سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آیات قرآن از آنجا که کلام خداوند است بسیار حسابشده و دقیق بیان شده است، بنابراین شما عملاً نمیتوانید کلمهای را جابهجا کنید. بسیاری از متونی که ما با آنها سر و کار داریم امکان جابهجایی و ویراستاری در متن وجود دارد. در همین متنی که میخوانید میتوانید جای بسیاری از کلمات را تغییر دهید یا حتی آنها را حذف کنید بی آن که به منظور و مراد نگارنده آسیبی وارد شود، اما یک وقت مثلاً ما با شعر حافظ سر و کار داریم که در اوج زیبایی، دست تطاول را میبندد و بالاتر از آن کلام وحی که از گزند روزگار و گذر قرنها به سلامت عبور کرده است همچنان که خداوند میفرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون / بیتردید ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.»
این همه را گفتم که به این جا برسم: اگر مثلاً در قرآن اول سخن از ایمان به میان میآید و بعد عمل صالح، اتفاقی و تصادفی نیست. معلوم میشود ایمان به عمل صالح ارجحیت دارد و خاستگاه آن است، یا رجحان نیت به عمل که در زندگی روزمره ما هم قابل درک و لمس است. اما یکی از زیباترین آیات قرآن که همین مفهوم را میرساند و همواره الهامبخش من در زندگی بوده آیه «رب اشرح لی صدری و یسرلی امری» است. آیهای بسیار موجز، اما در عین حال بسیار عمیق. در این آیه ما از خداوند و رب عزیز خود درخواستی را مطرح میکنیم: خدایا به ما شرح صدر یا فراخی سینه یا همان وسعت نظر و قلب و روان عنایت کن، آنگاه کارهای ما را هم ساده گردان. همچنان که در اینجا هم قابل مشاهده است رجحان شرح صدر به آسان شدن امور و کارها دیده میشود. در واقع از نگاه قرآن شرح صدر در آغاز قرار میگیرد و در ادامه آسانی امور هم میآید، اما چرا این گونه است؟
فریادی که قرآن بر سر انسان میکِشد
چرا ما این همه گرفتاریهای رنگارنگ در زندگی داریم و چرا واقعاً گرفتاریهای بشر به یک شکل بنیادین حل نمیشود. «رب اشرح لی صدری و یسرلی امری» میتواند ریشه این ناکامی بزرگ را در عین ایجاز و کوتاهی شرح دهد. اگر ما درون خود را صادقانه بکاویم احتمالاً اعتراف خواهیم کرد که نگاه ما در بیرون آمدن از گرفتاریها عموماً عکس نگاه قرآن است یعنی ما معمولاً این آسان شدن کارها و گرهگشاییها در بیرون را به شرح صدر و گرهگشایی در درون ترجیح میدهیم، به سخنی دیگر گرهگشاییهای بیرون جذابیت و نمود بیشتری برای ما دارد، یا این طور بگوییم اساساً شرح صدر برای ما یک مفهوم گنگ و غیرجدی است. اگر امروز از هر کس بپرسید دوست داری کارهای زندگیات ساده و آسان باشد خیلی روشن منظور شما را درک میکند، اما اگر از همان فرد بپرسی دوست داری به شرح صدر برسی؟ احتمالاً به درستی نداند منظور شما چیست، شاید حتی این فرد معانی لغات را هم بداند و برای شما توضیح هم بدهد که شرح یعنی گستردگی و صدر هم یعنی سینه، اما به فرض من اینها را بدانم وقتی این شرح صدر را عملاً لمس نکردهام دانستن لغوی چه گرهی از من باز میکند؟ ما از خدا میخواهیم سینه ما را فراخ کند یعنی مثلاً استخوانهای سینه مان فاصله بیشتری از هم بگیرد؟ صدر در این جا چیست؟ صدر وجود انسان چیست؟ قرآن و حکمای اسلامی به ما میگویند صدر همان عقل و قوه ادراک و شعور فطری است که در جای جای قرآن با فریادی که بر سر انسان میکشد: افلا تعقلون، افلا تتفکرون، افلا یتدبرون بیان میشود. گویی قرآن میگوید چرا این گونه به صدر وجود خود بیاعتنا ماندهاید.
چرا آرامش و شادی عمیق همچنان گمشده انسان است؟
واقعیت آن است که اگر اندیشه، قوه ادراک و آن شعور متعالی در وجود من گسترده نشود من به شکل بنیادین به آن یسرلی امری یا همان آسانی و گشایش در بیرون نخواهم رسید، حتی اگر مقدمات این آسانی به طور کامل در بیرون برای من تدارک دیده شده باشد و راز این که امروز بسیاری از افراد با وجود این که تفسیر زندگی آنها از چشم من و شما ممکن است کاملاً مصداق آسانی در امور باشد چنین تفسیر و احساسی از زندگیشان ندارند به خاطر این است که به آن شرح صدر و گشایش درون نرسیدهاند. به همین خاطر وقتی به زندگی کسی که شما تفسیر سهولت و آسانی از آن دارید مراجعه میکنید میبینید او نیز به اندازه شما نگران فرداست و چه بسا بیشتر- مگر آن که او به شرح صدر رسیده باشد، در آن صورت او گشایش درون و بیرون را توأمان تجربه میکند-، اما با فرض این که تنها معیار شما برای ارزیابی یک زندگی همان چیزهایی باشد که در بیرون قابل مشاهده است واقعیت این است که یک سازه هر اندازه هم که بزرگ و مجلل باشد- فرق نمیکند این سازه، سازه تمدنی و فناوری باشد یا مدرک و ساختمان و هر چیز دیگری- در نهایت نمیتواند گرهگشایی بنیادین را صورت بدهد و اگر یک نگاه گذرا به جهان امروز ما و تب و تابهای آن بیندازید میبینید همچنان گمشده انسان آرامش و شادی به شکل عمیق آن است، همچنان انسان با وجود دسترسی به ابزارهای فناوری و ارتباطی به شکل عمیقی احساس تنهایی میکند. با وجود آن که دانش روانشناسی پیش رفته، اما همچنان انسانها در افسردگی و وسواسها و عادتها و نارضایتی درونی و خشم انباشته پیچیده شدهاند. با وجود آن که نهادهای قانونی وجود دارند و ما ظاهراً با نظامهای سیاسی دموکراتیک به ویژه در غرب روبهرو هستیم، اما همچنان منطق سیاستمداران این کشورها همان منطق پادشاهان زورگوی سابق است: حق با کسی است که قدرت بیشتری دارد. در صورتی که انتظار میرفت این منطق در عصر امروز با سیطره قانون و نظامها به این جا برسد: کسی قدرت خواهد داشت که حق با او باشد. انتظار میرفت امروز در مقایسه با عصر و نظام ارباب و رعیتی شکافهای معیشتی کمتر شود، اما نظام سرمایهداری امروز، روی نظام ارباب و رعیتی و غارتی لشکرگشایان گذشته را سفید کرده است.
کسی که برای خود روشن نیست چگونه میتواند بیرون را روشن کند؟
گرفتاریهای رنگارنگ انسان امروز زمانی رفع و این تاریکیهای متنوع که در ساحتهای مختلف زندگی ما خیمه زده مرتفع خواهد شد که ما پیش از آن که «یسرلی امری» را بخواهیم پیشتر «رب اشرح لی صدری» را خواسته باشیم. در واقع وقتی آن عقل فطری، شعور و ادراک بیپیرایه و آلوده نشده به شوائب و پندارها در انسان غایب میشود آدمها میخواهند گرههایشان را در تاریکی باز کنند و این که امروز گرههای آدمیان نه در اقتصاد، نه در سیاست و نه در نظام بینالملل و نه در درون خودشان به صورت بنیادین حل نمیشود به خاطر این که ما میخواهیم در تاریکی تیر بیندازیم. خودمان برای خودمان روشن نیستیم، خودمان برای خودمان حضور نداریم آن وقت میخواهیم بیرون را احضار و مسایل بیرون را حل و فصل کنیم. پس این سؤالها منطقی است: «چطور کسی که خودش برای خودش روشن نیست میتواند جهان را روشن کند؟ چطور کسی که خودش برای خودش حاضر نیست میتواند جهان را احضار کند؟ چطور کسی که در خود مانده است میتواند افقی را در بیرون باز کند؟» و راز این که حتی برخوردارها هم احساس آسودگی نمیکنند در همین جاست که شیپور را اشتباهی گرفتهاند و گرفتهایم و صداهای ناهنجار جهان ما از همین جاست.