کد خبر: 987313
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۵
نشریه نیشن: نفت را باید ریشه همه بحران‌های دیروز، امروز و فردای خاورمیانه دانست
همیشه پای نفت در میان است. روزی که ترامپ و بن‌سلمان در حاشیه نشست گروه ۲۰ در ژاپن در مورد نقش ولیعهد عربستان در قتل جمال خاشقچی چانه‌زنی می‌کردند، مایک پمپئو در آسیا و خاورمیانه در حال جلب حمایت رهبران آسیایی برای تأمین امنیت کشتیرانی در تنگه هرمز و خلیج‌فارس بود.
سرويس اقتصادی جوان آنلاين: آن‌ها برای مقابله با اقدامات ایران در تنگه هرمز به رایزنی‌های گسترده‌ای دست زده‌اند تا از امنیت دریانوردی اطمینان یابند، اما همه این اتفاقات در زیر سایه نفت قرار دارند.
امریکایی‌ها در سایه انقلاب شیل، وابستگی خود را به نفت وارداتی کاهش داده‌اند و بیش از ۷۵درصد نفت مصرفی خود را از میادین داخلی تأمین می‌کنند. (نرخ مشابه در سال ۲۰۰۸ میلادی تنها ۳۵ درصد بوده است.)

در مقابل، همپیمانان ایالات متحده در سازمان ناتو و رقبایی نظیر چین از وابستگی بیشتری به نفت خاورمیانه برخوردارند، اما نفت خاورمیانه در کاهش قیمت انرژی عرضه شده در بازار امریکا نقشی کلیدی دارد. فراموش نکنید که ایالات متحده برای حفظ نقش رهبری ژئوپلتیک خود در این منطقه، حاضر به ترک آن نیست.
در سپتامبر سال ۲۰۱۳ میلادی، باراک اوباما در سازمان ملل متحد اعلام کرد: «امریکا از همه مؤلفه‌های قدرت به‌ویژه نیرو‌های نظامی برای محافظت از منافع کلیدی خود در خاورمیانه بهره خواهد برد.» وی با اشاره به کاهش وابستگی کشورش به نفت وارداتی افزود: «دنیا همچنان به عرضه نفت خاورمیانه نیاز دارد و هرگونه تنش می‌تواند همه اقتصاد جهانی را به چالش بکشد.»

بسیاری از امریکایی‌ها حاضر به پذیرش این استدلال‌های رهبران کشورشان نیستند. واشنگتن چند جنگ بزرگ در خاورمیانه انجام داده است، اما اقتصاد این کشور همچنان در برابر نوسانات عرضه نفت، بسیار آسیب‌پذیر است.
در سال ۱۹۹۰ میلادی، جورج اچ دبلیو بوش، تصمیم گرفت برای خارج کردن سربازان عراقی از کویت، ارتش ایالات متحده را روانه خاورمیانه کند. وی در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد: «هم‌اکنون نیمی از نفت مصرفی ایالات متحده از خارج تأمین می‌گردد و دولت صدام حسین به یک تهدید کلیدی برای استقلال اقتصادی کشور ما تبدیل شده است.»، اما به سرعت نقش نفت در این جنگ به فراموشی سپرده شد، چراکه شهروندان امریکایی با شعار «نه به جنگ برای نفت» به مخالفت با حضور نظامی واشنگتن در مناطق نفت‌خیز دنیا پرداختند.
در سال ۲۰۰۳ میلادی که بوش پسر ارتش امریکا را برای سرنگونی صدام روانه خاورمیانه کرد، هیچ صحبتی از نفت نکرد، اما در سخنرانی اوباما در سازمان ملل، بار دیگر نقش پشت پرده نفت در راهبرد‌های سیاست خارجی کاخ سفید مورد توجه قرار گرفت.

تداوم وابستگی دنیا به طلای سیاه
با وجود گفتگو‌های گسترده در مورد فاجعه تغییر آب و هوا و نقش نفت در ایجاد آن همراه با تلاش جهت توسعه انرژی‌های خورشیدی و بادی، دنیای ما همچنان وابستگی زیادی به نفت دارد.
در گزارش سالانه آماری بی‌پی که در تابستان گذشته منتشر شد، همچنان از نفت به‌عنوان دارنده بیشترین سهم در سبد انرژی دنیا یاد شده است. این وضعیت در دهه بعدی نیز همچنان حفظ خواهد شد. ۶/ ۳۳ درصد مصرف جهانی انرژی در سال گذشته به نفت اختصاص داشته و سهم زغال سنگ و گاز طبیعی ۲ /۲۷ و ۹/ ۲۳ درصد اعلام شده است. همچنین سهم انرژی برقابی ۸/ ۶ درصد، انرژی هسته‌ای ۴/۴ درصد و انرژی‌های پاک ۴ درصد بوده است.

اکثر تحلیلگران انرژی معتقدند وابستگی جهانی به نفت در دهه‌های فرارو کاهش خواهد یافت. محدودیت‌های دولت‌ها و تغییر الگوی مصرف شهروندان و مقررات محدودکننده انتشار کربن در این گذار تأثیر دارند. کشور‌های پیشرفته در کنار گذاشتن خودرو‌های بنزینی و استفاده از خودرو‌های برقی پیشگام خواهند بود، اما سایر مناطق دنیا با شرایط متفاوتی روبه‌رو هستند. با وجود تغییر الگوی مصرف انرژی در کشور‌های پیشرفته، در سایر مناطق دنیا همچنان نفت خام مهم‌ترین منبع تأمین انرژی محسوب می‌گردد. به همین دلیل، تقاضای جهانی نفت به ویژه در آسیا، خاورمیانه و آفریقا همچنان و در افق ۲۰۴۰ میلادی در حال افزایش است. در سال ۲۰۴۰ میلادی و براساس پیش‌بینی آژانس بین‌المللی انرژی، مصرف روزانه نفت خام دنیا از مرز ۱۰۵ میلیون بشکه عبور خواهد کرد.

ممکن است با افزایش آگاهی‌های عمومی، شاهد تغییر در سبد مصرف جهانی انرژی در سال‌های آینده باشیم. توسعه پرشتاب انرژی‌های پاک می‌تواند یک انقلاب زودهنگام پدید آورد. از نگاه ژئوپلتیک، تغییر در الگوی مصرف انرژی آغاز شده است. رشد مصرف نفت در اکثر کشور‌های اروپایی صفر یا نزولی است، اما مثلاً میزان وابستگی ژاپن به نفت خاورمیانه ۸۷ درصد است.

نرخ مشابه برای هند ۶۴ درصد و در مورد چین ۴۴ درصد است. همچنین با افت تولید در مناطق دیگر دنیا، شاهد افزایش این نرخ‌ها در سال‌های آینده خواهیم بود. بدین ترتیب اهمیت خلیج‌فارس همچنان در حال افزایش است. بیش از ۶۰ درصد ذخایر نفت دست نخورده دنیا در این منطقه قرار دارد. یک سوم نفت صادراتی دنیا نیز از تنگه هرمز ترانزیت می‌شود، لذا این آبراهه کلیدی را باید مهم‌ترین نقطه دنیا دانست.

همزمان با اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ میلادی، رژیم شاهنشاهی مورد حمایت کاخ سفید سرنگون شد. اتفاقی که دسترسی امریکایی‌ها به ذخایر نفت خاورمیانه را با ریسک مواجه کرد و برای حفظ منافع ایالات متحده و مقابله با ابرقدرت شرق، باید نیرو‌های نظامی امریکایی در این منطقه حاضر می‌شدند.
با حضور سربازان روس‌تبار در افغانستان، آن‌ها به ۳۰۰ مایلی آب‌های اقیانوس هند و نزدیکی تنگه هرمز به عنوان کلیدی‌ترین آبراهه ترانزیت نفت دنیا رسیده بودند. امریکایی‌ها هرگونه تلاش برای کنترل خلیج‌فارس را اقدامی در جهت از دست رفتن منافع کلیدی خود می‌دانستند و از هر اقدامی به ویژه لشکرکشی نظامی، برای تأمین منافع خود استقبال می‌کردند.

نگاهی به دکترین کارتر
کارتر، رئیس‌جمهور ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی با ایجاد نیرو‌های واکنش سریع در منطقه خلیج‌فارس تلاش کرد تا برتری نظامی خود را به جهانیان دیکته کند. ریگان نیز که در سال ۱۹۸۱ میلادی به قدرت رسید، این نیرو‌ها را با ایجاد سنتکام و تفویض فرماندهی مستقل تقویت کرد. در چهار دهه اخیر، این نیرو‌ها دسترسی امریکایی‌ها را به آب‌های خلیج‌فارس تضمین کرده‌اند. این نیرو‌ها در جنگ‌های بی‌پایان این منطقه نیز نقش‌آفرینی می‌نمایند.

در سال ۱۹۸۷میلادی، ریگان دستور اسکورت نفتکش‌های کویتی را صادر کرد. این نفتکش‌ها با تغییر پرچم و نصب پرچم ایالات متحده از تنگه هرمز عبور کردند. این اقدام را باید نخستین گام عملی برای تحقق دکترین کارتر دانست، اما این نفتکش‌ها بار‌ها توسط نیرو‌های ایرانی سوار بر قایق‌های تندرو مورد حمله قرار گرفتند. اتفاقاتی که بزرگ‌ترین جنگ نفتکش‌های تاریخ را پدید آورد. در مقابل، تهران تلاش می‌کرد رهبران دولت‌های عربی را به دلیل حمایت از رژیم صدام حسین تنبیه کند. پاسخ امریکایی‌ها نیز که به عملیات ارنست ویل شهرت یافت، مشابه اقداماتی است که در ماه‌های اخیر مایک پمپئو تلاش می‌کند آن‌ها را مجدداً عملیاتی کند.

این نیرو‌ها در سال ۱۹۹۰ میلادی، عملیات بیرون راندن سربازان صدام حسین از کشور کویت را آغاز کردند؛ چراکه علاوه بر لزوم تأمین امنیت گذرگاه‌های ترانزیت نفت باید برای دستیابی مطمئن امریکایی‌ها به میادین نفتی نیز اقدامات مورد‌نیاز انجام می‌گردید. این راهبرد، منافع ژئوپلتیک واشنگتن و برتری جهانی ایالات متحده را نیز به جهانیان دیکته می‌کرد.

امریکایی‌ها همواره ادعا کرده‌اند که اقدامات نظامی آن‌ها در خاورمیانه در جهت حفظ منافع بلوک غرب است. اقدامی که در جنگ نفتکش‌ها از آن با عنوان «جنگ برای صلح» یاد می‌شد. هر چند آن‌ها بیش از هر چیز به دنبال برتری بر روس‌ها در رقابت‌های جهانی و دارا بودن کارت بازی برتر بودند.
به هر ترتیب، امریکایی‌ها وظیفه حفظ امنیت جریان صادرات نفت از خلیج‌فارس را با هزینه‌ای هنگفت بر عهده گرفته‌اند. بعد‌ها با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، امریکایی‌ها به‌عنوان تنها ابرقدرت دنیا از راهبرد حفظ جریان عرضه انرژی برای چانه‌زنی در مذاکرات خود، بهره زیادی بردند، لذا همه واردکنندگان نفت دنیا به این اقدامات کاخ سفید، وابستگی همه جانبه‌ای یافته‌اند.

اروپا و ژاپن، مهم‌ترین طرف‌های وابسته به اقدامات امریکایی‌ها در خاورمیانه در جهت تأمین امنیت عرضه نفت مورد‌نیاز آن‌ها هستند. فراموش نکنید که این کشور‌ها بخش اعظم هزینه جنگ کویت را پرداخت کردند.
امروزه اگرچه اکثر این کشور‌ها در مورد فاجعه تغییر اقلیم نگران هستند و تلاش می‌کنند وابستگی کمتری به نفت داشته باشند، اما همچنان تا سال‌ها و در کنار دولت‌های چین و هند، خواهان امنیت عرضه انرژی مصرفی خود هستند. در جنگ تجاری کنونی پکن و واشنگتن نیز این راهبرد یکی از برگ‌های برنده کاخ سفید محسوب می‌شود.

چالش ایران انقلابی
از دیدگاه واشنگتن، مهم‌ترین چالش حضور ایالات متحده در منطقه خاورمیانه، دولت ایران است. ایران در منطقه شمالی تنگه هرمز و خلیج‌فارس از برتری جغرافیایی و استراتژیک برخوردار است. واقعیتی که در دوره جنگ نفتکش‌ها برای فرماندهان پنتاگون به اثبات رسید.
تحریم‌های گسترده ایالات متحده علیه ایران در دو دهه اخیر را باید در جهت تقویت جایگاه امریکایی‌ها در خاورمیانه دانست. البته ایرانی‌ها نیز در مقابل بار‌ها تهدید کرده‌اند که تنگه هرمز را خواهند بست. اتفاقی که یک فاجعه برای اقتصاد جهانی خواهد بود. در مقابل، امریکایی‌ها این اقدام را خط قرمز خود اعلام کرده‌اند.

پس از حملات سال گذشته به دو نفتکش در نزدیکی تنگه هرمز، ایران مهم‌ترین متهم اجرای این عملیات بود. ممکن است تداوم حملات مشابه در چارچوب دکترین کارتر به اقدام نظامی علیه ایران منجر شود. امریکایی‌ها بر اطمینان از آزادی عبور و مرور نفتکش‌ها و کشتی‌های تجاری در آبراه‌های بین‌المللی تأکید دارند. اقدامات نظامی ایران و نیرو‌های مورد حمایت تهران ممکن است به زدوخورد مستقیم ایران و ایالات متحده منجر شود.
ایرانی‌ها یک جبهه گسترده در برابر امریکایی‌ها تشکیل داده‌اند. اقدامی که یک ریسک بزرگ بر سر سلطه تمام عیار واشنگتن محسوب می‌شود. ایرانی‌ها به بزرگ‌ترین مانع تحقق رؤیا‌های استراتژیک کاخ سفید در خاورمیانه تبدیل شده‌اند و امریکایی‌ها حاضرند با صرف هزینه‌ای سنگین این دشمن بزرگ را به زانو درآورند.
اگر دولت ترامپ یک جنگ تمام عیار با ایران را آغاز کند، از کلمه نفت در رسانه‌ها سخن گفته نخواهد شد، اما نفت را باید ریشه همه بحران‌های دیروز، امروز و فردای خاورمیانه دانست.
منبع: Nation
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار