کد خبر: 994977
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۱:۰۳
مدیریت بحران از نگاه قرآن
یکی از مصادیق کج‌فهمی از دین، این است که افرادی بدون علم به حکمت الهی نسبت به وقوع یک بحران، آن را به وجود عذاب الهی نسبت دهند
محمدحسن صادق‌پور
سرویس اندیشه جوان آنلاین: مسئله بحران و وقوع آن در زندگی روزمره بشر امری حادث و طبیعی است و در طول تاریخ نمی‌توان عهدی را دید که در آن عوارض بحران‌های طبیعی یا ساختِ بشر، دامنگیر انسان‌ها نشده باشند. قرآن کریم نیز که از یک جنبه کتابی حاوی قصص تاریخی است، ردپای مواجهه انسان با بحران را نشان داده و البته در خلال این داستان‌ها، اشاراتی پندآموز به شیوه مواجهه با آن شده است. در این یادداشت به برخی از این سرگذشت‌ها با نگاه بهره‌گیری از آموزه‌های شیوه رودررویی با بحران در ادبیات قرآنی پرداخته شده است.

ماهیت بحران
در تعاریف رایج، بحران را حادثه‌ای می‌دانند که یا به صورت طبیعی (مانند سیل و زلزله) یا توسط انسان (مانند جنگ و بیماری) به طور ناگهانی یا به گونه فزاینده‌ای به وجود آمده یا شیوع می‌یابد که درنتیجه سبب تحمیل تشویش مشقت بر انسان یا جامعه می‌شود که نیازمند برطرف کردن آن با اقدامات فوق‌العاده یا مجموعه‌ای از اقدامات فوری است که اصطلاحاً مدیریت بحران خوانده می‌شود.
با وجود اینکه دیدگاه‌های تفریط‌زده و معارض ادیان، می‌کوشند کلیه اتفاقات و رویداد‌ها ازجمله حوادث و بحران‌ها را به علل و عوامل صرفاً مادی مرتبط سازند و هدفمندی چنین رخداد‌هایی را از اساس منکر شوند، اما در تفکر اسلامی چنین نگرش ماتریالیستی مردود است و اعتقاد بر آن است علاوه بر علل مادی، صوری و فاعلی هر پدیده و رخدادی دارای علتی غایی نیز هست که اساس و هدف این رخداد را در مسیر تمشیت الهی معین می‌نماید. در عقیده علمای دین، کلیه رویداد‌های اجتماعی مبتنی بر قاعده حکمت الهی است و یک رویداد فردی و اجتماعی برای انسان یا جوامع انسانی، نمی‌تواند فاقد اهداف غایی باشد.
تمامی رخداد‌های عالم (حتی کمترین آن‌ها که افتادن برگی روی زمین باشد) به تصریح خداوند در قرآن مبتنی بر برنامه‌ای از پیش تدارک دیده و ثبت شده در «کتاب مبین الهی» است: «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» و در عالمی با پروردگاری حکیم که رخداد هر پدیده‌ای خارج از حکمت الهی توسط او ناممکن است، نمی‌توان رخداد‌ها و ابتلائات انفسی و آفاقی را خارج از دایره حکمت الهی تعبیر نمود.

مفهوم بحران در قرآن
با تأمل در آیات قرآن و بررسی کاربرد واژه بحران می‌توان به مترادف‌هایی از این واژه در ادبیات قرآنی دست یافت.
واژه فتنه به معنای آزمایش و امتحان الهی یکی از واژگانی است که با مفهوم امروزی بحران در ادبیات قرآنی قرابت دارد و به شرایط تحول مساعد یا نامساعد ناگهانی اشاره می‌کند، لذا هر فتنه‌ای را می‌توان یک گونه از بحران (در سطحی فردی یا اجتماعی) دانست؛ البته الزاماً نمی‌توان گفت هر بحرانی که روی می‌دهد یک فتنه است.

با توجه به ریشه واژه «فتنه» (قرار دادن طلا در آتش برای جداسازی ناخالصی آن)، این واژه در آزمونی به کار می‌رود که با سختی و شدت همراه باشد. گرچه معانی دیگر همچون شرک، کفر و... نیز از آن در برخی آیات مستفاد می‌گردد لکن معنی عام و غالب فتنه به مفهوم بحران نزدیک است.
واژه «بلاء» را نیز می‌توان از الفاظ دارای قرابت با مفهوم بحران در دایره مفاهیم قرآنی به تصویر کشید. مفسران آن را به معنای امتحان و اختباری گرفته‌اند که هم در «خیر» و نعمت‌ها و هم در «شر» و گرفتاری‌ها مصداق دارد، گرچه کاربرد آن در شرّ و سختی‌ها بیشتر است. برخی مفسران با توجه به اینکه ریشه «ابتلاء» (بلی) بر کهنگی و فرسودگی دلالت دارد، استفاده کرده‌اند که کاربرد آن بیشتر همراه با اکراه، رنج و سختی است. برخی دیگر مدعی هستند اطلاق واژه «ابتلاء» بر آزمون و امتحان از این جهت است که گویا امتحان‌کننده امتحان‌شونده را فرسوده می‌کند و اطلاق آن بر تکلیف نیز از همین باب یا به معنای آزمودن است. پس می‌توان گفت «ابتلاء» نوع خاصی از آزمون (آزمون همراه با رنج و سختی) است.

البته در قرآن واژگان دیگری نزدیک به مفهوم کاربردی بحران نیز می‌توان یافت که از آن جمله می‌شود به «رعب» به معنی وحشت و «عمه» به معنای حیرت‌زدگی اشاره کرد که البته این واژگان بیشتر به پیامد‌های بحران اشاره دارند.
واژگان «عسر» و «حرج» به معنای «به زحمت انداختن و به زحمت افتادن» نیز تا حدودی با مفهوم بحران قرابت معنوی دارند، اما از آنجا که بر اساس نظر قرآن عسر و حرج رویدادی از جنس عذاب و ابتلای مبتنی بر خواست خدا نیستند و انسان‌ها خود را به‌رغم خواست خداوند در موقعیت‌های عسر و حرج قرار می‌دهند (مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ) و (یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر) لذا تا حدودی با واژه فتنه متفاوت هستند.

انواع فتنه: فردی و اجتماعی
برحسب دامنه فراگیری بحران، از منظر قرآن می‌توان فتنه‌ها را به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم کرد. فتنه‌های فردی یک شخص از اعضای جامعه را درگیر و مجبور به انتخاب‌های دشوار می‌سازد، اما بحران و فتنه اجتماعی، کل جامعه را مبتلا به یک موضوع می‌نماید و تبعاً راهکار برون‌رفت آن نیز نیازمند اهتمام اجتماع است.
ابتلا به بحران‌های فردی از سنت‌های لایتغیر الهی است که در قرآن به آن اشاره شده است: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یفْتَنُونَ: آیا مردم پنداشته‌اند که با گفتن اینکه ایمان آوردیم رها می‌شوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟»
همچنین ابتلای به بحران‌های اجتماعی برای همه امت‌ها وجود داشته و موضوعی نادر نیست، بلکه اصل متداول و لازم‌الحدوث در همه اعصار بشر بوده است: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ - ما امت‌هایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغ‌گویان را کاملاً می‌شناسد.» گرچه بنا بر شرح روایات چنین ابتلائاتی بنا بر سنت الهی در دوران آخرالزمان خصوصاً میان امت اسلام سخت‌تر، پیچیده‌تر و دشوار‌تر می‌شود تا به غربال بیشتری برای نیل به جامعه توحیدی مهدوی برسیم (ولفغربلنکم غربالا).

ریشه‌های بحران
علل و ریشه‌های وقوع بحران از دیدگاه قرآن را به چند دسته اصلی می‌توان تقسیم کرد.
یکی از ریشه‌های محتمل در سنت الهی، کیفر دنیوی برخی اعمال انسان‌ها است که در قالب عذاب‌های مختلف خود را می‌نمایاند. بلا‌های عمومی، از جمله کیفر‌هایی است که جوامع بر اثر کفر و طغیان به آن دچار می‌شوند که در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده است: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کسَبَتْ ایدِی النّاسِ لِیذیقَهُمْ بَعْضَ الّذی عَمِلُوا لَعَلّهُمْ یرْجِعُون- فساد در خشکی و دریا به خاطر کار‌هایی که مردم انجام داده‌اند، آشکار شده است؛ خدا می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید بازگردند.» مراد از فساد در این آیه، معنای اعم از فساد اخلاق است و شامل هرگونه امری که نظام جاری را بر هم می‌زند، مانند سیل، زلزله، نیامدن باران، قحطی، بیماری‌های مسری و... می‌شود و نیز مراد از برّ و بحر، همه روی زمین را شامل می‌شود؛ یعنی هر جا فسادی ظاهر شود، بازتاب اعمال مردم است.

بی‌شک هر کار خلافی در وضع جامعه و از طریق آن در وضع افراد، اثر می‌گذارد و موجب نوعی فساد در سازمان اجتماعی می‌شود. سنت دیگر الهی که می‌توان ریشه وقوع بحران‌های فردی و اجتماعی را از آن نیز جست‌وجو کرد، ابتلاء و آزمایش است. خداوند همواره با دو ابزار خیر و شر بندگانش را در دنیا مورد آزمایش قرار می‌دهد و عیارسنجی می‌نماید و در همین زمینه می‌فرماید: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه» (انبیا/۲۱)
گاهی این ابتلائات از جنس نقصان در روال طبیعی حرکت زندگی یا سلب نعمت‌های خدادادی از انسان است و می‌تواند نقص در امنیت، غذا، مال، سلامتی، اولاد و ثمرات باشد: «و لنبلوکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات» (بقره ۱۵۵)

نکته جالب اینجاست که این نوع بلاء نه تنها کیفر و نتیجه ماتقدم اعمال دنیوی انسان نیست، بلکه همچون آزمونی است که در صورت عبور موفقیت‌آمیز، انسان را به فیض و کرامات و ثواب الهی نزدیک می‌سازد. به همین دلیل این جنس از بحران اتفاقاً بیشتر گریبانگیر افراد نیک و در بعد اجتماعی امت‌های نیک‌کردار می‌شود. چنانچه امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «ان اشد الناس بلاء النبیون ثم الوصیون ثم الامثل فالامثل و یبتلی المؤمن بعد على قدر إیمانه وحسن أعماله فمن صح إیمانه وحسن عمله اشتد بلاؤه ومن سخف إیمانه وضعف عمله قل بلاؤه.»
«شدیدترین بلا‌ها و مصائب بر پیامبران وارد می‌شود، سپس به اوصیا و بعد به شبیه‌ترین افراد به آنها؛ و مؤمنان به بلا مبتلا می‌گردند به اندازه ایمان و حسن عملشان. پس آنکه ایمانش صحیح‌تر است و عملش نیکوتر، بلایش شدیدتر است و آنکه ایمانش سست‌تر و عملش ضعیف‌تر است، بلایش کمتر است.»

حکمت خداوند از این ابتلائات آشکار شدن ماهیت حقیقی بندگان و مشخص شدن ماهیت و عیار ایشان است؛ «وَ لِیبْتَلِی اللَّهُ ما فِی صُدُورِکمْ وَ لِیمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور؛ ِ خداوند آنچه را که در سینه‌های شماست بیازماید، و آنچه در روحیات شما قرار دارد مصفا سازد، خداوند از آنچه که در سینه‌هاست آگاه است.»
آزمایش‌های الهی برای همه مؤمنان است نه فقط مبتلایان. در واقع شاید در یک آزمون الهی، کسانی که مبتلا به مستقیم آزمایش نیستند، در آزمایش سخت‌تر‌ی باشند. قرآن در این مورد می‌فرماید: «ما کانَ اللَّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتَّی یمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ؛ هرگز خداوند مؤمنان را بر آنچه که هستند وا نمی‌گذارد تا ناپاک را از پاک جدا سازد.» و در آیه دیگر می‌فرماید: «لِیمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ وَ یجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ فَیرْکمَهُ جَمِیعاً فَیجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ؛ تا ناپاک را از پاک جدا سازد و ناپاک را روی هم قرار دهد، و همه را گرد آورده در دوزخ قرار دهد، آنان زیانکارانند.»

فرجام سخن
یکی از مصادیق کج‌فهمی از دین، این است که افرادی بدون علم به حکمت الهی نسبت به وقوع یک بحران، آن را به وجود عذاب الهی نسبت دهند؛ درحالی‌که چنانچه بیان شد می‌تواند ناشی از ابتلای یک جامعه باشد و در پی عبور موفق فرد یا جامعه از آن پاداش و گشایش الهی در انتظار باشد؛ لذا عبور موفق از بحران در گرو اعتماد به حکمت‌دار بودن تمامی آزمون‌ها، امتحانات و تلاش برای القای امیدواری ناشی از فرجام بحران‌ها که شرح و گشایش است باشد تا مشمول آیات شریفه انشراح (الم نشرح لک صدرک* و وضعنا عنک وزرک) قرار گیریم؛ ان‌شاءالله.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر