌ها اغلب مسئولیت‌های کلاس را به عهده می‌گیرند و مدام توی چشم هستند، زیرا سر و زبان دارند و یاد گرفته‌اند چگونه روابط مختلف را مدیریت کنند.

به بچه‌ها در راستای تقویت هوش هیجانی باید آموخت عصبانی شدن بسیار آسان است. چیزی که دشوار است و مهارت می‌خواهد بجا عصبانی شدن و کیفیت عصبانیت است. آنچه مهم است نوع آموزش به این کودکان است. آن‌ها باید مهارت کنترل احساسات را بیاموزند. آن‌وقت دیگر می‌توانند خشم یا عصبانیت خود را کنترل کنند و سر هر موضوع بی‌اهمیتی از کوره در نروند و دعوا راه نیندازند. یکی از این شیوه‌ها کنترل خشم والدین در مقابل دیدگان کودک است. اولین جایی که کودک هوش هیجانی خود را می‌آزماید. جایی که پدر و مادر دعوایشان می‌شود و رفتار آن‌ها در مقابل این احساس تعیین‌کننده خواهد بود. پدر و مادری که هنگام دعوا داد و فریاد کرده یا وسیله پرتاب می‌کنند یا می‌شکنند یا پدرانی که موقع عصبانیت فحش می‌دهند هر قدر هم روشنفکر و تحصیلکرده باشند نمی‌توانند برای رشد هوش کودک خود کاری کنند. کودک در آن لحظه مسائل را حین دیدن حلاجی می‌کند و نحوه تعامل با دیگران را یاد می‌گیرد. حالا اگر بنای این رابطه بر عذرخواهی باشد یا طرفین حین دعوا به حریم یکدیگر احترام بگذارند کودک عین رفتار‌های آنان را در مواجهه با روابط بیرون خانه تکرار خواهد کرد و این یعنی همان هوش هیجانی.

کودک خسته و عصبی از راه می‌رسد. از دست دوستش خیلی عصبانی است و شروع می‌کند با آب و تاب تعریف کردن از اختلافشان. اما مادر یا پدر توجهی به کلامش ندارد و بدون شنیدن حرف‌هایش یا او را متهم می‌کند یا خشمش را بی‌دلیل می‌داند. نادیده گرفتن احساس خشم کودک باعث از بین رفتن آن نمی‌شود بلکه همه آن‌ها در ذهن و روح بچه جمع و بعد از مدتی تبدیل به کابوس می‌شوند.

آن‌ها برای یادگیری و تقویت هوش هیجانی خود نیاز به آرامش دارند؛ چیزی که از والدین خود دریافت می‌کنند.
والدین باید در مواجهه با اشتباهات کودک حساب خودش را از اشتباهاتش جدا کرده و وقتی می‌خواهند او را مؤاخذه کنند به جای اینکه بگویند دوستت نداریم یا تو خیلی بد هستی و ما را اذیت می‌کنی، باید به او حالی کنند که کارش را دوست ندارند. مثلاً بگویند کار تو باعث دلخوری عمه شده است یا ما از درس نخواندن تو ناراضی هستیم.

به کودکان هرگز و هرگز برچسب نزنید. سعی کنید هنگام قضاوت آن‌ها خود را در دنیایشان رها نمایید و با کفش‌های آن‌ها راه بروید و دنیا را از منظر کودکان تماشا کنید. آن‌وقت خواهید دانست که خیلی از اشتباهات برای آن‌ها بی‌معناست و کودکان در دنیای خیالی و رنگارنگ خود سیر می‌کنند.
نباید کودکان را تحقیر کرد. این بزرگ‌ترین خیانتی است که می‌توان به آن‌ها کرد و موجب سرکوب هوش هیجانی آن‌ها می‌شود.

والدین باید بدانند رسیدگی به نیاز‌های کودک فقط خرید مایحتاج خوراک و پوشاک نیست، بلکه آن‌ها در قبال پرورش هوش هیجانی کودک مسئولند، زیرا آن‌ها هستند که زنان و مردان آینده را تربیت می‌کنند و یادشان می‌دهند در مواجهه با مشکلات زانوی غم بغل بگیرند یا با قدرت راهشان را ادامه بدهند. والدین به کودکان یاد می‌دهند بدون دعوا اختلافات خود را حل کنند و به حقوق و خواسته‌های دیگران احترام بگذارند. یاد می‌دهند ترس یک واکنش طبیعی است و باید به درستی این احساس را کنترل کرد.

اگر این هیجانات کنترل نشود به اضطراب و افسردگی تبدیل می‌شود. بچه‌های منزوی و گوشه‌گیر که اغلب دوست دارند در کلاس تنها باشند. بچه‌هایی که درسشان خوب است، اما جرئت مشارکت در مسائل کلاس را ندارند. کار گروهی و مبصر بودن را دوست دارند، اما چون هرگز مثل بقیه دست خود را بالا نمی‌برند این نیاز و علاقه در آن‌ها سرکوب می‌شود. بچه‌هایی که تحملشان پایین است و با شنیدن بالای چشم‌تان ابروست قهر می‌کنند و به‌هم می‌ریزند. بچه‌هایی که از سرگروه شدن و قبول کوچک‌ترین مسئولیت‌ها می‌هراسند. بچه‌هایی که قدرت پذیرفتن اشتباه خود را ندارند و همه خطا‌ها را گردن دیگران می‌اندازند. این‌ها بچه‌هایی بار می‌آیند که حوصله شنیدن حرف دیگران را ندارند و دوست دارند همیشه گوینده باشند. بچه‌هایی که اغلب درونگرا هستند و قادر نیستند احساسات و عواطف خود را بروز دهند. این بچه‌ها نمی‌توانند بحران‌های پیش آمده را درست مدیریت کنند و کمی بزرگ‌تر که بشوند نمی‌توانند در موقعیت‌های مختلف از حق خود دفاع کنند، چون این مهم را آموزش ندیده‌اند. برقراری ارتباط را از کودکی به فرزندانمان بیاموزیم تا بتوانند در جامعه انسان‌های موفقی باشند و از حقوق خودشان و دیگران دفاع کنند. تقویت هوش اجتماعی را در کودکان جدی بگیریم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار