سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آیا واقعاً انسان با لباسهای آنچنانی و مدل موی سر و آویزان کردن زنجیر با شخصیت میشود؟ آیا شخصیت افراد در گرو تغییر مبلمان خانه و سِت کردن رنگ وسایل آشپزخانه با رنگ کاشیهای آن است؟ یعنی الان کسی که فرشهایش دارای مدل و رنگ واحد نباشد، عقب افتاده است؟
متأسفانه تمام فکر و ذکر عدهای تغییر رنگها و تجربه کردن مدلهای مختلف است. واقعاً باید بغض بترکانیم و به حال برخی گریه کنیم! چراکه اگر کسی دنبال مد نباشد و رنگهای گوناگون را عوض نکند گاهی مورد تمسخر واقع میشود و او را عقب مانده و عصر حجری میخوانند.
برایم هضم و حل نمیشود که کفشی یا لباسی که هیچ آثاری از کهنگی در آن دیده نمیشود و فقط به خاطر اینکه در مهمانی قبلی پوشیده شده، یعنی یک بار مورد استفاده قرار گرفته را دور میریزند، آن لباسی که دور ریخته میشود با آن لباسی که در ویترین است، تفاوتی ندارد. کم نیستند افرادی که لباسهایشان آنقدر زیاد است که برخی از آنها را نپوشیده، دور میریزند.
شاید این سخن برای برخیها ناخوشایند جلوه کند، اما واقعاً شما بگویید به چنین شخصی که خرید اصل در زندگیاش شده و هر روز کارش خرید وسایل و لباس و... است و چمدانها از جا دادن لباسهایش عاجزند، چه باید گفت؟ آیا این افراط در مدگرایی نوعی بیماری نیست؟
باور کنید آینهها خسته میشوند از بس که این افراد میپوشند و خود را نگاه میکنند. این افراد تمام فکر و ذکر و هم و غمشان فقط این است که از مد جدید جا نمانند. پس برای نشان دادن شخصیت خود انواع و اقسام مدلها را عوض میکنند.
یاسر از دوستان زمان دبیرستان من است. پارسال همین موقعها شنیدم که نامزد کرده و میخواهد ازدواج کند. خانهشان از خانه ما خیلی دور نیست و هر روز از در خانه آنها عبور میکنم. یک روز او را دیدم که در حال خالی کردن جهیزیه خانمش بود. شاید باور نکنید، اما با پول این جهیزیه به راحتی میشد سه جهیزیه متوسط تهیه شود. تازه این غیر از وسایلی بود که خودش خریده بود.
به محض رو در رو شدن شروع کردم به کمک کردن. واقعاً بدون اغراق میگویم خیلی از وسایلی که جابهجا میکردم را نمیشناختم. یعنی برای اولین بار بود که با آنها مواجه شده بودم. با خودم گفتم اگر این همه وسیله برای ازدواج ضروری بود واقعاً جوانان حق دارند که ازدواج نکنند. ماشین را که خالی کردیم یاسر آمد و گفت: «بچهها ممنون. انشاءالله ماشین بعدی خبرتون میکنم!»
همه با هم با تعجب پرسیدیم: «ماشین بعدی؟» گفت: «آره! سرویس خواب رو که سفارش دادم هنوز آماده نشده.» خلاصه گذشت تا همین چند روز پیش. یعنی ۱۰ ماهی از عروسیشان میگذشت تا اینکه یک روز دیدم وسط کوچه جلوی خانهشان یک جرثقیل پارک کرده و بچههای کوچه هم دور جرثقیل را گرفته بودند. سریع رفتم جلو و یاسر را دیدم. به او گفتم: «آقا یاسر! چه خبره؟ اتفاقی افتاده؟» در جوابم گفت: «نه. چیز خاصی نیست. یخچالمون کوچیک بود، اونو ردش کردم رفتم یه دونه جدیدشو گرفتم.»
با خودم گفتم خب چرا با جرثقیل آن را میخواهد جابهجا کند. تا اینکه چشمم به یخچال افتاد و متوجه شدم که از راه پله بالا نمیرود. پس با جرثقیل یخچال را از بالکن به داخل خانه راهی کردند. واقعاً یخچالشان کوچک نبود. فقط به خاطر اینکه این یخچال جدید بود و کسی در فامیلشان از این مدل نداشتند، آن را خریدند تا به قول خودشان پز بدهند! انصافاً دو نفر مگر چقدر میخورند که یک یخچال به این بزرگی را میخرند؟
به راستی که دین مبین اسلام، دین اعتدال است. البته اعتدال حقیقی و به معنای واقعی. از نظر اسلام ارزش افراد با لباس و مدل و تعویض وسایل زندگی و ... مشخص نمیشود بلکه دین ما مدگرایی را اسراف میداند و از بریز و بپاش بیزار است و تنها ملاک برتری افراد را پرهیزکاری در همه امور میداند.
بیاییم اندکی تفکر کنیم. زندگی بدون تجملات و مدگرایی چه چیزی از ما کم میکند؟ افراد مدگرا باید مبنای زندگی خود را تغییر دهند تا بتوانند از این ویژگی ناپسند اخلاقی دل بکنند، چراکه اصل و مبنا در زندگی این افراد دنیاگرایی و زرق و برق دنیاست، اما اگر مبنای خود را به سمت مبنای اسلامی یعنی سادگی و قناعت تغییر دهند، دیگر برایشان مهم نخواهد بود که مد و مدل جدید چیست.