سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: بهزودی تکنولوژی در سراسر گیتی سایه میگستراند. همه چیز هوشمند میشود. روباتها جای انسان را میگیرند و هوش مصنوعی هرروز بیشتر در عرصه تکنولوژی جولان میدهد اگر چه این روزها اسمش را زیاد میشنویم، اما خودش هم بخشی از یک تکنولوژی است. پس انسان قادر است پا را از آن نیز فراتر نهاده و علوم ناشناخته جهان را با هوش سرشارش رمزگشایی کند. این آینده پیشروی بشر است. آینده ما مردمی که هنوز نتوانستهایم عادت دست دادن را به خاطر حفظ سلامتیمان ترک کنیم. مردمی که گاه چشم بر واقعیت میبندند و با مشغول شدن به تقابل همیشگی سنت و مدرنیته فراموش میکنند بخشی از یک تحولاند. روزگاری آنها که این سنتها را برایمان به جا گذاشتند داشتند زندگیشان را میکردند و ابداً فکر نمیکردند سبک زندگیشان روزی دانش باستان شناسی را ایجاد کند. آنها داشتند زندگیشان را میکردند. بضاعتشان همان ظرفهای سفالینه بود و زیراندازشان گلیمهای حصیری. حالا در هیچ دکانی پیدا نمیشود مگر در موزههای مردم شناسی. یعنی زمان منتظر کسی نمیماند. تیکتاک ساعت برای هیچ بشری متوقف نمیشود. آدمها مهمان چند روزه این دنیا هستند. شاید وقتی برای اولین بار توانستند به جای چند بار نوشتن چیزی آن را کپی بگیرند تعجب کردند. اصلاً با هر اختراع جدیدی متعجب شدند. وقتی برق اختراع شد احتمالاً عده زیادی فکر کردند دوره آخرالزمان است. اتفاقی که میافتاد فراتر از فهم بشر بود. اما اتفاق افتاد. آدمها تغییر را پذیرفتند. با شرایط جدید کنار آمدند و به جای موضعگیری در برابر تکنولوژی در را به رویش گشودند و با آغوش باز از آن استقبال کردند. قدیمیها به حافظه موزهها سپرده شدند و جدیدترها که قدرت سازگاری داشتند ماندند و تغییر کردند و آموختند. آموختند تا تغییر دهند و لازمه این تغییر دادن شکل گرفتن یک اتفاق درونی است. بحث را فلسفی نکنیم. قرار راست از تغییر بگوییم. نه تاریخ مورد بحث است و نه موزه و آیینه عبرت گذشتگان. اینها فقط مقدمهای بود بر اهمیت تغییر و وفق دادن خویش با سرعت این دگرگونی.
از شتاب تکنولوژی جا نمانیم
این یک هشدار است. با این سرعت اگر پیش برویم از تکنولوژی جا میمانیم. دیروز را به خاطر دارید؟ دیروز که میگویم مقصودم نه یک قرن پیش که همین چند سال گذشته است. وقتی خبری از اینترنت و دنیای مجازی نبود و همه چیز حتی آموزش یک اتفاق فیزیکی بود. وقتی جزوهها را باید دستی مینوشتیم و نهایت کمک آموزشیها چند تا دیسکت و سیدی بود. آنهم نه به فراوانی اکنون. اما چه شد؟ مثل برق و باد رشد کردیم. کمک آموزشیها جدیتر شدند و حالا که داریم به سمت آموزش مجازی میرویم و احتمالاً تا سالهای دیگر چیزی به نام مدرسه به معنای امروزی وجود نخواهد داشت.
اصلاً چرا راه دور برویم؟ همین امسال را ببینید. پنج گرم ویروس سیستم آموزش را در کل جهان متحول کرد. یک شبه مدارس را تعطیل و آموزش مجازی و غیرمستقیم را در کشوری که آموزش به سبک سنتی بود به راه انداخت. تغییر آنقدر سریع بود که عدهای هنوز نتوانستهاند با آن کنار بیایند. عدهای که تا دیروز اینترنت برایشان جدی نبود حالا برای تحصیل فرزندشان مجبور شدند پا به عرصه تکنولوژی بگذارند. باید کلاس آنلاین و برخی کلیدواژههای دنیای مجازی را بیاموزند. اگر روزی برای یادگیری اینترنت جایی آموزش میدیدیم اکنون بچهها از همان خردسالی با این دنیای پررمز و راز آشنا میشوند.
روباتها یکی پس از دیگری از راه میرسند
اما اینها تمام معجزات تکنولوژی نیستند و ما هر روز شاهد دانشهای جدیدی هستیم. داریم به سمتی پیش میرویم که روباتها کار نیروی انسانی را در یک کارخانه انجام میدهند. روباتها پرستاری میکنند، آشپزی میکنند، درس میدهند و هزاران کار دیگر که دقیقتر از انسان انجام میدهند. بنابر این خطای انسانی کمتر و هزینهها پایینتر میآید. کارفرما یک روبات کامل و هوشمند را به چند نیروی انسانی ترجیح میدهد. حالا این وسط تکلیف شغلها چه میشود؟ قرار است چه بلایی سر نیروهای انسانی در بسیاری از شغلهای فیزیکی بیاید؟ کارگرهایی که قرار است روبات جایشان را در شخم زدن زمینها بگیرند. یا آدمهای زیادی که در فصل میوههای رنگارنگ به میوه چینی و امرار معاش مشغول بودند و حالا با یک دستگاه هوشمند و بدون دخالت انسان میوهها چیده و خوب وبد از هم تفکیک میشوند. در رستورانهای برتر دنیا یک صفحه هوشمند کار گارسون را به خوبی انجام داده و در اسرع وقت سفارش مشتری را پشت میزش ثبت میکند. سفارش آنلاین برای مشتری جذاب است. اکنون جذاب است که آدمها به یکدیگر میگویند فلان رستوران رفتهای؟ منوهایش هوشمند است و حتی روباتها غذا برایت سرو میکنند. اما چند سال دیگر این یک اتفاق طبیعی میشود و اگر یک رستوران از گارسون انسانی استفاده کرد احتمالاً میگویند رستوران سنتی، چون به شیوه قدیم سرویس ارائه میکند.
تا چند وقت پیش بسیاری از مغازههای شهر در اختیار مالکان آژانسهای مسافرتی بود. شبانهروز یکی سفارش مشتری را ثبت و به راننده حاضر در آژانس ابلاغ میکرد. اما حالا بساط این آژانسها در شهرهای بزرگ برچیده شده و اسنپها جایش را گرفتهاند و شهرهای کوچک نیز در حال آزمون و خطای این تغییر هستند. اما این نیز پایان راه نیست و بهزودی بالگردها و هلیبردها جای تاکسی را میگیرند یا خودروی بیراننده در همه جا فراگیر میشود.
روزی صفهای عریض در بانک تشکیل میشد تا مردم قبضهای آب و برقشان را پرداخت کنند. اما اکنون انواع اپلیکیشنها به راحتی این کار را انجام میدهند. مرحله بعدی حذف قبضهای کاغذی بود و باز هم تغییرات ادامه خواهد داشت. حالا در خانه یا محل کار مینشینی و با این ابزارهای ساخت بشر، کارهایت را دقیق انجام میدهی.
آنان که در برابر تکنولوژی مقاومت میکنند
البته عدهای با تکنولوزی مخالفند و هنوز بر بستر سنتی هر امری اصرار میورزند. هنوز در خاطرات گذشته و نوستالژیهای دهه ۶۰ و ۵۰ سیر میکنند. وقتی ابزارهای رسانهای گذشته را میبینند دلشان غنج میرود و کیف میکنند برای روزگاری که داشتند. اما خاطرات فقط برای شنیدن و درس گرفتن خوب است نه برای حسرت خوردن. آنها که در گذشته میمانند و به شیوههای سنتی پایبند هستند بازنده این عصر میشوند. نمیتوانند با تغییر سریع کنار بیایند و به همین دلیل منزوی میشوند. وقتی کسی زنگ هشدار را شنید میتواند به موقع عکسالعمل صحیح بروز دهد و از بلا در امان بماند. حالا هم زنگ هشدار به صدا درآمده و زمزمههای علمی و دانش ام بیای میگوید به زودی بسیاری از شغلها از بین میروند. عدهای میمانند و خودشان را به تقدیر میسپارند و عدهای هم این تغییر را میپذیرند و از اکنون برایش راه چاره مییابند. به عنوان مثال بقالیهای کوچک و بزرگ که تبدیل به هایپر مارکتهای بزرگ شدند و حالا هم فروشگاههای اینترنتی به سرعت روبه افزایش است. شاید آموزگار تا چند سال دیگر به معنای امروزی نباشد، اما کسی موفق است که دانش روز را بیاموزد و آماده هر تغییری باشد. بتواند متناسب با جامعه دانشآموزی، تولید محتوا کرده و خدمات خلاقانه در عرصه تکنولوژی ایفا کند. به عنوان مثال در همین ایام کرونا که مدرسههای مجازی رونق یافت، معلمانی با استفاده از دانش و تکنولوژی توانستند خوراک علمی و آموزشی را تهیه کنند و در اختیار دیگران بگذارند. در حالی که عدهای معلمان سنتی هنوز با تغییرات و آموزشهای استفاده از سیستم شاد در ستیزند.
کرونا، هشداری برای عقب نماندن از تکنولوژی
کرونا زنگ خطر بود برای آدمها. اینکه حذف بسیاری از آنها در محل کارشان خدشهای به امور آن سازمان وارد نمیکند و اینکه هر یک از آدمها چقدر برای یک سیستم اداری یا علمی کارایی دارند؟ کرونا مردم کمی عادیتر را مجبور کرد با تکنولوژی آشتی کنند. نقدینگیها کم و حالا استفاده از خودپرداز و دستگاه کارتخوان رونق گرفته است. در این ایام مردم مجبور شدند بسیاری از امور جاری زندگیشان را از طریق اینترنت و به صورت غیرحضوری انجام دهند. مجبور شدند برای عدم تجمع در مراکز درمانی به درمانهای آنلاین اعتماد کنند. خریدهای حضوری کاهش یافت و به جایش بازار خریدهای اینترنتی داغ شد. حتی سوپرمارکتهای موفقتر بودند که خدمات تحویل در محل داشتند و مانع رفت و آمد مردم به فروشگاه میشدند. بسیاری از امور بانکی به راحتی در خانه قابل انجام بود و این یعنی حذف بسیاری از شعبههای بانکی در آینده نزدیک.
پس این ایام تجربه خوبی بود برای همگام شدن با تکنولوژی و این هشدار که برای تغییر آماده باشیم. در ایام کرونا عدهای کاسه چه کنم دستشان گرفتند و عدهای فرصت خانهنشینی را مغتنم شمرده و بر حسب نیاز کنونی مردم به صورت مجازی یا آنلاین خدمات ارائه کردند. نه تنها دچار رکود نشدند بلکه استفاده از دانش آنها را نسبت به سایر رقیبان ممتاز کرد.
وقت آن است که تکلیف خودمان را با تکنولوژی روشن کنیم و دانش و مهارتمان را برای بهروز شدن و همراهی با تحولات شتابان بالا ببریم. تکنولوژی منتظر ما نمیماند.