کد خبر: 993548
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۱:۲۷
خاطراتی از حضور در فاو تصرف شده، در گفت‌وگوی «جوان» با یک رزمنده
دوست نوجوانی داشتیم که الان نامش را فراموش کرده‌ام. ایشان در مواقع نگهبانی، یکهو گلوله‌ای شلیک می‌کرد. سریع خودمان را به او می‌رساندیم و می‌دیدیم موشی را شکار کرده است. هرچه می‌گفتیم این کار را نکن، قبول نمی‌کرد. البته موش‌ها هم معضل شده بودند و بدمان نمی‌آمد از شرشان خلاص بشویم
علیرضا محمدی
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شبه‌جزیره فاو در عملیات والفجر ۸ که ۲۱ بهمن‌ماه ۱۳۶۴ انجام گرفت، به تصرف نیرو‌های خودی درآمد. تقریباً ۷۰ روز طول کشید تا متصرفات رزمندگان در این شبه‌جزیره به تثبیت برسد. سپس شهر فاو تا اواخر فروردین‌ماه ۱۳۶۷، یعنی بیش از دو سال در تصرف نیرو‌های خودی قرار داشت و حتی نام این شهر به فاطمیه تغییر داده شد. در گفت‌وگویی که با غلامرضا سلیمانی یکی از رزمندگان کرجی حاضر در فاو داشتیم، وی خاطرات جالبی از عملیات والفجر ۸ و حضور در این شهر بیان کرد که تقدیم حضورتان می‌کنیم.

بعثی‌ها با لباس خواب
در عملیات والفجر ۸ ما در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) مأمور حمله به جزیره ام‌الرصاص بودیم. البته عملیات ما ایذایی یا فریب بود. تقریباً زودتر از دیگر واحد‌ها هم وارد عمل شدیم تا با رسوخ به ام‌الرصاص، توجه دشمن را به طرف این جزیره معطوف کنیم. شب عملیات من جزو نیرو‌های آبی- خاکی بودم. وقتی به ساحل دشمن رسیدیم، غواص‌ها آنقدر سریع عمل کرده بودند که خیلی از عراقی‌ها هنوز فرصت نکرده بودند لباس نظامی‌شان را به تن کنند و با همان لباس خواب کشته شده بودند.
توی کانال‌ها سیم‌هایی به چشم می‌خورد که می‌گفتند متصل به چاشنی بشکه‌های فوگاز تعبیه شده در کف اروند رود هستند. بعثی‌ها حتی فرصت نکرده بودند این چاشنی‌ها را به کار بیندازند که اگر می‌توانستند، در رودخانه جهنمی از انفجار‌ها ایجاد می‌شد. خلاصه که آن شب چنان دشمن را کوبیدیم که گیج شد و نتوانست عملکرد خوبی داشته باشد، اما از روز‌های بعد پاتک تانک‌هایش شروع شد. ما خیلی زود ام‌الرصاص را تخلیه کردیم تا به محل اصلی عملیات یعنی شبه‌جزیره فاو برویم.

شهری که فاطمیه شد
وقتی که فاو به تصرف نیرو‌های خودی درآمد، دشمن خیلی زور زد آنجا را پس بگیرد، ولی نتوانست. گورستانی از تانک‌های بعثی روی هم تلنبار شدند تا عراقی‌ها فهمیدند فاو پس‌گرفتنی نیست. با تثبیت مواضع رزمندگان، نام فاطمیه برای فاو انتخاب شد. این تغییر نام هم دلایل مذهبی داشت که نماد بارز جبهه اسلام بود، هم به تلافی کاری صورت می‌گرفت که عراقی‌ها اوایل جنگ با خرمشهر و دیگر شهر‌های ما کردند. حتماً می‌دانید که آن‌ها نام‌های عربی را برای شهر‌های ایرانی انتخاب کرده بودند. مثلاً به خرمشهر محمره می‌گفتند. ما هم فاو را فاطمیه صدا زدیم و حتی برایش شهردار انتخاب کردیم. این‌ها به لحاظ روانی خیلی برای دشمن سنگین می‌آمد و او را در موضع ضعف قرار می‌داد.

موش‌های عظیم فاو
فاو موش‌های درشتی داشت که انگار هر روز قد می‌کشیدند و بزرگ‌تر می‌شدند. یک دوست نوجوانی داشتیم که الان نامش را فراموش کرده‌ام. ایشان در مواقع نگهبانی، یکهو گلوله‌ای شلیک می‌کرد. سریع خودمان را به او می‌رساندیم و می‌دیدیم موشی را شکار کرده است. هرچه می‌گفتیم این کار را نکن، قبول نمی‌کرد. البته موش‌ها هم معضل شده بودند و بدمان نمی‌آمد از شرشان خلاص بشویم. حتی می‌گفتند گربه‌هایی را از اهواز آورده‌اند و این موش‌ها حساب گربه‌ها را رسیده‌اند! خلاصه این دوست نوجوان ما بعد از یک مدتی گورستانی از موش‌های دشمن درست کرده بود. هر موشی را که می‌کشت، زیر خاک دفن می‌کرد و یک چوب بالای سرش می‌گذاشت!

گرمای طاقت‌فرسا
ما فاو را در زمستان گرفتیم، اما وقتی به تابستان رسیدیم، صرف‌نظر از موش‌ها، گرمای هوا اصلی‌ترین دغدغه رزمنده‌ها شده بود. خب آنجا که هیچ جور امکاناتی نداشت. یک شهر جنگ‌زده و تخلیه شده بود که باید از خط پدافندی‌اش مراقبت می‌کردیم. نه برقی، نه وسیله خنک کننده‌ای، فقط قالب قالب یخ بود که برایمان می‌آوردند و سعی می‌کردیم با این یخ‌ها، تابستان را بگذرانیم. شب‌ها هم که هوا شرجی می‌شد و آن هم معضل دیگری بود که حکایت خاص خودش را دارد، اما نکته‌ای که هیچ وقت خود من نتوانستم پاسخی برای آن پیدا کنم این بود که مردم این شهر به‌رغم چنین آب و هوایی، چطور در فاو زندگی می‌کردند و هنوز هم زندگی می‌کنند؟!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار