سرویس فرهنگوهنر جوان آنلاین: بعضی از علاقهمندان به کتابهای ترجمه یا خانوادهها که برای خرید کتاب به کتابفروشیها یا نمایشگاهها مراجعه میکنند، متأسفانه فریب جلدهای رنگ و رو دار و کاغذهای براق کتابها را میخورند و بیتوجه به نام مترجم و بیاطلاع از کیفیت متن، کتاب مورد علاقهشان را خریداری میکنند و بعد از مطالعه متوجه میشوند اثری که خواندن آن، وقت آنها را گرفته، با استانداردهای معمول یک کتاب ادبی فاصلههای زیادی دارد. متأسفانه اکثر مواقع کتابهای مطرح و تأثیرگذار جهان، از این آشفتهبازار فرهنگی، سهم بیشتری دارند. کتابهایی که انگار فقط با هدف سودجویی برخی ناشران به دست مخاطب میرسد و ضرر آن بیشتر از رسالت فرهنگسازی آن است. ادبیات کلاسیک از جمله مقولههایی است که در تمامی زمانها و طول تاریخ در صنعت چاپ و نشر از اهمیت ویژهای در میان علاقهمندان به شعر و داستان برخوردار است و نسل به نسل توسط اهل کتاب دنبال میشود و بسیاری از بزرگترها هم پیشنهاد خواندن آنها را به نسلهای جدیدتر میدهند. بعضی از رمانهای کلاسیک دنیا که از صفحات طولانی و پرحجمی برخوردارند به صورت تلخیص به دست مخاطب میرسند تا خواننده وقت کمتری روی آنها بگذارد و با قیمت کمتری آنها را تهیه کند. این کار در بازار کتاب ایران از قدمت طولانی برخوردار است و شروع آن به چاپ کتابهای طلایی (انتشارات امیرکبیر) در دهه ۴۰ برای نوجوانان برمیگردد که تاکنون هم توسط انتشاراتیهای دیگر ادامه دارد و در چند سال اخیر هم مترجمان خوبی در کشور دست به این کار زده و بهخاطر خسته نشدن مخاطب، کتابهای مطرح و معروف ادبیات جهان را خلاصه کرده و با ترجمههای روان و یکدست به دست مخاطب رساندهاند که در برخی مواقع هم بسیار موفق بودهاند و از این راه کمک خوبی به فرهنگ کتابخوانی و خصوصاً نوجوانان امروزی کردهاند، اما برخی کتابهای خلاصه شده که از زبان اصلی به فارسی برگردانده شده از کیفیت لازم برخوردار نیست و هیچیک از المانهای ترجمه و عناصر ادبی در آنها رعایت نشده است و به صورت بسیار ضعیف و بیکیفیت به دست مخاطب میرسد که متأسفانه تعداد این کتابها در بازار کتاب ایران کم هم نیست.
فرق مترجم با دیلماج
چاپ چهارم رمان «الیور توئیست» نوشته چارلز دیکنز نویسنده شهیر انگلیسی با ترجمه خانم مریم سلحشور با تیراز ۱۰۰۰ نسخه توسط انتشارات باران سخن در سال ۱۳۹۶ منتشر شده. این کتاب ۵۶ صفحهای که از ۱۸ فصل تشکیل شده، متن تلخیص شده کتاب است که با قطع رقعی وارد بازار شده است. همانطور که میدانیم ترجمه مکتوب یک کتاب با ترجمه شفاهی آن بسیار متفاوت است، مثلاً یک مترجم کتابهای ادبی با یک دیلماج که شغلش ترجمه یا دوبله صحبتهای انگلیسی به فارسی است بسیار با هم متفاوتند و مسلماً هرکس که دیلماج خوبی باشد، نخواهد توانست مترجم خوبی برای کتاب و خصوصاً کتابهای ادبی مثل شعر، داستان یا مقالات باشد، چون ترجمه اینگونه کتابها تخصص و دقت بسیاری میطلبد، و همچنین قواعد و ریزهکاریهای مختص خودش را دارد که یک مترجم باید به آن اشراف کامل داشته باشد. مترجم یک داستان کوتاه یا رمان در وهله اول باید نویسنده خوبی باشد؛ حالا نمیگوییم که نویسنده حرفهای باشد، چون بسیاری از مترجمان ما نه داستاننویس هستند و نه شاعر، ولی یک مترجم حداقل باید با آیین نگارش آشنایی داشته باشد تا در پرداخت و چینش کلمات دچار مشکل نشود. در وهله دوم باید دستور زبان و ادبیات فارسی را بشناسد و در نوشتن به علائم و نشانهگذاریهای رایج در نوشتن بیتوجه نباشد، چون در غیر این صورت، در برگرداندن کتاب، با مشکل روبهرو خواهد شد.
یک داستان کلاسیک و معروف
داستان معروف الیور توئیست نوشته چارلز دیکنز یکی از رمانهای معروف جهان است که در اکثر کشورهای جهان منتشر شده و بچههای نسل دیروز و امروز ما فیلم سینمایی و انیمیشن آن را در تلویزیون و سینما دیده و از آن خاطرات بسیاری دارند. همچنین در کشور ما از طرف چند مترجم به فارسی برگردانده شده است، اما کتاب مورد بحث ما از جمله ترجمههایی است که از جملهبندیهای نامفهوم بسیاری تشکیل شده و متأسفانه علاوه بر اشتباهات نگارشی و رعایت نکردن قواعد دستوری و ویرایشی، حتی از غلطهای املایی هم برخوردار است. در طول داستان با جملهبندیهایی روبهرو میشویم که بیدقتی مترجم در پرداخت آن به وضوح دیده میشود: «الیور گفت: آقا، لطفاً غذایی [غذای]بیشتری به من بدهید» (صفحه ۶ پاراگراف سوم). «فاگین چه خواهد گفت اگر ما بگویم [بگوییم]که در حال دویدن دستمال را گم کردهایم» (صفحه ۲۷ پاراگراف سوم) یا در جایی دیگر اینچنین میخوانیم: «.. گفت: هیچ کاری نکن []فقط درپنتون ویل مخفی شود! [شو]و خبری از او شد به ما بگو...» (صفحه ۲۹، پاراگراف ۲۹) یا در صفحه ۳۵ پاراگراف سوم کتاب اینطور میخوانیم: «او در [طول]مسیر از کنار خانه سوریبری گذشت. در زد، اما کسی در را باز نکند. [نکرد]» در طول داستان با اینگونه کلمات اشتباه بسیار مواجه میشویم که معنای جمله را کاملاً عوض میکنند.
اشتباهات نگارشی
یکی دیگر از اشکالات، استفاده نکردن از علائم نشانهگذاری در کتاب است. در بعضی از پاراگرافها مترجم از ویرگول و نقطه استفاده نکرده و حتی دیالوگها را داخل گیومه قرار نداده است. از دیگر موارد اشتباه این کتاب، غلطهای دیکتهای در حروفچینی کلمات است که بسیار به چشم میآید. به این جملات توجه کنید تا متوجه این اشتباهات شوید: «شارلوت سریع داخل شد و الیور را گرفت و چند پشت [مشت]به او زد. (صفحه ۱۳، پاراگراف ششم). «وانمود کرد که وارد! [دارد]به ویترین مغازهها نگاه میکند» (صفحه ۲۱، پاراگراف چهارم). «غذای سوپ مانند که برایش درست شده بود را با نان توست [تُست]خورد.»، «خانم جواناتر [جوانتر]حدود ۱۷ سال داشت» (صفحه ۳۹، پاراگراف اول)، «یک روز غروب رُز مریض شد. حتماً دکتر باید او را میدید []وضعیت رُز بعد [بد]بود.» (صفحه ۴۱، پاراگراف پنجم). در جملهای دیگر در پاراگراف پنجم، صفحه ۴۳ کتاب هم اینگونه میخوانیم: «در حالی که هری با کلاسکهاش [کالسکهاش]دور میشد...»
با این حال، بعد از خواندن کتاب، این سؤال برای ما پیش میآید، با وجود اینکه این کتاب برای بار چهارم تجدید چاپ شده، چرا ناشر یا مترجم به خودش زحمت نداده که ایرادهای واضح آن را برطرف کند یا ترجمه آن را حداقل قبل از انتشار به یک ویراستار ادبی بسپارد؟