کد خبر: 991402
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۶:۳۳
برادر شهید صادق مهدی‌پور در گفتگو با «جوان» از خصوصیات یک عارف ۲۰ ساله می‌گوید
فریده موسوی
سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: شهید صادق مهدی‌پور، یکی از دو شهید خانواده‌اش بود که در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۲ طی عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید. پس از او برادر دیگرش بهمن راهی جبهه شد و او نیز چندی بعد به شهادت رسید. صادق جوانی عارف‌مسلک بود که سعی می‌کرد با ریاضت و عبادت، روح خود را پرورش بدهد. چنانچه توانست با استمرار در مسیر جبهه و جهاد، پس از چندین ماه مجاهدت، به مقام شهادت دست پیدا کند. گفت‌وگوی ما با بهرام مهدی‌پور برادر کوچک‌تر شهید را پیش رو دارید.

چطور شد که صادق مسیر جبهه و جهاد را در پیش گرفت؟
اگر صادق را می‌شناختید و روحیاتش را درک می‌کردید، اذعان می‌کردید که جوانی مثل او نمی‌توانست در برابر موضوعی، چون دفاع مقدس بی‌تفاوت باشد و به حتم روحش او را به سوی جبهه و شهادت سوق می‌داد. صادق متولد سال ۱۳۴۲ بود و موقع انقلاب فقط ۱۵ سال داشت، ولی یکی از ارکان اصلی تظاهرات دانش‌آموزی در جنوب شهر تهران بود. بچه باهوش و مذهبی بود و از کودکی در مسجد مکبری می‌کرد. در واقع زمینه‌های پیروی از انقلاب از کودکی در وجودش نهادینه شده بود. بعد از پیروزی انقلاب، صادق فعالیت گسترده‌ای در بسیج داشت و از طریق بسیج هم راهی جبهه شد.

شهید چه روحیاتی داشت که می‌گویید روحش او را به سوی جبهه‌ها سوق می‌داد؟
شهید روی نفس و اخلاقش کار کرده بود. می‌توانم به جرئت بگویم موقع شهادتش در ۲۰ سالگی یک جوان عارف‌مسلک بود. خیلی وقت‌ها که از جبهه به خانه می‌آمد، وقتی مادرمان جلویش غذای گرم می‌گذاشت، لب به غذا نمی‌زد و می‌گفت همین الان بچه‌ها در جبهه به غذای مناسب دسترسی ندارند، حالا من چطور می‌توانم این غذای گرم را بخورم. یا وقتی برای خواب زیراندازی برایش تهیه می‌کردیم، آن را کنار می‌زد و روی زمین می‌خوابید. سعی می‌کرد با زهد و ریاضت، هوای نفس را از خودش دور کند. حیا و وقارش مثال‌زدنی بود. این‌ها در حالی است که او فقط ۲۰ سال در این دنیا زندگی کرد و آن وقار مثال‌زدنی را در اوج جوانی داشت.

شهید مهدی‌پور در چه عملیاتی شرکت داشت؟
اولین عملیاتی که برادرم در آن شرکت کرد، الی بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) بود. بعد در زمستان سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد که از ناحیه چشم مجروح شد. بار آخر هم در عملیات والفجر ۴ شرکت کرد و در همین عملیات به شهادت رسید. حین عملیات گلوله دوشکای دو زمانه دشمن به صادق خورده و بر اثر خونریزی به شهادت رسیده بود. برادرم از فرط علاقه‌ای که به سرور و سالار شهیدان داشت، گفته بود اگر من شهید شدم مثل آقا اباعبدالله (ع) بی‌کفن دفنم کنید، ما هم همین کار را کردیم و پیکر صادق بدون کفن در قطعه ۲۸ بهشت زهرا دفن شد. بعد‌ها از زبان دوستانش موارد بیشتری از برخورد‌های عارفانه صادق در جبهه‌ها شنیدیم.

همرزمانش چه روایت‌هایی داشتند؟
یکی از دوستانش می‌گفت یک روز در جبهه مشغول شستن ظروفی بودیم که به روغن آغشته بود، برای اینکه روغن‌ها خوب شسته شوند، آن‌ها را داخل آب داغ گذاشته بودیم. صادق با دیدن ظرف‌ها گفت «نفس ما هم مثل همین ظروف است. این‌ها تنها با آب داغ تمیز می‌شوند و گناهان ما هم گاهی تنها با درد کشیدن و سختی کشیدن برطرف می‌شوند.» صادق همیشه سعی می‌کرد مقابل نفسش سختگیر باشد و با زهد و عرفان، روحش را پاک و آماده پرواز کند.
از شهید مهدی‌پور وصیتنامه یا پیامی به یادگار مانده است؟
اتفاقاً قبل از شهادتش یک پیام به برادران بسیجی داده بود. آن پیام را با جملات زیبایی هم آراسته بود. صادق در ابتدای پیام می‌گوید: «خیلی وقت است که می‌خواهم پرواز کنم و با روی خونین معشوقم را زیارت کنم» و بعد ادامه می‌دهد: «آنچه، همه چیز آدم را می‌خورد و انسان را از بین می‌برد، نفس است و نفس... صفا و صمیمیت چیزی نیست که بشود با یک آمپول به آدم تزریق بشود، این‌ها لازمه‌اش گذشت و تقوا است و تقوا هم لازمه‌اش اخلاص است. اخلاص هم لازمه‌اش انقطاع است. باید ببریم از یک سری مسائل، باید ببریم از نفس...»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار