سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: با توجه به زیاد شدن آمار طلاق در دنیا و بهویژه در کشورهای غربی، خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، در چند دهه اخیر تلاطمهای زیادی را تجربه کرده است، به خاطر همین هم در سینما و تلویزیون غرب، ساختههای بیشماری در مورد مسائل مربوط به خانواده و جدایی زن و شوهرها، تا بهحال ساخته و تولید شده است.
در فیلم «داستان ازدواج» زندگی زن و شوهری از قشر هنرمندان، به همراه چالشهایی که منجر به جدایی این دو از یکدیگر میشود، به تصویر کشیده میشود. فیلمی که به عنوان یکی از پر بحثترین و خوشساختترین فیلمهای شبکه اینترنتی نت فلیکس، در سال گذشته بین منتقدین غربی شناخته میشود. داستان ازدواج (Marriage Story) فیلمی است در ژانر درام، کمدی و اجتماعی، به نویسندگی و کارگردانی «نوآ بامباک» محصول سال ۲۰۱۹ شبکه اینترنتی نت فلیکس.
داستان فیلم در مورد هنرمندی به نام «چارلی» است که یک کارگردان تئاتر موفق در نیویورک است. این مرد در جوانی با دختری لسآنجلسی به نام «نیکول» آشنا میشود که بازیگر بوده و عمده شهرت خود را مدیون بازی در یک فیلم نوجوانانه درجه دو است. چارلی و نیکول بعد از مدتی آشنایی و همکاری، به خاطر حاملگی نیکول، با یکدیگر ازدواج میکنند، اما بهخاطر شرایط کاری چارلی، در نیویورک میمانند. پس از گذشت ۱۰ سال از زندگی مشترک، این دو نفر تصمیم به طلاق از یکدیگر میگیرند، در حالی که یک پسر هشت ساله دارند. مراحل طلاق گرچه ابتدا ساده و دوستانه به نظر میرسد، اما پس از گذشت مدتی اختلافاتی بین زن و شوهر پیش میآید و این جدایی را وارد مرحله تازهای میکند.
کار یعنی هویت و قدرت
فیلم داستان ازدواج، همانطور که از اسمش پیداست، قرار است برای مخاطب یک داستان از ازدواج بگوید؛ با توجه به میزان خانوادههای ازهمگسیخته در غرب و مادران و پدرانی که به تنهایی فرزندان خود را بزرگ میکنند، این اسم معنای خاصی به فیلم میدهد. البته از ابتدای داستان، مخاطب به جای ازدواج و مراحلی که به این اتفاق منجر شده، مراحل جدایی زوج داستان را میبیند و مرحلهبهمرحله اشتباهات یا توقعات برآورده نشده هریک از طرفین ماجرا، از زبان طرف دیگر بیان میشود. در روند داستان مخاطب میبیند که هرکدام از این زن و شوهر که از قضا هر دو جزو طبقه متوسط رو به بالای جامعه هم هستند، چه نگاهی نسبت به وضعیت، جایگاه و قدرت خود در خانواده دارند. رقابت، وجه مشترک بین توصیف این زن و مرد از یکدیگر است و در طول داستان تا جایی این رقابت برای زن و مرد ماجرا مهم میشود که به خاطرش تمام پسانداز خود و حتی به قول خودشان پولی که برای دانشگاه فرزند خود اندوختهاند را هم خرج میکنند تا حرف خود را به کرسی بنشانند!
نیکول به عنوان زن و مادر خانواده، به نوعی احساس میکند قدرت خود را در زندگیاش از دست داده و زیادی به خواستههای همسرش تن داده، به همین دلیل هم اولین قدم را در روند جدایی برمیدارد و اعلام میکند که دیگر نمیتواند این زندگی را تحمل کند. این زن که پس از آشنایی و ازدواج با چارلی احساس میکند از نظر شغلی نتوانسته هیچ پیشرفتی داشته باشد، سرخوردهتر از همیشه میخواهد تلاش کند تا به جایگاهی که فکر میکند میتواند برسد، دست پیدا کند و در این راه دیگر همسرش را همراه مناسبی نمیداند. در جامعهای که تفکر کاپیتالیستی در آن حاکم است، هر شخص با توجه به کار و شغلی که دارد، هویت و معنا پیدا میکند. مخاطب در فیلم داستان ازدواج، دقیقاً این معنا را میبیند که این زوج، تمرکز اصلیشان روی کارشان، بیشتر از حفظ روابط درست، بین خودشان است. مرد بهشدت به تئاتر در نیویورک وابسته است و زن هم به خاطر اینکه فرصت شغلی جدیدی در یک شوی تلویزیونی در لسآنجلس پیدا کرده، میخواهد به هر قیمتی آن را از دست ندهد و هویت شغلی مستقل خود را به دست بیاورد. درنهایت هم هر دو نفر با پیدا کردن موقعیت شغلی جدید، در شهری جدید، گویی هویت تازهای پیدا میکنند و به زندگی خود ادامه میدهند.
جنگی به نفع وکلا
در ابتدای فیلم داستان ازدواج، مخاطب میبیند که این زوج که قرار است بدون گرفتن وکیل و درنهایت صلح، از یکدیگر جدا شوند ولی به این نتیجه میرسند که اگر بخواهند خواستههای خود را بر همدیگر تحمیل کنند، باید کمکی داشته باشند که به ظرایف قانونی وارد باشد.
فیلم راهحل طلاق وقتی که زوجین با هم بر سر مسائل مالی و حضانت فرزندان تفاهم نداشته باشند را مراحلی نفسگیر و بسیار پرخرج نشان میدهد. در این بین شخصیتهای ماجرا که تازه وارد مراحل طلاق شدهاند میفهمند که از این راه هیچ چیز نمیدانند و مانند یک کور در راهی پر از پیچ و خم هستند؛ برای مثال چارلی، به عنوان کسی که دیرتر اقدام به گرفتن وکیل میکند متوجه میشود که با اهمال در گرفتن وکیل، قافیه را تا حدودی باخته؛ چراکه او حتی نمیتواند فردی را که قبلاً یک بار همسرش با او مشاوره داشته است، به عنوان وکیل خود انتخاب کند. همچنین متوجه میشود که، چون همسرش در لسآنجلس پرونده طلاق را باز کرده، دادگاه از او انتظار داشتن خانه در لسآنجلس را دارد، اما داشتن یک آپارتمان اجارهای در لسآنجلس به دادگاه ثابت میکند که آنها یک خانواده لسآنجلسی هستند و با این وضعیت چارلی اگر حضانت فرزندش را بخواهد، نمیتواند دیگر در نیویورک که گروه تئاترش در آنجا هستند بماند و کار کند. به همین دلایل چارلی هم به دنبال وکیلی ماهر میرود و در این بین وکلای هر دو طرف که طعمههای خود را به دام انداختهاند، بیوقفه اقدام به خالی کردن جیب هر دو نفر میکنند. فیلم بهخوبی توانسته وضعیت طلاق و کشمکشهای قانونیاش را در امریکا، بههمراه سوءاستفاده وکلا از مردم برای گرفتن پول بیشتر را نشان دهد.
زن مدرن و مطلقه امریکایی
نوا بامباک، به عنوان کارگردان داستان ازدواج در کارهای قبلیاش هم به روابط بین انسانها پرداخته است. او در سال ۲۰۰۵ برای فیلم «ماهی مرکب و نهنگ» نامزد اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شد که فیلمی برگرفته از خاطرات مربوط به طلاق پدر و مادرش بود. بامباک در فیلم داستان ازدواج هم باز به سمت مسئله طلاق رفته و در مورد ساخت این فیلم گفته است: «از آنجایی که هم خودم طلاق گرفتهام و هم شاهد جدا شدن پدر و مادرم بودهام، حرفهای زیادی برای گفتن داشتم. با این حال ساختن این فیلم به من این فرصت را داد که درباره این موضوع با دیگران صحبت کنم.» استفاده از بازیگری مانند «آدام درایو» که قبلاً سه بار تجربه همکاری با این کارگردان را در کارنامه خود داشته است، باعث شده مخاطب فیلمهای بامباک چهره آشنایی را ببینند که این بار در نقش مردی در آستانه طلاق ظاهر شده است. در این بین انتخاب «اسکارلت یوهانسون» به عنوان زن داستان، با توجه به اینکه تا بهحال این بازیگر هرگز در نقش زنان خانواده، در فیلمهایش ظاهر نشده و خودش هم بعد از دو بار طلاق در مصاحبهای عنوان کرده که زندگی طولانیمدت با یک مرد، خستهکننده و بیمعناست، قابل توجه است.
انتخاب اسکارلت یوهانسون با توجه به اینکه شخصیت زن داستان ازدواج، به عنوان یک زن مدرن، باید در پیشزمینه ذهن مخاطب، جسور، بیپروا و نماد یک فمنیست امریکایی باشد، هوشمندانه به نظر میرسد.
فیلم استانداردهای یک فیلم قابل قبول و خانوادگی امریکایی را دارد، بهویژه اینکه در کشوری مانند امریکا مردم به هیچوجه مانند اروپا از ازدواج و فرزندآوری دور نشدهاند و در یک کلام، زن امریکایی ازدواج و فرزندآوری را دوست دارد و حاضر به ترک آن نیست، به خاطر همین هم کارگردانان و نویسندگان در این کشور، این واقعیتها را نمیتوانند فاکتور بگیرند و به جایش در مرحله بعد زندگی زنان، روشنفکری و مدرنیته را وارد میکنند و اکثر زنان پیشرفته را در فیلمها و سریالها، زنانی نشان میدهند که هم ازدواج کردهاند و هم بچه دارند ولی ازدواجشان به طلاق رسیده و اولویت زندگیشان اول از همه کارشان است. در مقابل شخصیت زن داستان، چارلی به عنوان همسر، نقش یک هنرمند را دارد که در عین حال مانند مردان سنتی امریکایی به خانواده معتقد است و به محض اینکه میفهمد دوستدخترش حامله است، پا پیش میگذارد و پیشنهاد ازدواج میدهد و در طول زندگی هم خودش را چنان وقف کار میکند که همسرش و پیشرفت شغلی او را از یاد میبرد و به خاطر همین هم باید در انتهای داستان بهای سنگینی را برای این نوع نگاه قدیمیاش به زندگی، بپردازد.
تغییرات سریع
فیلم داستان ازدواج با وجود اینکه مراحل طلاق و گرفتن حق حضانت را بهخوبی نشان میدهد ولی در نشان دادن شخصیتها و سرعت تغییر آنها اشکالات فراوانی دارد، برای مثال افراط و تفریط در عوض شدن عقیده انسانها، نقطه ضعف غیرمنطقی داستان است. در داستان ازدواج زن ماجرا به مدت ۱۰ سال با شرایط همسرش ازجمله زندگی در نیویورک و کار در تئاتر کنار میآید و حتی عنوان میکند که آن زندگی را دوست داشته است ولی بعداً اعتراض میکند که دیگر چنین زندگی نمیخواهد و این اعتراض را به جدایی میرساند و مرد که به قول زن ۱۰ سال تمام حاکم خودخواه غیرقابل تغییر ماجرا بوده است و از مکان زندگی گرفته تا انتخاب وسایل خانه و حتی ظاهر همسرش، همه را خودش زیر نظر داشته و تعیین میکرده، طی چند ماه، همه جور کنار آمدن با خواستههای همسرش را یاد میگیرد، آن هم نه برای ادامه زندگی، که برای طلاقشان.
البته فیلم در پایان هم اغراق دارد و سرعت بهبود از فشارهای طلاق را خیلی سریعتر از آنچه در واقعیت اتفاق میافتد، نشان میدهد. زن خیلی راحت و بهسرعت پس از طلاق، خود را بازسازی میکند و حتی طی مدت کوتاهی وارد رابطه جدیدی میشود درحالیکه مرد ماجرا پشیمان است و در همان پله اول گیر کرده است. این پایان ایدهآل و فمنیستی برای مخاطب عام و مخصوصاً کسانی که با طلاق سر و کار داشتهاند، قابل لمس نیست و از ضعفهای داستان بهحساب میآید. درنهایت میتوان گفت که فیلم داستان ازدواج یک پکیج کامل از معضلات و درگیریهایی است که خانوادههای غربی با آن سروکار دارند، از طلاق و حق حضانت فرزندان گرفته تا نقد انحرافات جنسی جامعه امریکایی همه در داستان ازدواج وجود دارد و به همین دلایل هم این فیلم، یک فیلم اجتماعی کامل امریکایی بهحساب میآید و نظر منتقدین غربی را بهخود جلب کرده است.
باز هم نت فلیکس
شبکه اینترنتی نت فلیکس در چند سال اخیر، با بودجهای تمامنشدنی، در حال ساخت و تولید فیلم و سریال، در سطوح مختلف و به زبانهای متفاوت است. این شبکه امسال دو فیلم «مرد ایرلندی» و داستان ازدواج را برای گرفتن جوایز بینالمللی و تحت تأثیر قرار دادن منتقدین تولید کرده است. داستان ازدواج نخستین نمایش خود را در تاریخ ۲۹ اوت ۲۰۱۹ در هفتادوششمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز تجربه کرد و در تاریخ ۶ دسامبر ۲۰۱۹ به صورت اینترنتی منتشر شد. فیلم اکران عمومی نداشت و فقط برای اینکه بتواند واجد شرایط اسکار باشد، در نوامبر ۲۰۱۹ به صورت محدود در امریکا به روی پرده رفت. به خاطر همین هم داستان ازدواج با توجه به بودجه ۱۸ میلیونی ساختش، تنها ۵/ ۲ میلیون دلار فروش داشت. فیلمنامه، کارگردانی و بازی بازیگران تا بهحال نقدهای مثبت زیادی را به همراه داشته است. فیلم در هفتادوهفتمین مراسم گلدن گلوب در شش رشته نامزد دریافت جایزه شده است و باید دید که داستان این طلاق جنجالی در مراسم اسکار، چه جوایزی را به خود اختصاص میدهد.