سرويس سياسی جوان آنلاين: مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان و اعضای نیروی هوایی ارتش به حقیقت مهمی اشاره کردند که به رغم مطرح شدن آن از سوی کارشناسان مختلف تاکنون به خوبی مورد کند و کار قرار نگرفته است. ایشان در سخنان خود به این نکته اشاره کردند که امریکا همچنان به دنبال حفظ اقتصاد نفتی ایران است.
باور این موضوع در ابتدا شاید سخت باشد چراکه هم اکنون تحریمهای نفتی امریکا علیه ایران یکی از مهمترین ابزارهای تحت فشار قرار دادن ایران است. بر اساس آمارهای اقتصادی رشد بخش نفت و گاز اقتصاد ایران در طول ۹ ماه گذشته نزدیک به منفی ۸ درصد بوده است. این حجم بالا از رشد منفی به خوبی نشان میدهد که ظاهراً هدف اولیه امریکاییها در ضربه زدن به اقتصاد ایران و تلاش برای حفظ فشار بر اقتصاد ایران محقق شده است، از این رو راهکار مهم برای ایران تلاش برای فروش بیشتر نفت و استفاده از راهبردهای موجود برای کاهش کسری بودجه است، حتی اگر پیشنهاد جدی مصالحهجویانه بین ایران و امریکا نیز اغلب با هدف آسانتر کردن فروش نفت برای ایران صورت بگیرد، به عنوان مثال پیشنهاد فرانسه برای کاهش فشارها علیه ایران شامل یک پیشنهاد دوگانه برای افزایش فروش نفت به ایران بوده است به گونهای که ایران بتواند روزانه یکمیلیون بشکه نفت را خریداری کند، با این حال چرا رهبری حفظ اقتصاد نفتی را جزو سیاستهای امریکا عنوان کردهاند.
امریکاییها درباره تحریم نفتی ایران چه فکر میکردند
ایران با قرار گرفتن در بین چهار کشور تولیدکننده بزرگ نفت خام، ابرقدرت انرژی محسوب میشود. تا قبل از سال ۲۰۱۰ درآمدهای نفتی بیش از ۲۴ درصد تولید ناخالص داخلی ایران را تشکیل میداد و بین ۵۰ تا ۷۶ درصد از درآمدهای دولت را تأمین میکرد. ایران بعد از روسیه دومین دارنده ذخایر گاز طبیعی با رقمی حدود ۹۸۱ تریلیون مترمکعب است. ایران به دلیل داشتن نفت، از اهرم فشار در عرصه مسائل بینالمللی برخوردار است، با این وجود جمهوری اسلامی ایران به خاطر ظرفیتهای اندک پالایش باید نزدیک ۳۰ درصد از مصرف نفت سالانه خود را از تأمینکنندگان خارجی تأمین کند. برای امریکا و متحدان این کشور، این وابستگی ایران، فرصتی قابل توجه است تا فشارها بر دولت ایران را افزایش دهند. اگر چه تلاشهای امریکا برای منع سرمایهگذاری خارجی در بخش انرژی ایران با تصویب قانون تحریم ایران و لیبی در سال ۱۹۹۶ آغاز شد، اما تا قبل از ۲۰۱۰ هیچ یک از رؤسای جمهور امریکا حتی یکی از شرکتهای نقضکننده این قانون را به دلیل ترس از واکنش شدید کشورهایی مانند چین، روسیه، آلمان، فرانسه، اتریش، هند، ژاپن یا کرهجنوبی که بازیگران اصلی در بخش نفت و گاز ایران هستند، مورد تحریم قرار ندادند.
در این میان وابستگی برخی از کشورها به نفت ایران سبب شد تا امریکا تلاشهای زیادی بکند تا بتواند آنها را از خرید نفت ایران منصرف کند. در این میان اروپا جزو شرکای ضروری محسوب میشد که همه ۲۷ عضو اتحادیه اروپا توافق کردند نفت ایران را تحریم کامل کنند که این یک ضربه بزرگ به درآمدهای دولت ایران وارد کرد.
خاطرات بانوی تحریمها از قطع صادرات نفت ایران
کلینتون در خاطراتش مینویسد: «من بیشتر از هر کار دیگری، خودم را موظف کرده بودم که مصرفکنندگان اصلی نفت ایران را متقاعد کنم تا منابع خود را متنوع کنند و نفت کمتری از تهران بخرند. با هر کشور جدیدی که با پیشنهاد من موافقت میکرد، خزانه ایران ضربه بزرگی میخورد. رگ حیاتی ایران نفت آن بود. این کشور سومین صادرکننده بزرگ نفت خام در جهان بود؛ صادراتی که ارز به شدت مورد نیاز ایران را تأمین میکرد، بنابراین ما هر کاری میتوانستیم کردیم تا تجارت را به خصوص در زمینه نفت برای ایران دشوار کنیم. تحت یک قانون جدید که دسامبر ۲۰۱۱ توسط اوباما امضا شد، کشورهای دیگر یا باید هر شش ماه یک بار نشان میدادند مصرف نفت ایران را به طور مؤثری کاهش دادهاند یا در غیر این صورت خودشان تحریم میشدند. من برای عملیکردن این قانون به اداره تازهتأسیس منابع انرژی به ریاست کارلوس پاسکال متوسل شدم. هر جا ایران سعی میکرد نفت بفروشد، تیم ما هم آن جا حضور داشت، منابع جایگزین معرفی میکرد و خطرات مالی معامله با یک کشور منفور در جهان را توضیح میداد. مشتریان عمده ایران با انتخابهای دشوار و عواقب اقتصادی قابل توجهی مواجه میشدند. خوشبختانه بسیاری از آنها دوراندیشی نشان دادند و از فرصت تنوع بخشیدن به سبد انرژی خود، استقبال کردند. ما به همین اندازه در مکانهایی مانند آنگولا، نیجریه، سودان جنوبی و خلیج فارس هم فعال بودیم و رقبای ایران را به پمپاژ و فروش بیشتر نفت تشویق میکردیم تا بازار را متعادل نگه داریم و از تغییرات مخرب قیمت نفت جلوگیری کنیم.»
مهمترین منابع جدید نفت از حیاط خلوت خود امریکا تأمین میشد. با افزایش چشمگیر حجم تولید نفت و گاز در داخل امریکا، به لطف فناوریها و اکتشافات جدید، واردات انرژی امریکا کاهش یافت. این موضوع، فشار را از بازار جهانی برداشت و راه را برای خارج کردن ایران از جمع صادرکنندهها هموار کرد، چون کشورهای دیگر میتوانستند روی نفتی حساب کنند که امریکا دیگر نیازی به آن نداشت.
کلینتون موفقیتهای امریکا را در مورد تحریم نفتی در سال ۲۰۱۲ اینگونه توصیف میکند: «تلاشهای ما در نهایت موجب شد تا تمام مشتریان عمده نفت ایران، حتی بیمیلترین آنها، توافق کنند که خرید نفت از ایران را کاهش دهند. نتیجه چشمگیر بود. تورم در ایران بیش از ۴۰ درصد افزایش و ارزش پول این کشور به طرز چشمگیری کاهش یافت. صادرات نفت ایران از ۵/ ۲ میلیون بشکه نفت خام در روز در اوایل سال ۲۰۱۲ به حدود یکمیلیون بشکه کاهش پیدا کرد که منجر به از دست رفتن بیش از ۸۰ میلیارد دلار از درآمد دولت ایران شد. نفتکشهای ایران بیکار نشسته بودند؛ نه بازاری برای عرضه داشتند و نه هیچ سرمایهگذار یا شرکت بیمه خارجی حاضر به پشتیبانی از آنها میشد. جتهای این کشور نیز در آشیانههای خود زنگ میزدند و ایران نمیتوانست قطعات یدکی برای آنها بگیرد. شرکتهای بزرگ و چندملیتی مانند شل، تویوتا و دویچه بانک آلمان نیز پای خود را از ایران بیرون کشیدند.»
استقلال از نفت؛ اولویت مجلس آینده
اگرچه موج کاهش فروش نفت ایران بعد از اجرای برجام به صورت کلی برداشته شد و حتی ایران صادرات نفت روزانه ۵/۲ میلیون بشکهای را به ثبت رساند، اما بعد از خروج ترامپ از برجام باز تحریمها به شکلی دیگر برقرار و بلافاصله روند نزولی صادرات نفت ایران آغاز شد. در نهایت دولت ترامپ از اردیبهشت سال ۹۸ به سمت صفر کردن صادرات نفت ایران حرکت کرد. هم اکنون هیچ آمار رسمی از صادرات رسمی نفت ایران وجود ندارد، اما گفته میشود ایران بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار بشکه نفت صادر میکند.
حالا سؤال این است که چرا رهبری نگاه مثبتی به این وضعیت دارند. واقعیت این است که اقتصاد ایران در طول ۵۰ سال گذشته همواره به سمت خامفروشی حرکت کرده است و تقریباً تمامی اقتصاددانان بر این نکته تاکید میکنند که باید از چنین وضعیتی خارج شد.
به دلیل اینکه درآمدهای نفتی درآمدهای سهل و ممتنعی به شمار میروند، دولتها چه اصلاحطلب و چه اصولگرا تمایلی برای مقابله با آن نداشتهاند، با این حال به نظر میرسد تحریمهای امریکا توانسته است به زور اقتصاد ایران را از وابستگی به نفت ترک دهد. اقتصاد غیرنفتی ایران بهرغم رشد منفی بخش نفت توانسته ثبات خود را حفظ کند. در صورتی که دولت بتواند با یک برنامهریزی مناسب خود را از نظام بودجهریزی بیحساب و کتاب خلاص کند، هدف راهبردی چند ده ساله ایران محقق میشود، در این صورت امکان استفاده از این اهرم علیه ایران در آینده نیز از بین خواهد رفت. طبیعی است که امریکا و کشورهای غربی علاقهای ندارند تا این اهرم فشار خود را از دست دهند، از این رو به دنبال این هستند تا نظام اجرایی ایران را همچنان امیدوار به بازگشت درآمدهای نفتی نگه دارند، از این رو برخی این فرضیه را مطرح میکنند که در آینده نزدیک امریکاییها تحریمهای نفتی علیه ایران را شل خواهند کرد تا جلوی قطع وابستگی ایران را به نفت بگیرند.
طبیعی است که با چنین دیدگاهی مقام معظم رهبری به دنبال استفاده از این فرصت تاریخی بودهاند تا سایه تهدید بلندمدت را از سر کشور دور کنند، البته چنین راهبردی به طور حتم سختیها و زحمات فراوانی را به همراه خواهد داشت، اما میتواند موضع کشور را در حوزه تحریم اقتصادی چنان مستحکم کند که امکان امتیازگیری در این حوزه دیگر فراهم نباشد. در این مورد، وظیفه دولت و مجلس بسیار سنگین خواهد بود. شاید شعار مجلس بعدی این باشد که از تحریمها بهترین بهرهبرداری ممکن برای استقلال کشور انجام شود؛ مسئلهای که در طول یک هفته آینده باید از سوی کاندیداهای جبهه انقلاب تبیین شود.