فیلم خروج آخرین ساخته ابراهیم حاتمیکیا است. فیلمی که برخلاف فیلمهای پیشین این بهترین فیلمساز سینمای پس از انقلاب، سادهتر، کم هیجانتر و البته به دور از دیالوگهای عمیق و ساختاری پیچیده است. شاید در نگاه اول این افول سینمای حاتمیکیا به نظر برسد. اما واقعیت این است که اتمسفر این فیلم متفاوت بوده و اقتضائات خاص خود را دارد.
رحمت بخشی قهرمان داستان با بازی درخشان فرامرز قریبیان روستایی، پدر شهید و کشاورزی عزتمند است. او بر خلاف سایر کارکترهای قهرمان در فیلمهای پیشین حاتمیکیا شخصیتی به تمام قامت ایدئولوژیک نیست. گرچه مدار اصلی و عنصر بنیادین فیلم بیشک عدالتخواهی است. اما آنچه از زبان بسیاری منتقدان شنیده میشود. نازل بودن فیلم به دلیل نداشتن پیچیدگیها و دیالوگهای عمیق فیلمهای درخشانی، چون آژانس شیشهای یا وجوه ملودراماتیک از جنس فیلم از کرخه تا راین است.
واقعیت این است که قهرمان این فیلم کشاورز روستایی و این فیلم تصویرگر محرومان و فراموش شدگان جامعه ایران است. حال چگونه میتوان قهرمان اینچنین داستانی را در قامت یک ایدئولوگ تمنا نمود. واقعیت این است که سینمای حاتمیکیا که پرفروغترین تبلور سینمای ملی پس از انقلاب بوده هیچگاه نخبهگرا نبوده و به دامن شبه روشنفکری نیز نغلطیده است.
سینمای حاتمی کیا همواره سینمایی مردمی و همگام با نبض جامعه بوده و البته تلاش نموده از پوپولیزم نیز به دور باشد. جغرافیای فیلم خروج نیز سادگی روستایی محروم و عزتمند را میطلبد. حاتمی کیا اگر چه ثابت کرده هم در سینمای اشراقی، چون فیلم مهاجر و هم در سینمای اندیشهورز مانند فیلم روبان قرمز و هم در اوج قهرمان پروری ایدئولوژیک و آرمانخواه مانند بهترین فیلم خود آژانس شیشهای و هم در اوج تکنیک مانند به وقت شام میتواند شاهکار بیافریند. اما این بار با سادگی و بدون تکلف تلاش نموده در کنار مستضعفان بی رسانه و بی صدا باشد.
حاتمی کیا شاید تنها ستاره فیلمسازی ایران است که هرگز دغدغههای ملی خود را به ژستهای شبه روشنفکری و جشنوارههای رنگارنگ نفروخته است. حاتمی کیا هنوز با فاصله بهترین فیلمساز سینمای ایران است. نبض سینمای او نه با کن و برلین که با ایران و دغدغه ایران و انقلاب اسلامی ملت ایران میزند. خروج با همه سادگی و بی تکلفی و با پارهای ضعفهای ساختاری اش عدالتخواهانهترین فیلم سالهای اخیر سینمای ایران است و جای امیدواری است که حاتمی کیا مسیر عدالتخواهی را ادامه دهد