پس از شیوع بیماری کرونا در ووهان چین، به علت قدرت تهاجمی و سرایت سریع این بیماری، به سرعت ویروس آن به مناطق مختلف جهان سرایت کرد و این بار، آنچه که خطرناکتر از بیماری کرونا در جامعه شیوع پیدا کرد، ترس از ابتلا به کرونا بود؛ لذا واقعیت امروز جامعه ما، تشدید ترس و وحشت عمومی از ابتلا به کرونا است که به گفته اغلب پزشکان و مسئولان بهداشت و درمان کشور ما و سایر کشورهای جهان، از آنفلوآنزای اچ ۱ ان ۱، نهتنها خطرناکتر برای مبتلایان نیست، بلکه درصد تهدید جانی این دو ویروس قابل مقایسه با هم نیستند.
اما آنچه انگیزه این یادداشت است، نگاهی به کنشگری مردم در برابر یک تهدید عمومی است که اتفاقاً این بار دیگر عامل سیاست در آن نقش نداشته است تا جناحهای مختلف کشور و اهالی سیاست بخواهند از این نمد نیز کلاهی برای منافع مثلاً جناحی خود دست و پا کنند و به قول یکی از مسئولان کشور که تست کرونای خود وی نیز مثبت اعلام شد، این ویروس فقیر و غنی یا مسئول و غیرمسئول نمیشناسد، لذا همانطور که همه در برابر آن ممکن است آسیب ببینند، به همان علت نیز، لزوم همکاری و هماهنگی ملی برای مقابله با آن نیز یک ضرورت است. اما در این میان متأسفانه با برخی رفتارهای کاملاً غیرانسانی و سوداگرانه مواجه بودیم که واقعاً با فرهنگ ما ایرانیان نوعدوست و از خود گذشته نا آشنا است. در کشوری که یک روز در حملات شیمیایی در دفاع مقدس، جوان ماسک خود را برداشته و به هم رزم یا هموطنش میداد، این کنش فرهنگی رفتاری کاملاً غریبه است و جای هیچگونه توجیه اخلاقی برای آن نمیتوان یافت.
از یک طرف برخی افراد سودجو حتی سلامتی خود و خانواده و نزدیکانشان را هم در نظر نگرفتند و با احتکار و گرانفروشی مواد ضدعفونیکننده و همچنین لوازم جلوگیری از انتشار ویروس مثل ماسک و فروش آنها به چندین برابر قیمت واقعی، در انتشار ویروس و ایجاد جو روانی ترس و ناامیدی به جهت کمیابی مواد مورد نیاز برای مبارزه با ویروس کرونا کمک کردند. اینگونه افراد واقعاً تنزل اخلاقی و فرهنگی خود را به نهایت پستی و دنائت به نمایش گذاشتند.
خوشبختانه در مقابل چنین افرادی انتشار اخبار فراوانی از افراد خیر و انسان دوست با پخش رایگان ماسک و سایر مواد مورد نیاز برای مقابله با ویروس کرونا، نشان داد که هنوز فرهنگ ایثار و گذشت، وجه غالب و بارز خصیصه فرهنگی ایرانیان مسلمان است که بارها در این خصوص خود را در کمک به سیل زدگان، زلزله زدگان و سایر آسیبدیدگان جامعه نشان دادهاند.
و، اما مورد دیگری که بسیار خطرناکتر ظاهر شد، خارج شدن اولیه کنترل و اشراف خبری و اطلاع رسانی رسانههای موثق و مورد اعتماد مردم در خصوص انتشار ویروس کرونا بود که باعث شد، شیوع این بیماری به مراتب بیشتر از میزان واقعی خود نشان داده شود و یک وحشت عمومی را در جامعه دامن بزند. اگرچه به تدریج شاهد ورود جدی مسئولان و رسانه ملی به حوزه اطلاع رسانی درباره شیوع ویروس کرونا شدیم و صدا و سیما در حال تبدیل شدن به مرجع قابل اعتماد مردم میشود که به همان اندازه نیز شاهد بازگشت آرامش روانی به جامعه هستیم؛ بنابراین با توجه به حوادث و جو روانی که در این چند روز در جامعه ما از رفتارهای مثبت و منفی دیده شد، باید درسهایی بگیریم و بدانیم که:
۱ -جامعه ایران را نه سیاه ببینیم و نه سفید، بلکه واقعیتهای موجود در آن را که وجود افراد ایثارگر، با گذشت و خیرخواه در کنار سودجویان و محتکران است، بپذیریم و با لحاظ همه واقعیتهای زشت و زیبا، آمادگی دائمی داشته باشیم. البته اصالت و فرهنگ جامعه ایران همان جامعه ایثارگر و نوعدوست است که باید خوب دیده و تقویت شود، اما نباید بخش غافل و سودجو را هم فراموش کرد و در جهت هدایت، مهار و مقابله با آن تلاش کرد.
۲ - همانطور که بارها، قدرت فضای مجازی را هم در تخریب و هم در ارتقای اخلاق و دانش مردم ملاحظه کردهایم، محیط مجازی را جدی گرفته و برای افزایش دانش رسانهای مردم، برنامههای جدی و زیربنایی داشته باشیم. واقعیت این است که فضای مجازی یک واقعیت بسیار ملموس و عینی زندگی امروز است و امکان محدودسازی آن وجود ندارد، بنابراین باید آن را هدایت و مدیریت کرد تا بتوان بدین طریق از منافع آن جامعه را برخوردار و از آسیبهای آن کاست.
۳ -کرونا، بیماری، سیل، زلزله و … جزئی از زندگی انسان بوده و تازگی ندارد، اما آنچه مسلم است، امروزه غافلگیری در برابر آنها مفهوم خود را از دست داده است و باید دولتها همیشه برای چنین حوادثی آمادگی داشته باشند و برای مدیریت و مقابله صاحب زیر ساخت و تدابیر لازم باشند.
۴ - مهمترین درس هم برای منابع رسمی و هم برای مردم این است که اولاً منابع رسمی خبری و مسئولان مربوط باید طوری عمل نمایند؛ که همیشه مرجعیت خبری و اطلاعرسانی خود را حفظ کنند و این امر مستلزم حفظ صداقت، هوشمندی و کار رسانهای درست است تا در چنین شرایطی فرصت به دست معاندان و مخالفان نیفتد.
۵ -نکته دیگر وظیفه نخبگان و گروههای مرجع و نقش آنها در چنین شرایطی است که همانا همدردی، همراهی، هدایت خیرخواهانه آموزش و حمایت برای رفع بحران است، ولی در این رویداد یا به وظیفه خود عمل نکردند و به بیراهه رفتند به خصوص چهرههای مشهور که به جای التیام درد مردم و عمل به وظیفه دینی، نمک به زخم مردم زدند و امنیت روانی جامعه را مختل کردند و خواسته یا ناخواسته به زیان خود و مردم عمل کردند که بهتر است وظیفه خود را بشناسند و سعی در جبران آن کنند.
سوی دیگر این مسئله مردم قرار دارند که باید بدانند که هیچ منبع خبری نمیتواند به اندازه مقامات مسئول و رسانههای رسمی کشور مورد اعتماد و موثق باشد و اعتماد به آنها بهترین کمک برای عبور از بحرانها است. البته این در شرایطی است که سازمانهای مسئول توسعه لازم را در خبر رسانی درست و مدیریت فضای رسانهای داشته باشند و بتوانند فضای روانی جامعه به سوی احساس امنیت هدایت کنند.