سرویس سیاسی جوان آنلاین: پیش از این تصور بر این بود که ایران و چین نقطه مشترک همکاری اندکی دارند، اما موضوع کرونا نشان داد که میتوان منتظر یک اتفاق جدید بین ایران و چین بود؛ اتفاقی که میتواند زمینهساز یک همکاری گستردهتر بین دو کشور باشد، همانگونه که حضور ایران و روسیه در سوریه توانست زمینه همکاری جدید بین دو کشور را فراهم کند.
شاید اولین سؤال این باشد که واقعاً ایجاد یک قطب جدید در دنیا جدی است؟ آیا واقعاً میتوان انتظار داشت که به زودی شاهد ایجاد یک ابر قدرت جدید در دنیا باشیم؟ نگاهی به مهمترین منابع و اسناد بینالمللی نشان میدهد که انتظار چنین اتفاقی بههیچ عنوان دور از ذهن نیست و پیشبینیهای جدی نیز دراینباره به عمل آمده است.
امروزه اغلب سیاستمداران، قرن ۲۱ را قرن چین میدانند. قرنی که احتمالاً در آن چین بهعنوان یک قدرت آسیایی از امریکای لیبرال پیشی خواهد گرفت و به اولین قدرت نظامی و اقتصادی دنیا تبدیل خواهد شد. بهرغم نظریات مختلفی که برای تشریح مسیر قدرت چین در عرصه بینالمللی بیان شده، اما نفس این اتفاق رویدادی مهم در نظام بینالملل است. این اتفاق با وجود تمام فرصتهایی که میتواند برای چین داشته باشد با واکنش هژمون مسلط در دنیا روبهرو خواهد شد. ازاینرو مهمترین چالش و فرصتی که در مقابل چین وجود دارد، تنظیم روابط این کشور با امریکاست. قدرتی که از هماکنون به سمت رویارویی با اژدهای شرق آسیا حرکت کرده است.
چینیها نیز به خوبی میدانند که باید در ابتدا تفوق اقتصادی امریکاییها را تضعیف کنند. روند روبهرشد تسلط چینیها در اقتصاد امریکا کار را به آنجا رسانده است که فروشگاههای زنجیرهای «والمارت» در امریکا به بزرگترین فروشنده کالاهای چینی تبدیل شدهاند. تنها در سالجاری کسری تجاری امریکا در مقابل چین به بیش از ۳۰۰میلیارد دلار رسیده و نزدیک به ۳ هزار میلیارد دلار از اوراق قرضه وزارت خزانهداری امریکا از طریق مؤسسات مالی مستقر در هنگکنگ خریداری شده است. رشد اقتصادی چین در سال ۲۰۱۷ میلادی ۸ /۶ درصد است، درحالیکه رشد اقتصادی ایالات متحده در همین سال ۶/ ۱ درصد در سال بوده و با این شرایط ظرف کمتر از ۱۰ سال آینده چین به راحتی اقتصاد ایالات متحده را کنار خواهد زد. طبق آمار مجله فوربز سال گذشته تعداد میلیاردرهای چینی ۵۶۸ نفر بوده است، درحالیکه تعداد میلیاردرهای امریکایی ۵۳۵ نفر است. تمام این شواهد نشان میدهد که ضعف امریکا در مقابل چین یک حقیقت جدی است.
نگاه به شرق از دوران قاجار تا جمهوری اسلامی
ایران در مقاطع گوناگون و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مطرح شدن امریکا بهعنوان اصلیترین قدرت برتر جهان از نظر مالی و سیاسی به دنبال ایجاد نوعی توازن بین شرق و غرب برای رهایی از فشارهای امریکا بوده است، البته سیاست نگاه شرق و عدم تمرکز بر رابطه با کشورهای غربی تنها محدود به دوره فعلی نبوده است. تقریباً از دوره قاجار ایران به دنبال این بوده است که بین قدرتهای شرقی و غربی نوعی توازن ایجاد کند.
با توجه به اینکه انگلستان و روسیه اصلیترین قدرتهای تأثیرگذار بر ایران بودند، دولت قاجار تلاش میکرد با دادن امتیازات متقابل بتواند آنان را متوقف کند. با این حال این سیاست به دلیل ماهیت وابسته نتوانست به موفقیتی دست پیدا کند و حتی منجر به اعطای امتیازات بیشتر به دو طرف ماجرا نیز میشد.
این مسئله تا به آنجا رسید که در نهایت ایران بر اساس قرارداد ۱۹۰۷ بین دو کشور تقسیم شد. در دوران مصدق وی تلاش کرد با ایجاد سیاست موازنه منفی از رقابت ابرقدرتها در آن زمان استفاده کند. این سیاست مبتنی بر نوعی اختلافافکنی بین انگلستان و امریکا برای جلوگیری از خرد شدن کشور در شرایط تحریمی بود. با این حال این سیاست هم به دلیل اعتماد بیش از اندازه به امریکا به کودتای ۲۸ مردادماه ختم شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سیاست نهشرقی و نهغربی را در پیش گرفت و عملاً از کشورهای بلوک غرب خارج شد. با این حال یکی از مهمترین بحثهایی که در محافل داخلی ایران مطرح میشود، این نکته است که واقعاً قطب مبادلات مالی ایران و غرب باید بر کدامین سو متمرکز باشد. در این میان فشارهای غرب بر ایران سبب شد تا ارتباط با شرق به صورت جدی مطرح شود.
چرا ایران باید سراغ شرق برود
در مورد این مسئله میتوان دلایل فراوانی را مطرح کرد، از جمله اینکه مجموع جمعیت اروپا و امریکا چیزی قریب به ۳ /۱ میلیارد نفر است. قارهآسیا بهتنهایی با بیش از ۵/۴ میلیارد نفر جمعیت، ۶۰ درصد جمعیت جهان را در خود جای داده است که این نمایانگر یک ظرفیت بزرگ در حوزه کشورهای آسیایی نسبت به حوزه غرب از حیث بازارهای متنوع برای اقتصاد ایران است. همچنین گره خوردن بسیاری از منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشورهای آسیایی با کشورمان بهدلیل مواردی از قبیل همسایه بودن و نزدیک بودن فرهنگ ها، کم بودن هزینههای مبادلاتی و مواردی از این دست، زمینه تجارت ایران را با کشورهای آسیایی افزایش داده و میتواند رقم زننده مناسبات اقتصادی بهتری نسبت به غرب باشد. تشکیل و تقویت پیمانها و مجموعههایی مانند Asean و شانگهای و ایجاد قدرتهای منطقهای جدید، میتواند ضمن کاهش هزینهها و رونق اقتصادی، به گرهزدن بیش از پیش منافع کشورها کمک کند و کاهش آسیبپذیری ایران را از تحریمها به ارمغان بیاورد.
در کنار این، کشورهای حوزه شرق در ۳۰ سال اخیر رشد چشمگیری در حوزه تکنولوژی داشته و به سطوح قابلقبولی از فناوری دست یافتهاند. کشورهایی از قبیل چین، هند، روسیه، ژاپن، کرهجنوبی و اندونزی از کشورهای پیشرو در این حوزه هستند و هر یک در حال تبدیل شدن به غولهای تکنولوژی هستند، لذا با توجه به نزدیک بودن روابط سیاسی و فرهنگی ایران با کشورهای آسیایی، تعاملات گسترده با شرق به جای غرب میتواند مسیر هموارتری را در جهت انتقال تکنولوژیهای روز به کشور، پیشروی کشورمان قرار دهد.
همچنین از آنجا که عمده کانال اثرگذاری تحریمهای موجود بر اقتصاد ایران دلار است و از سویی دیگر کشورهای اروپایی هم عمدتاً دارای پول واحد یورو هستند که هم در اثر وابستگی به امریکا و هم بهدلیل یگانه بودن واحد پولی امکان تحریم مجدد وجود دارد، لذا تعامل با کشورهای شرقی که دارای پولهای متنوعی هستند، برای تعاملات دو یا چندجانبه پولی، یکی از راهکارهای کاهش و از بین بردن فشارهای اقتصادی دشمن است.
علاقهمندی دوطرفه برای گسترش روابط
استفاده از تمام این مزیتها تنها در گرو این مسئله است که ایران بتواند از این فرصت به نفع خود استفاده کند. بدون شک برای این کار باید ذهنیت داخلی مردم نسبت به غرب و امریکا نیز تغییر کند و کرونا فرصتی است که این انتخاب را فراهم کرده است. هماکنون مردم ایران به خوبی شاهد این هستند که چگونه امریکا در مقابل این ویروس به زانو درآمده و چین توانسته است به خوبی با ساختارهای داخلی خود این بحران را مدیریت کند. به این ترتیب نگاه به شرق نیز یک سیاست عقلانی برای مردم خواهد بود.
از سوی دیگر فرصت موجود برای گسترش روابط ایران با چین نیز از سوی دولت باید با واکنش مناسب شناخته شود. در موضوع برجام متأسفانه واکنش خوبی از سوی دولت دیده نشده و کدورتهایی بین دو کشور ایجادشده است. حالا موضوع کرونا میتواند این شکاف را از بین برده و زمینه ایجاد یک اتحاد مناسب را فراهم کند. چینیها هم با ابزار علاقه و ارسال کمکهای گسترده علاقهمندی خود را به ایجاد چنین رابطهای نشان دادهاند به خصوص آن که به احتمال زیاد در دوران پساکرونا تنشهای بین چین و امریکا نیز تشدید خواهد شد.