سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: قد بلند و رشیدی دارد که امروز جبر زمانه عصای پیری به دستش داده و موی سپیدی را که نشانه رنج بسیار درگذر زمان است ارزانی او داشته. اگرچه خود در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ پا به این عرصه از تلاش گذاشتهام، اما از سالهای آغازین دهه ۴۰ با او آشنا شدم که همیشه کیفی زیر بغل داشت و روزنامه را که معمولاً اطلاعات بود مطالعه میکرد و مسیرهای طولانی و ناشناختهای را که میدان کار هر خبرنگاری است طی میکرد. متولد ۱۳۲۳ محله جوزدان شهر اصفهان است و امروز میرود تا آرامآرام به مرز ۸۰ سالگی نزدیک شود که بیش از ۶۰ سال آن را خبرنگار رسانههای مکتوب بوده است و میشود او را قدیمیترین مرد خبر ایران نام نهاد که هنوز هم کارگاهی را بدین منظور در محل موزه آثار خبری خود برپا داشته که حاصل تمامی این سالها بیش از ۷۰ قاب در اندازه ۱۰۰ در ۷۰ سانتیمتر از بریده اخبار، گزارشها و مقالات منتشر شده او در روزنامه قدیمی اطلاعات و معدود نشریات دیگر زمان خود است. او هیچوقت سعی نکرد از قالب حرفهای یک خبرنگار متعهد خارج شود بنابراین خبرنگار ماند و روزنامهنگاری حرفهای را به کسانی واگذار کرد که میتوانستند این کار توأمان و شاق را به انجام برسانند که او همچنان یک خبرنگار خبره باقی بماند. میگوید: همیشه میخواستم امانتدار باشم. راست بگویم و درست و مستند بنویسم تا روزینامهنگار نباشم! اگرچه بیش از ۷۰۰ تابلوی آماده از خبرهای چاپ شده خود دارد، اما برای ۵۰۰ تابلوی دیگر هم بریدههایی را تهیه کرده تا اگر فرجی آمد و تابلوها فراهم شد و مکان وسیعی برای عرضه از جانب متولیان میراث یا ارشاد مهیا شد این آثار را برای همگان به آن منتقل کند که دریغا و زهی تأسف که مسئولان برای این امور پیشپاافتاده وقتی ندارند!
خاطرات این خبرنگار پیشکسوت بسیار شنیدنی و جذاب است، زیرا تمامی آنا بکر و به نظر باورنکردنی میآیند، اما چون ۶۰ سال است او را میشناسم و روزهای فراموشناشدنی و حساس دهه ۴۰ را با تلاشی مضاعف در کنارش گذراندهام شاید تنها کسی باشم که بتوانم بیش از آنچه را که میگوید بدانم و لمس کرده باشم. به همین جهت خاطرات مشترک را هم عنوان خواهم کرد که ازجمله آنها حضور در محاکمهای جنجالی در دادگاهی به مدت ۳۰ روز برای متهمان به قتل بهمن حَکمی توسط عوامل کیوان میراشرافی فرزند ناخلف یکی از اعضای فرقه و دار و دسته کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ است و همچنین تأثیر اخباری که توسط او پیرامون شناسایی عاملان به شهادت رساندن آیتالله شمسآبادی تنظیم و چاپ شد.
استاد عبدالحسین جعفری شاهدانی را میتوان یکی از پرکارترین خبرنگاران رسانههای مکتوب و بخصوص روزنامه اطلاعات در چند دهه گذشته دانست که هنوز هم همچنان عصا به دست به دنبال کسب خبرهای تازه است! او در طول خدمت صادقانه خود به رسانهها نهتنها باعث افشا شدن گروهی از توطئهها و تهمتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میشد بلکه توانست جوانان زیادی را که علاقهمند به این حرفه بودند در کارگاه خود آموزش دهد. وقتی به همسنگران معدود و باقیمانده که کمتر از انگشتان یک دست هستند میرسد و از جوانیاش یاد میکند، مخاطب را متوجه میسازد که الحق سپیدی موی را از گرد آسیاب به دست نیاورده است.
این فرهیخته رسانههای مکتوب که مسیر دوران مدرسه را از مقابل دفتر و منزل شادروان امیرقلی امینی مدیر روزنامههای جنجالی اخگر و اصفهان که سالهای ۴۷ و ۴۸ سردبیری آن به عهده نویسنده این یادداشت بود تردد میکرد، مطالبی پیرامون انتقاد از حملونقل در شهر را که نوشته بود به ایشان میسپرد تا مطالعه و شاید برای چاپ مورد توجه واقع شود که بالاخره پس از اخذ دیپلم راهی دفتر سرپرستی روزنامه اطلاعات در اصفهان شد تا ابتدا بهعنوان مسئول توزیع در سال ۱۳۴۱ مشغول کار شده و درنهایت قریحه و استعداد ذاتی او باعث شود در سال ۱۳۴۳ سمت خبرنگار را به عهده گیرد، اما دریغ از امروز که جز همکاران رسانهای و شاگردان معدود کارگاه خبرنگاری هیچیک از مقامات میراث فرهنگی و ارشاد اسلامی که بهگونهای متولی حراست این بخش هستند همراه و همکلام او نبوده و نیستند تا بپرسند دوران کهولت را عصا به دست و با تنها مرکب خود که دوچرخهای بیش نیست و در خانهای که حاشیه شهر است و پناهگاه نموری که به جا مانده از دوران دفاع مقدس میباشد و امروز موزه بیش از ۷۰۰ تابلو از بریده خبرهای چاپشده او در تاریخ مدون روزنامه اطلاعات است چگونه سپری میکند که دهها تن از شخصیتهای کشوری و جهانی طی این سالها دفتر بازدید موزه او را نگاشته و امضا کردهاند، اما حالا این تنها صدای نفسهای تاریخ شفاهی خبر است که سکوت موزه را میشکند!
*روزنامهنگار پیشکسوت