سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: «تا پلاک ۱۴۰» مجموعه خاطراتی است که خواننده با مطالعه آن، علاوه بر خواندن چندین خاطره از دوران دفاع مقدس، با اصحاب قلم، شاعران و نویسندگان حوزه دفاع مقدس نیز که در واقع راویان این خاطرات هستند آشنا میشود؛ جعفر ابراهیمی، حبیب احمدزاده، حسن احمدی، محمدکاظم اخوان، اصغر استادحسن معمار، گلعلی بابایی و چند چهره دیگر، از جمله شاعران و نویسندگان بنام حوزه دفاع مقدس هستند که در کنار چندین نفر دیگر، راویان این اثر به شمار میروند.
نویسنده سعی کرده در هر بخش علاوه بر ذکر خاطره هر راوی، به معرفی او بپردازد. به عنوان نمونه در بیان خاطرهای کوتاه از زبان حسین اسرافیلی، در ابتدا ما با مشخصات اولیه او نظیر سن، شهر محل تولد، تحصیلات و همین طور کتابهایی که نگاشته آشنا میشویم و سپس بدون مقدمه، اسرافیلی خاطره خود را تعریف میکند: «در اوایل جنگ تحمیلی که «فاو» با رشادت رزمندگان اسلام به دست سپاه اسلام افتاده بود، گروهی از هنرمندان شاعر از جمله دکتر سیدحسن حسینی و دکتر قیصر امینپور و ساعد باقری و سلمان هراتی و وحید امیری و سهیل محمودی و اینجانب و آقای زم و... سفری به فاو داشتیم... رزمندگان عزیز اصرار داشتند که به دلیل خطر و بمباران شدید فاو توسط دشمن از این سفر صرفنظر کنیم، اما اصرار بر انجام آن از سوی شاعران، باعث شد بعد از نوشتن وصیتنامه سفر انجام گیرد...»
در کتاب تا پلاک ۱۴۰ هر راوی یک خاطره کوتاه تعریف میکند. بیشتر جذابیتهای کتاب علاوه بر خاطرهای بودن آن، روایتگران خاطرات است که اغلب آنها نامآشنای خوانندگان و علاقهمندان حوزه دفاع مقدس هستند. ظاهراً سهم هر راوی یک خاطره است، هرچند که برخی از آنها ترجیح دادهاند دو یا سه خاطره را تعریف کنند و نویسنده به آنها آزادی عمل داده تا هر کدام سبک خودش را در تعریف خاطره داشته باشد و کمتر در این خاطرات دخل و تصرف کرده است. حتی برخی از این راویها به جای تعریف خاطره، برشی از کتابهای خودشان را ارائه دادهاند. خاطره گلعلی بابایی از این دست است.
در ذیل خاطرات بابایی میخوانیم: «رنگهای سرخ و طلایی، در آبی ارغوانی آسمان، ساکت و آرام، غوغا به پا کردهاند. خورشید، با پرتاب آخرین پرتو خود، در آسمان ناپدید میشود. چه غروب دلگیری است. سکوت غمافزایی در سراسر خط جاری است و گهگاهی سوت سرکش خمپارهای سرگردان که بر مواضع ما فرود میآید، این سکوت را میشکند. تانکهای دشمن، نورافکنهایشان را به سمت خاکریز ما روشن میکنند و غرش موتور تانکها، از دور شنیده میشود...»
من حیثالمجموع میتوانیم علاوه بر آنکه کتاب «تا پلاک ۱۴۰» را در دسته خاطرهنویسی قرار بدهیم، به دلیل وجود نام و یاد نویسندگان و شاعران دفاع مقدس، میتوانیم این کتاب را مجمعی قابل برای شناخت ادیبان و شاعران این حوزه به شمار آوریم. به این معنی که خواننده میتواند با خواندن این اثر، با تعداد زیادی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس آشنا شود.
در پایان بخشی از کتاب به روایتگری پرویز بیگی حبیبآبادی را پیش رو دارید. با این توضیح که حبیبآبادی شعر «یاران چه غریبانه رفتند از این خانه» را سراییده است: «من، حسامالدین سراج، کاظم چلیپا، محسن نفر، دکتر قیصر امینپور، محمدعلی مردانی و تعداد دیگری از دوستان به همراه خانم سپیده کاشانی، سیمیندخت وحیدی و... آماده رفتن به جبهه شدیم. ۲۸ آذر ۶۰ از حوزه هنری به ایستگاه راهآهن رفتیم... اولین صحنهای که از جنگ دیدم کامیون ریوی ارتش بود که اجساد روی هم گذاشته شده شهدا به قدری زیاد بودند که پای برخی از آنها از کامیون بیرون زده بود و با هر بار حرکت کامیون، مقداری خون به روی زمین میریخت و دو نیمکت اطراف کامیون نیز سربازان زخمی نشسته بودند...»