سرويس سياسی جوان آنلاين: «رفراندوم» از کلیدواژههایی است که قانونگذار با هدف عبور کشور از هنگامههای اضطراری و برونرفت از شرایط بحرانی پیشبینی کرده است، اما برخی سیاستمداران و وابستگان به یک جریان سیاسی در تفسیری مغایر با هدف قانونگذار، فعالشدن چنین مکانیسمی را منطبق با منافع شخصی و جناحی میدانند و دستکم طی شش سال اخیر بارها برگزاری همهپرسی را یک اولویت مهم برای کشور عنوان کردهاند.
جریان پیشنهاددهنده «برگزاری همهپرسی» با این پسزمینه ذهنی که رابطه مستقیمی میان «رفراندوم» و «اصل کارآمدی نظام اسلامی» برقرار است بر خواسته اخیر خود پافشاری میکند، بدین معنا که با مدیریت بحثبرانگیز خود در عرصههای مختلف و تولید نارضایتی اقتصادی و اجتماعی در بین مردم، اینگونه القا میکند که نظام اسلامی توان اجراییکردن مطالبات مردمی را ندارد و با طرح کردن مسائلی مانند برگزاری رفراندوم، نظام را وادار به عقبنشینی از مواضع انقلابی خود کند.
جریان مورد اشاره پیشنهاد برگزاری رفراندوم را عمدتاً با این پیشفرض مطرح میکند که جایگاه اجتماعی- سیاسی نظام اسلامی بر اساس مدل رفتاری عناصر خود در عرصههای مختلف اجرایی و قانونگذاری به شدت تضعیف شده است و نفس طرح چنین مباحثی میتواند فضای ذهنی تصمیمگیران و تصمیمسازان ارشد نظام اسلامی را ملتهب و یک کانال تهدیدی علیه نظام اسلامی ایجاد کند.
یکی دیگر از اهداف طرح چنین مسئلهای آن هم به صورت گسترده این مسئله است که نظام اسلامی مشروعیت اجتماعی خود را ازدست داده است و امروز بعد از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی مردم دیگر همانند گذشته اعتماد و اعتقادی به نظام ندارند! این در حالی است که بسیاری از رخدادهای مهمی که طی ۴۱ سالی که از انقلاب اسلامی بهوجود آمده در حکم برگزاری دهها رفراندوم بوده و نشان داده است منافع مردم همچنان با نظام اسلامی سنخیت دارد.
رفراندومهای جناحی
طی سالهای اخیر بارها به بهانه اتفاقات مختلف و برای دستیابی به مطامع جناحی جمعی از سیاستمداران و رسانههای وابسته خواهان برگزاری همهپرسی در کشور شدهاند، به عنوان نمونه زمانی در سال ۹۲ و در آغاز دور جدید مذاکرات میان ایران و ۱+۵، برخی از مقامات دولتی خواهان عادیسازی روابط میان ایران و امریکا شدند و حاکمیت سیاسی را مانع تحقق چنین خواستهای میدیدند و بر همین اساس بارها برگزاری «رفراندوم هستهای» به عنوان یکی از مصادیق افزایش سطح تنش میان دو کشور را مطرح کردند، به عنوان نمونه یک بار در باب ضرورت برگزاری رفراندوم هستهای عنوان میشود: «در سال۸۳ از رهبر معظم انقلاب خواستم تا موضوع هستهای را به آرای مردم بگذارند که ایشان هم استفاده از این اصل را خوب دانستند و قبول کردند، اما در مورد زمان اجرای آن مطلبی عنوان نشد و پس از آن هم دولت تغییر کرد و روند به شکل دیگری ادامه یافت، اما به هر حال اصل ۵۹ در هر مقطعی میتواند راهگشا باشد.»
همچنین در دی ماه سال۹۳ عنوان میشود: «برای یک بار هم که شده، درباره مسئله بسیار مهم که ممکن است اختلافی هم باشد... [مسئلهای که]برای همه اهمیت دارد و در زندگی همه تاثیرگذار است، نظر مستقیم مردم پرسیده شود.»
حنای هستهای دیگر رنگ ندارد
جالب این است اگر بر فرض محال بخشی از جامعه ایرانی تا قبل از اجرای برجام بر اساس القائات بخشی از وابستگان به یک طیف احساس میکردند برگزاری رفراندوم هستهای یک ضرورت است، بعد از سرازیر شدن هزینههای اقتصادی، معیشتی، سیاسی و اجتماعی برجام که به واسطه عملکرد نگارش متن ضعیف توافق هستهای و عملکرد غیرقانونی طرف مقابل روی داده است، امروز خواهان پاسخگویی دولت نسبت به وضع موجود هستند و اساساً برگزاری همهپرسی که بر اساس قانون اساسی در مواقع حیاتی و استثنایی پیشبینی شده را دیگر اولویت نمیدانند، کمااینکه همانگونه که در اصل ۵۹ قانون اساسی آمده است: «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد؛ «مراجعه به رأی مستقیم مردم در مواقعی است که اساساً تخصص رأیدهندگان، حیاتی نبوده و ضرورت ندارد و موضوع مورد همهپرسی، جزئیات و محتویات پیچیده ندارد و همه اقشار جامعه میتوانند نسبت به آن اظهار نظر کنند به طوری که برگزاری سه رفراندوم طی ۴۱ سال گذشته «رأی آری یا نه به جمهوری اسلامی- رأیگیری درباره قانون اساسی- اصلاح قانون اساسی» چنین مسئلهای را اثبات میکند.
انتقال فاز حمله از هستهای به سایر حوزهها
یک سال پس از اثبات این مسئله که برجام آوردهای برای کشور ندارد و افکار عمومی را نمیتوان با توسل به آن گمراه کرد، فاز حمله رفراندومی به سایر حوزهها مانند مباحث مربوط به «آزادیهای فردی و اجتماعی» و حتی «مذاکرات موشکی و منطقهای» منتقل شده، به طوری که از سال ۹۶ به بعد برگزاری رفراندوم به صورت کلی مورد تأکید وابستگان به این طیف قرار گرفته است. در سخنرانی راهپیمایی ۲۲ بهمن سال ۹۶ عنوان میشود: «قانون اساسی بنبستها را برداشته و ظرفیت بسیار بزرگی دارد. ملت ایران اگر جایی ما با هم بحث داریم به اصل ۵۹ قانون اساسی مراجعه کنیم...» یا در همایش استانداران و فرمانداران که هفته گذشته در تهران برگزار شد، عنوان میشود: «شرایط امروز ما با همیشه متفاوت است؛ ما در آستانه سیوهفتمین انتخابات ملی هستیم. از آن انتخابات اولی که در فروردین سال۵۸ که با همهپرسی و رفراندوم شروع شد، بعضیها از کلمه «رفراندوم» خوششان نمیآید، اما پایه انتخابات ما از رفراندوم بود، از همهپرسی شروع شده است. نظام ما روی رفراندوم است و پایه اصلی آن رفراندوم است و آن همهپرسی اول بود که تعیین کرد نظام ما جمهوری اسلامی است.»
پیش از این نیز رئیس دولت اصلاحات پس از دوره ریاست جمهوریاش، «راه برونرفت از بحران» را «اتکا به آرای مردم و برگزاری رفراندوم» دانسته بود.
رفراندومهای سالانه
رفراندوم اگر چه اِعمال حاکمیت از مجاری مردم را تثبیت و تضمین میکند و مشروعیت حاکمیت سیاسی کشور را بهروزرسانی میکند و حتی مشارکت مردم در موضوعات کلان را به طور محسوسی ترقی میدهد، اما همانطور که اشاره شد، مراجعه به «رأی مستقیم مردم» طبق اصل ۵۹ قانون اساسی دارای استثنائات است و قید «مسائل بسیار مهم» بر آن مصرح شده است تا هیچ مقامی خواستههای گروهی و دمدستی را با این توجیه که «فوریت» دارد و موضع «استثنایی» است به مسئله اولویتدار کشور تبدیل نکند، مهمتر آنکه برگزاری راهپیمایی چنددهمیلیونی در کشور در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی طی ۴۱ سال خود مهمترین سند برگزاری رفراندوم در کشور است یا تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی خود یکی از رویدادهایی است که برخلاف میل جریان مورد اشاره، حاکمیت سیاسی کشور همچنان مشروعیت مردمی مطلوبی دارد و افکار عمومی ناکارآمدی یک جناح را به حساب نظام اسلامی نگذاشتهاند.