سرویس تاریخ جوانآنلاین: مروری بر نحوه برگزاری انتخابات مجلس در ادوار گوناگون تاریخ معاصر کشورمان، میتواند شیوه تشکیل این نهاد را، هر چه بیشتر پخته و سالم دارد. مقال پیش رو با همین هدف و با بازخوانی حاشیه و متن مجلس چهاردهم به نگارش درآمده است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
انتخاباتی در غیاب دیکتاتوری ۲۰ ساله
شاید بتوان گفت انتخابات مجلس چهاردهم، یکی از طولانیترین، رقابتیترین و بنابراین بااهمیتترین انتخابات در تاریخ ایران معاصر بود. مبارزات انتخاباتی که از خرداد ۱۳۲۲، شش ماه پیش از پایان مجلس سیزدهم آغاز شده بود، در برخی حوزهها تا روزهای نخست اردیبهشت ۱۳۲۳ یعنی سه ماه پس از گشایش مجلس چهاردهم ادامه داشت. در این انتخابات بیش از ۸۰۰ نامزد انتخاباتی بر سر ۱۳۶ کرسی رقابت میکردند. افزون بر این، نتیجه انتخابات را نه دولت بلکه از یک سو نیروهای اجتماعی و از سوی دیگر گروههای سازمانیافته، به ویژه احزاب سیاسی، فراکسیونهای پارلمانی و طرفداران خارجی آنان در بروکراسی دولتی تعیین میکردند. دیگر آن روزهایی که شاه میتوانست نمایندگان وفادارش را به مجلس بازگرداند، سپری شده است. اکنون کشور به واسطه برگزاری انتخابات مهیج و بسیار پیچیده بین نامزدهای رقیب، جان تازهای گرفته بود، نامزدهایی که تمایلات متفاوتی داشتند، از نظرگاههای گوناگونی پشتیبانی میکردند و وابسته به نیروهای اجتماعی متخاصمی بودند.
پیچیدگیهای یک انتخابات
وضعیت بروکراسی دولتی از منطقهای به منطقه دیگر کاملاً متفاوت بود. برخی از فرمانداران با متفقین همکاری نزدیکی داشتند، برخی دیگر روابط نزدیک خود را با شاه حفظ کرده بودند، برخی پشتیبان نخستوزیر بودند و برخی دیگر نیز به بزرگان محلی گروههای ذینفوذ منطقهای و احزاب سیاسی ملی وابسته بودند. وزارت تازهتأسیس خواروبار هم میتوانست با اعمال نفوذ در انتخابات اوضاع را پیچیدهتر کند، زیرا هیچ کس نمیتوانست بدون کارت جیرهبندی خود رأی بدهد. در نتیجه نخستوزیر و وزرای کشور و خواروبار در انتخابات تهران و مازندران، دو استان مهم خارج از محدوده حکومت نظامی و اشغال خارجی بیشترین نفوذ را اعمال کردند. از طرف دیگر شاه نیز در حوزههایی که حکومت نظامی برقرار بود به ویژه مناطق آشفته اصفهان، فارس، کرمان و کردستان بیشترین نفوذ را به کار برد. متفقین هم در نواحی ویژه تحت اشغال خود دست بالا را داشتند؛ انگلیس در خوزستان، کرمانشاه و بخشهایی از استان تهران، شوروی در آذربایجان، گیلان و شمال خراسان.
انتخاباتی که به انحصار هیچ گروهی درنیامد
البته هیچیک از این نیروها انتخابات را به انحصار خود درنیاوردند، آنها که کنترل دقیقی بر آرای مردم نداشتند، فقط میتوانستند نتیجه رأیگیری را دستکاری کنند و همچنین ناتوان از اعمال نفوذ در نتیجه انتخابات همواره به نامزدهایی که تاکنون پیروان بسیاری در مناطق خودشان داشتند کمک میکردند. هرچند در آغاز انتخابات سفارت انگلیس به کنسولهای خود در مناطق مختلف گوشزد کرده بود که «بهترین عناصر را تقویت کنند» نتیجه انتخابات نشان داد که افراد اندکی کرسیهای خود را صرفاً به مداخله خارجیان مدیون بودند. وزارت خارجه انگلیس در پایان انتخابات خاطرنشان کرد که شگفتآور است که برخلاف پیشبینیها و پیشگوییهای کاسانداریی (افسانه یونانی)، امریکاییها، شرکت نفت ایران و انگلیس و دیگران، روسها در رأیگیری نواحی تحت اشغال خود کمتر اعمال نفوذ کردند. قدرت نسبی نیروهای اجتماعی مختلف به ساختار اجتماعی حوزههای انتخاباتی بستگی داشت. در مناطق روستایی، رؤسای ایلات و زمینداران بزرگ به واسطه سلطه بر عشایر و دهقانان، نتیجه انتخابات را تعیین میکردند. همچنان که کنسول انگلستان در تبریز به درستی پیشبینی کرده بود، زمینداران بهحق مطمئن بودند که بهرغم رادیکالیسم در شهرها، اکثر روستاییان در روز انتخابات نیز از آنان پیروی خواهند کرد. در شهرهای کوچک نیز رهبران مذهبی و تجار ثروتمند برای بسیج طبقه متوسط سنتی به اصناف بازار و مساجد محلی متوسل شدند. از سوی دیگر در بیشتر شهرهای مدرن رهبران مذهبی و تجار ثروتمند، احزاب سیاسی خاص خود را تشکیل دادند تا در برابر روشنفکران رادیکالی که تشکیلات حرفهای، روزنامههای انقلابی و مهمتر از همه احزاب سیاسی داشتند، ایستادگی کنند.
روایت سفارت انگلیس از چالشهای یک انتخابات
سفارت انگلیس در تلاش برای سردرآوردن از این تصویر پیچیده و مبهم، ۱۶ حزب سیاسی شرکتکننده در انتخابات را چنین توصیف میکند: «در حالی که بیگانهترسی ایرانی به صورت گرایش به یکی از نیروهای متفق در انتخابات هم بازتاب داشت، اما جناحبندی عمدهای که در حال تکوین است، جناحبندی مرتجعان در برابر چپگرایان، یا جناحبندی بین دارا و ندار است» همین منبع در پایان انتخابات گزارش میدهد که آن ۱۶ حزب سیاسی به ۴۲ حزب تقسیم شده است. یکی از روشنفکران ایرانی در توصیف اوضاع سیاسی آن دوران مینویسد در زمان رضاشاه هر کس واژه حزب را بر زبان میآورد احتمال زندانی شدن خود را هم در نظر میگرفت، در حالی که اکنون هر سیاستمدار دارای آرزوهای بزرگ، دار و دسته خود را جمع و تشکیل یک حزب سیاسی جدید را به جهان اعلام میکند. به نظر او باید این سالها را عصر «پارتیبازی» نامید.
احزابی که پس از انتخابات ناپدید میشوند
طی دو سال بعد، بسیاری از این احزاب سیاسی ناپدید شدند یا فعالیتهای خود را به نواحی ویژهای محدود کردند، ولی شش حزب زیر همچنان فعال باقی ماندند و برای ایجاد سازمانهای فراگیر تلاش کردند: حزب توده که توسط ۵۳ نفر رهبری میشد، حزب همراهان، حزب ایران، حزب عدالت، حزب اتحاد ملی و حزب وطن. حزب همراهان در آبان ۱۳۲۱ توسط گروه کوچکی از روشنفکران تندرو که با حزب توده همکاری نزدیکی داشتند و بعدها از پشتیبانی سرسختانه حزب توده از اتحاد شوروی نگران شده بودند، تشکیل شد. مصطفی فاتح، شخصیت برجسته حزب، اقتصاددان فارغالتحصیل انگلیس و یکی از عالیرتبهترین مقامات ایران در شرکت نفت ایران و انگلیس بود. عباس نراقی یکی دیگر از بنیانگذاران حزب، حقوقدان جوانی بود که به دلیل عضویت در گروه ۵۳ نفر مدت کوتاهی زندانی شده بود. خانواده نراقی از خانوادههای معروف کاشان بود، حزب همراهان دو هدف عمده داشت: «تأمین برابری سیاسی برای همه شهروندان و ملی کردن ابزارهای اصلی تولید برای رسیدن به اصل، به هر کس به اندازه کارش». این حزب در جریان انتخابات در نواحی تحت اشغال انگلیس به فعالیت پرداخت و از ۱۰ نامزدی که همگی متخصصان و دولتیان تحصیلکرده غرب بودند، حمایت کرد.
بازگشت مصدق به صحنه سیاسی کشور
هسته اصلی حزب ایران که در اندک زمانی سازمان ملی غیرمذهبی کشور شد، کانون مهندسان ایران بود که در مهر ۱۳۲۰ تأسیس شده بود. مهدی بازرگان، یکی از اعضای مؤسس انجمن و حزب، علت و انگیزه تأسیس را درخشش انجمنهای آزاد دانشجویی، اتحادیههای آزاد مذهبی و احزاب آزاد سیاسی در کشورهای اروپایی ذکر میکند که هنگام تحصیل در اروپا شاهد آن بوده است. محمد مصدق که نظریاتش اغلب با دیدگاههای حزب ایران هماهنگ بود، در سال ۱۳۲۰ به عرصه سیاست بازگشت، ولی به دلیل اینکه به عنوان شخصیتی مستقل مشهور بود از وابستگیهای حزبی دوری جست. مصدق با پشتیبانی رهبران صنفی تهران و انجمنهای حرفهای، مبارزه انتخاباتی خود را با طرح سه موضوع عمده آغاز کرد.
وی معتقد بود ایران تنها هنگامی میتواند استقلال ملی خود را حفظ کند که سیاست خارجی نادرست و گمراهکننده گذشته یا به قول خودش «موازنه مثبت» را ترک کند و سیاست مناسب بیطرفانهای در پیش گیرد که وی آن را «موازنه منفی» میخواند. یعنی پایان امتیاز دادن به قدرتهای بزرگ به ویژه انگلیس و شوروی و در پیش گرفتن سیاست غیرمتعهدانه. موضوع مورد بحث مصدق در مبارزه انتخاباتی شاه بود. وی با این استدلال که دیکتاتوری رضاشاه بر بنیادهای نظامی استوار بوده است؛ تأکید میکرد دموکراسی نوپای کنونی پایدار نخواهد بود مگر اینکه نیروهای مسلح از نظارت پادشاه خارج و به غیرنظامیان و مجلس واگذار شود. ضرورت تغییر نظام انتخاباتی، او اعتقاد داشت تا وقتی خانوادههای زمیندار مجلس را پر کنند اصلاحات اجتماعی غیرممکن خواهد بود.
حزب ایران و میزان کامیابی در انتخابات
در نهایت حزب ایران، زمینه انتخابات مصدق و همچنین پنج نفر از رهبران خود را فراهم کرد که عبارت بودند از: دکتر رضازاده شفق، دکتر غلامعلی فریور، دکتر عبدالحمید زنگنه، دکتر حسین معاون و دکتر سیفالله معظمی، این پنج نفر نیز مانند دیگر رهبران حزب ایران از نسل جوان طبقه روشنفکر تحصیلکرده غرب ساکن تهران بودند.
حزب عدالت از نسل قدیمی روشنفکرانی که در نابسامانیها و آشوبهای اوایل سالهای ۱۳۰۰ شرکت داشتند، تشکیل شده بود. حزب عدالت انشعابی از فراکسیون عدالت مجلس بود، توسط علی دشتی نماینده تندرو و دموکرات کهنهکاری که در کودتای ۱۲۹۹ شرکت داشت و رئیس مجلس رضاشاه بود و ابراهیم خواجهنوری، روزنامهنگار و مدیر پیشین مطبوعات رهبری میشد.
حزب اتحاد ملی هم از یک فراکسیون پارلمانی ریشه گرفته بود. این حزب که نمایندگان سلطنتطلب آن را تشکیل داده بودند و ارگان اصلی آن روزنامه ندای ملت بود، از همان سیاستهای فراکسیون اتحاد ملی پشتیبانی میکرد. این حزب در مسائلی خارجی به دنبال کمک امریکا، به ویژه کمک نظامی آن کشور برای مقابله با نفوذ انگلیس و شوروی بود و در مسائل داخلی حفظ آشتی و هماهنگی با شاه و ادامه برنامه محافظهکارانه اجتماعی را تعقیب میکرد.
حزب وطن، در شهریور ۱۳۲۲ بلافاصله پس از بازگشت سیدضیا از تبعید توسط خود او تشکیل شد. سیدضیا با انتشار نشریه رعد امروز میکوشید تا بازاریان، علما و ایلات و عشایر را علیه بازماندههای خطرناک دیکتاتوری نظامی و کمونیسم الحادی حزب توده و الیگارشی فاسد، خانوادههای صاحب زمین لقبدار بسیج کند؛
و بالاخره گشایش مجلس چهاردهم
سرانجام گشایش مجلس چهاردهم در بهمن ۱۳۲۲ با ترکیب ۶۰ نماینده جدید در مجلسی با ۱۲۶ نماینده ترکیب سیاسی آن را تغییر داده بود. فراکسیون سلطنتطلب اتحاد ملی نه تنها موقعیت مسلط خود را از دست داده بود، بلکه اکنون در محاصره شش گروه مخالف زیر قرار گرفته بود، فراکسیون دموکرات، فراکسیون میهن، فراکسیون آزادی، فراکسیون مستقل، فراکسیون توده و فراکسیون منفردین. ائتلافهای همواره در حال تغییر میان این هفت فراکسیون، مجلس چهاردهم را به محیط پیچیده چانهزنی سیاسی تبدیل کرد و در نتیجه طی دو سال بعدی هفت نخستوزیر، ۹ کابینه و ۱۱۰ وزیر بر سر کار آمدند. در واقع بیثباتی حکومتی چنان جدی و بحثهای مجلس اغلب چنان داغ و پرشور شده بود که بیشتر ناظران خارجی، به ویژه دیپلماتهای غربی به این نتیجه رسیدند که سیاست ایران چیزی بیش از داد و بیدادهای افراد نیست. البته بررسی دقیق فراکسیونها نشان میداد که رفتار نمایندگان کاملاً با علایق مذهبی، دیدگاههای ایدئولوژیکی، پیوندهای خارجی و مهمتر از همه پایگاههای طبقاتی آنان هماهنگ بود.
مجلس چهاردهم کانون حمله علیه شاه
مجلس چهاردهم که عادی و آرام گشایش یافته بود ناگهان به کانون حملهای شدید علیه شاه تبدیل شد. فراکسیونهای آزادی، میهن، دموکرات، مستقل و منفردین همراه با نمایندگان حزب توده به آسانی فراکسیون اتحاد ملی را در انزوا قرار دادند و بلافاصله با ترتیب دادن مراسم سوگند جدید بر وظیفه هر نماینده در دفاع از حقوق قانونی مجلس تأکید کردند. نمایندگان همچنین اسعد بختیاری از فراکسیون دموکرات و مدنی از فراکسیون میهن را به ترتیب به مقام رئیس و نایب رئیس مجلس انتخاب کردند. افزون بر این، آنان مهمترین پستهای کمیتههای مهم مجلس را اشغال کردند. جایی که همه قوانین نخست در آنجا بررسی و اصلاح میشد. اعضای فراکسیون ملی فقط پنج کرسی از ۱۸ کرسی کمیته امور مالی، دو کرسی از ۱۶ کرسی کمیته امور خارجی و دو کرسی از ۱۳ کرسی کمیته نظامی را به دست آوردند.
یک حاشیه ادبی درباره مجلس
از جمله موضوعات بحثبرانگیز در میان نمایندگان مجلس شورای ملی در خلال فعالیت مجلس چهاردهم (۱۳۲۲ تا ۱۳۲۴) تصویب اعتبارنامههای همدیگر بود که بعضاً به دلیل دخالت اغراض شخصی یا حزبی موجب میشد ساعتها وقت نمایندگان صرف این کار شود. باید توجه کرد که در مجالس ۲۴ گانه شورای ملی ایران که قبل از انقلاب اسلامی برگزار شده بود، در مجموع اعتبارنامه ۳۲ نماینده به تصویب نرسید که نخستین آنها دکتر میرزا محمدخان مصدقالسلطنه، نماینده اصفهان، بود که به علت کمی سن، اعتبارنامهاش رد شد و مجلس چهارم شورای ملی با رد هشت اعتبارنامه در این زمینه رکورددار بود. در قطعه شعری که در ادامه آمده است، شاعر سعی دارد با استفاده کنایهآمیز از لفظ «دارالشورش» (محلی برای دعوا و جدلهای سیاسی بیحاصل و از روی بغض و کینه) در برابر «دارالشورا» (محلی برای مشورت و حل مشکلات مردم) نقد خود را به وضعیت مجلس چهاردهم بیان کند و هویت سازمانی این مجلس را زیر سؤال ببرد:
دارند همیشه عدهای از وکلا
با هم سر اغراض خصوصی دعوا
این مجلس پر ز فتنه بـیچون و چرا
دارالشورش بود نه دارالشورا
دوگانه مصدق و طباطبایی در مجلس چهاردهم
اقدام دیگر دکتر مصدق در این مجلس مخالفت با اعتبارنامه سیدضیا طباطبایی (عامل کودتای ۱۲۹۹ شمسی) بود، زیرا با ورود سیدضیا پس از ۲۰ سال دوری به کشور جنجالی علیه حضور او برپا شده بود و به خصوص راه یافتن او به مجلس از حوزه یزد با توجه به اینکه گفته میشد انگلستان حامی اوست، توجه بیشتری را جلب کرد، به همین دلیل مصدق و فراکسیون وکلای حزب توده در مجلس به مخالفت با اعتبارنامه وی برخاستند که، مجلس نیز در دو جلسه ۱۶ و ۱۷ اسفند ۱۳۲۲ به اعتبارنامه سیدضیا رسیدگی کرد. سیدضیا در واکنش به مخالفت مصدق از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان دفاع کرد و مدعی شد این اقدام از افتخارات اوست که در آن زمان دولهها و سلطنهها را توقیف کرده است. در هر صورت پس از دو جلسه بحث و بررسی سرانجام مجلس اعتبارنامه سیدضیا را به رأی گذاشت و با ۵۷ رأی موافق و ۲۸ رأی مخالف تصویب کرد.
بحران نفتی و تأثیرات آن بر مجلس
در آبان ۱۳۲۳ با پدید آمدن بحران نفتی، ائتلاف میان سلطنتطلبان و محافظهکاران جنوبی بیشتر تقویت شد. در اوایل مرداد، یکی از نمایندگان عضو فراکسیون منفردین این اطلاعات جنجالبرانگیز را فاش ساخت که دولت ساعد، مخفیانه یک امتیاز نفتی در نواحی جنوبی به شرکتهای امریکایی و انگلیسی پیشنهاد کرده است. همچنین شایعه شده بود که به محض خروج نیروهای شوروی از کشور، در نواحی شمالی امتیازی به شرکت استاندارد وکیوم داده خواهد شد.
کلارمونت اسکراین، کنسول انگلیس در مشهد بعدها در خاطرات خود مینویسد: «دخالت قدرتمندانه امریکا، به صورت حضور هیئتهای مالی، نظامی یورش آشکار امریکا برای تصرف بازار ایران و مهمتر از همه، تلاش شرکتهای استاندارد وکیوم و شل برای دستیابی به امتیازات نفتی بود که روسها را در این کشور، از متحد دوران جنگ به رقیب دوران جنگ سرد تبدیل کرد.»
این بحران نفتی که آغازگر جنگ سرد در ایران، مدتها پیش از شروع آن در اروپا بود، با تشدید اختلافهای مخالفان پارلمانی شاه درباره سیاست خارجی، موقعیت وی را تحکیم بخشید.
مجلسی که اختلافات را آشکار کرد
نهایتاً مجلس چهاردهم با آشکار شدن اختلافات و طبقهبندیهای اصلی اجتماعی به پایان رسید، اما نتوانست سه مشکل عمده سیاسی کشور را حل کند.
مشکل قانون اساسی: اگرچه به زودی در نزد بیشتر محافظهکاران جنوبی بیاهمیت شد، در دستور کار اشراف شمالی به رهبری نخستوزیر قوام، طبقات متوسط به رهبری مصدق و جنبش کارگری حزب توده باقی ماند. شاه در مبارزه برای حفظ ارتش فقط در یک رشته کشمکشها پیروز شده بود تا مزاحم اصلی خود، قوام را که رئیس دولت بود و مبارزه دیگری علیه شاه طراحی میکرد، بشناسد.
مشکل سیاست خارجی: به ویژه مبارزه برای حفظ استقلال ملی، با وجود اشغالگران خارجی در کشور، تقاضای امتیازات اقتصادی از سوی شورویها و اداره منبع اصلی درآمد کشور توسط شرکت انگلیسی نفت، ضرورت و اهمیت خود را از دست نداد. برعکس با آغاز جنگ سرد بین قدرتهای بزرگ، تقسیم جهان به دو بلوک رقیب و در ضمن خطر تجزیه شدن ایران، اهمیت و ضرورت این مشکل آشکار شد.
مشکل اجتماعی: به ویژه نیاز به اصلاحات داخلی هم با برانگیختن برخی گروههای قومی علیه دولت تحت سلطه فارسیزبانان و تحریک طبقات متوسط و پایان علیه طبقه بالای زمیندار، همچنان به قوت و اهمیت خود باقی ماند. طی هفت سال بعدی، این سه مشکل همچنان صحنه سیاست را در ایران تحتالشعاع قرار داد.